با این وجود در امور حساس میان واشنگتن و پکن ـ بحث چین راجع به چند و چون زمانی که چین بتواند برای قدرت جهانی با ایالاتمتحده رقابت کند، یا اراده چین در مبارزه با فساد، منافع بنیادین و ارتش ـ خواندن ذهن این رهبر در حال ظهور چین غیرممکن بود. یک مقام ارشد آمریکایی پس از اتمام گفتگو با شی گفت: «من یکی دو ساعت با او گذراندم. ولی نمیتوانم بگویم چه فکری دارد.» بسیاری از خبرگان امور چین در گوشی میگفتند که فکر میکنند تاریخ و پیشینه خانواده او در مقام رهبری محلی حزب حاکی است که وی اصلاحات اقتصادی را که در زمان رهبری هو جینتائو متحجر شده بود جانی تازه خواهد داد.
شی جین پینگ به واشنگتن آمده بود تا رهبری کشورش را تحت تأثیر قرار و به آنها نشان دهد که میتواند با آمریکاییها کنار بیاید، یا دستکم به کاندیداتوری خود آسیب نزند. او در واشنگتن به ضیافتی بزرگ میهمان شده و در ضمن در وزارت خارجه از سوی جو بایدن انتقاد ناشی از مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا را از رفتار تجارتی چین شنیده و با رگبار حملات معترضان به نقض حقوق بشر، که اگر در پکن میبود، به مجازات زندان یا بدتر از آن میرسیدند، مواجه شده بود. حال، در سالن رقص هتل، او میبایست نطق مرسوم سیاست چین درباره دهههای آینده را ایراد کند. او نمیخواست خبرسازی کند، و موفق شد. بعد از مقدمه و معرفی از سوی هنری کیسینجر، که تداعیکننده سفر نیکسون به چین درست چهار دهه قبل بود، شی یک ضربالمثل چینی نقل کرد: «وقتی که آب میآشامی چاهکن را فراموش مکن». چاهکنهای سالخورده حاضر در جمع سری به تأیید تکان دادند و لبخند زدند. سپس موضوعات خستهکننده به میان آمد: روابط چین و ایالاتمتحده «رودخانهای مهار نشدنی است که همچنان به پیش میرود»، و اگر به «همکاری متقابل» توجه کافی مبذول شود، شکوفا خواهد گشت. او خواستار تبادل دانشجویان بیشتر شد ـ که هیچ کس نمیتوانست با آن مخالفت کند ـ و از آن خانواده آیوایی که او را در اتاق خواب نوجوانهای خود جا داده و چهرهای از آمریکا را که هرگز در ایام مدرسه در چین راجع به آن چیزی نیاموخته بود، نشان داده بودند، ستایشی شایسته کرد.
لیکن، از همه حیرتانگیزتر موضوعی بود که او ذکر نکرد: «محور» پرزیدنت اوباما در آسیا ـ بخشی از حرکت درازمدت در جهت چیزی که تام دانیلون نخستین بار در فوریه ۲۰۰۹، در طی هفتههای آغازین ریاست جمهوری اوباما درباره آن با من صحبت کرده بود. دانیلون گفت: هنگامی که اوباما جهانی را که به ارث برده بود بررسی میکرد، او و یارانش به این نتیجه رسیدند که دیپلماسی و حضور نظامی آمریکا در آسیا عمدتاً به دلیل تمرکز توجه بر خاورمیانه در سالهای بعد از ۱۱ سپتامبر «نابسنده» بوده است. نزدیک به سه سال طول کشید تا این خطمشی بسط یابد، دانیلون به من گفت که فکر میکند «این حرکت استراتژیک بزرگی است که ایالاتمتحده در مدتی طولانی انجام داده است» در یک سطح قطعاً حق با او بود: در سالهای ریاست بوش، صفی از رهبران آسیایی علناً و در خفا شکوه میکردند که ایالاتمتحده فقط به نحوی جزئی میزان پر کردن خلائی را که تمرکز توجه آمریکا به سمت دیگر دنیا برجا گذاشته است، به وسیله چین پر میشود. نخستوزیر یک متحد مهم آمریکا در ضیافت شامی در واشنگتن در سال ۲۰۱۱ به من گفت: «۱۰ سال قبل اولین سؤال هر رهبر آسیای جنوب شرقی این بود که [این در واشنگتن چطوری بازی میشود؟ اما در چند سال گذشته سؤال این بوده است که این در پکن چطور بازی میشود؟]»