قدرت بر مبنای دولت و انحصار نهادینه خشونت در دستان دولت استوار است گرچه آنچه فوکومیکرو فیزیک قدرت مینامد و در نهادها و سازمانها تجسم یافته است، در سرتاسر جامعه، از محیطهای کاری تا بیمارستانها انتشار مییابد و افراد را در چارچوب فشرده وظایف رسمی و سرکوب غیررسمی محصور میسازد.
ارتباط نمادین میان انسانها و رابطه انسان و طبیعت بر مبنای تولید (و مکمل آن یعنی مصرف)، تجربه و قدرت در طول تاریخ در سرزمینهای بخصوصی تبلور مییابد و بدین ترتیب فرهنگها و هویتهای جمعی را ایجاد میکند.
تولید فرایندی است که از لحاظ اجتماعی پیچیده، زیرا هر یک از اجزای آن در درون خود به شاخههای مختلف تقسیم شده است. به این اعتبار، انسان به مثابه تولیدکننده گروهی هم نیروی کار و هم سازماندهندگان تولید را در بر میگیرد و نیروی کار بر اساس نقش هر یک از کارگران در فرایند تولید، بسیار متمایز و به لایههای مختلف تقسیم شده است. ماده شامل طبیعت، طبیعت تغییریافته به دست انسان، طبیعت ساخته دست انسان، و همچنین طبیعت خود انسان است و تلاشهایی که در طول تاریخ به وقوع پیوسته ما را وادار میسازند تا از تمایز کلاسیک میان انسان و طبیعت دست برداریم، زیرا هزاران سال فعالیت انسان محیط طبیعی را به بخشی از جامعه بدل کرده است و بدین ترتیب از نظر مادی و نمادین ما را به صورت جزئی تفکیکناپذیر از این محیط درآورده است. رابطه میان نیروی کار و ماده در فرایند انجام کار دربرگیرندة استفاده از ابزار تولید برای عمل روی مواد با تکیه بر انرژی، دانش و اطلاعات است. تکنولوژی صورت ویژة این ارتباط است.
محصول فرایند تولید به دو صورت در اجتماع مورداستفاده قرار میگیرد: مصرف و مازاد. ساختارهای اجتماعی با تعیین قوانینِ تصاحب، توزیع و استفاده از این مازاد، با فرایندهای تولید در تعامل است. این قوانین شیوههای تولید را میسازند و شیوههای تولید روابط اجتماعی تولید را تعریف میکنند، [و بدین وسیله] وجود طبقات اجتماعی را که از طریق عملکرد تاریخی خود به چنین طبقاتی تبدیل شدهاند تعیین میکنند. اصل ساختاری که مازاد تولید براساس آن تصاحب و کنترل میشود ویژگی شیوه تولید را تعیین میکند. در قرن بیستم عمدتاً با دو شیوه اصلی تولید زندگی کردهایم: سرمایهداری و دولتسالاری. در سرمایهداری، جدایی میان تولیدکنندگان و ابزار تولید، کالاشدن نیروی کار و مالکیت خصوصی ابزار تولید بر مبنای کنترل سرمایه (مازاد تولیدی که به کالا تبدیل شد) اصل بنیادین تصاحب و توزیع مازاد تولید توسط سرمایهداران را تعیین میکرد، البته در هر ظرف و زمینة تاریخی اینکه طبقه یا طبقات سرمایهدار چه فرد یا افرادی هستند بیش از اینکه مقولهای انتزاعی باشد مسألهای اجتماعی است. در دولتسالاری، کنترل مازاد تولید در خارج از حوزه اقتصاد قرار دارد: یعنی در دستان صاحبان قدرت دولت است: بگذارید این افراد را آپاراتچیکی [= دیوانسالاران] یا لینگدائو بنامیم. سرمایهداری به سمت به حداکثررساندن سود، یعنی افزایش میزان تولید مازادی که بر مبنای کنترل خصوصی ابزار تولید و توزیع به دست آمده گرایش دارد. دولتسالاری به سوی به حداکثررساندن قدرت، یعنی افزایش توانایی نظامی و ایدئولوژیک دستگاه سیاسی برای تحمیل اهداف خود بر تعداد بیشتری از افراد و گسترش این نفوذ به اعماق آگاهی آنها گرایش دارد [یا داشت؟].
روابط اجتماعی تولید، و بدین لحاظ شیوه تولید، شیوة تصاحب و استفاده از مازاد تولید را تعیین میکند. پرسش بنیادین دیگر مربوط میشود به سطح این مازاد که توسط بهرهوری یک فرایند خاص تولید، یعنی نسبت ارزش هر واحد برونداد به هر واحد درونداد تعیین میشود. سطوح بهرهوری خود به رابطة نیروی کار و مواد بستگی دارد تابعی است از کاربرد ابزار تولید از طریق کاربرد انرژی ودانش. ویژگی بارز این فرایند، روابط فنی تولید است که شیوههای توسعه را تعریف میکند. بنابراین شیوههای توسعه عبارتند از تمهیدات تکنولوژیک که نیروی کار، به منظور تولید محصول، از طریق آن بر روی مواد عمل میکند، و در نهایت، سطح و کیفیت مازاد را معین میسازد. هر شیوه تولید توسط عنصری تعریف میشود که در افزایش بهرهوری در فرایند تولید نقش بنیادینی دارد. بنابراین، در شیوه کشاورزی توسعه، منبع افزایش مازاد تولید، افزایشهای کمی نیروی کار و منابع طبیعی (بویژه زمین) در فرایند تولید، و نیز میزان برخورداری از این منابع طبیعی است. در توسعه صنعتی، منبع اصلی بهرهوری در معرفی منابع جدید انرژی، و در توانایی برای استفادة غیرمتمرکز از انرژی در سراسر فرایند تولید و توزیع نهفته است. در شیوة نوین توسعة متکی به اطلاعات منبع تولید در تکنولوژی تولید دانش، پردازش اطلاعات، و انتقال نمادها جای دارد. در همه شیوههای توسعه مطمئناً دانش و اطلاعات از عناصر مهم است، چون فرایند تولید همواره بر سطحی از دانش و پردازش اطلاعات استوار است. با این حال ویژگی شیوة توسعة متکی به اطلاعات، کار دانش بر روی دانش به عنوان منبع اصلی بهرهوری است. پردازش اطلاعات در چرخة ارتباط متقابل میان منابع دانش تکنولوژیک و کاربرد تکنولوژی برای ایجاد دانش و پردازش اطلاعات، بر بهبود تکنولوژی پردازش اطلاعات به عنوان یکی از منابع بهرهوری تأکید دارد. به همین دلیل است که من نیز با پیوستن به سنت رایج، این شیوة جدید توسعه را که با ظهور یک پارادایم تکنولوژیک جدید بر مبنای تکنولوژی اطلاعات ایجاد شده است، اطلاعاتی مینامم.
هر یک از شیوههای تولید، دارای یک اصل نحوة عمل است که توسط ساختار تعیین میشود و فرایندهای تکنولوژیک پیرامون آن شکل میگیرند: صنعتگرایی به رشد اقتصادی، یعنی به حداکثررساندن برونداد گرایش دارد؛ اطلاعاتگرایی به توسعة تکنولوژی، یعنی انباشت دانش و سطوح پیچیدهتر پردازش اطلاعات. در حالی که معمولاً سطوح بالاتر دانش ممکن است به افزایش میزان برونداد به ازای هر واحد درونداد منجر شود، در اطلاعاتگرایی این جستجوی دانش و اطلاعات است که ویژگی کارکرد تولید تکنولوژی محسوب میشود.
با اینکه تکنولوژی و روابط فنی تولید در پارادایمهایی سازمان یافتهاند که از حوزههای مسلط جامعه (از قبیل فرایند تولید، مجتمع صنعتی نظامی) سرچشمه میگیرند، در تمامی روابط و ساختارهای اجتماعی منتشر میشوند و بدین ترتیب، در قدرت و تجربه نفوذ میکنند و آنرا دگرگون میسازند. به این اعتبار، شیوههای توسعه، کل قلمرو رفتار اجتماعی را، که البته ارتباط نمادین را نیز شامل میشود، شکل میدهند. از آنجا که اطلاعاتگرایی بر مبنای تکنولوژی دانش و اطلاعات استوار است، در شیوة توسعه اطلاعاتی [یا متکی به اطلاعات] پیوند بسیار نزدیکی بین فرهنگ و نیروهای مولد، و جسم و روح وجود دارد. بدین ترتیب باید منتظر ظهور شکلهای نوین تاریخیِ تعامل اجتماعی، کنترل اجتماعی و باشیم.
code