نیمه شب بود. راننده در جاده از حرف زدن مسافران سواری کرایه با هم کلافه شده بود. از آینه نگاهشان کرد و گفت همه بخوابند و به آنها اطمینان داد خاطرشان جمع باشد که احتیاط خواهد کرد. چیزی نگذشت، همگی به خواب عمیقی فرو رفتند. و از گوشه و کنار سمفونی خروپف و خرناسه برخاست و باز چیزی نگذشت که از این سمفونی، کم کم پلکهای راننده هم سنگین شد. پشیمان شد از این که گفته بود بخوابند. خواست بیدارشان کند تا باز هم حرف بزنند که او خوابش نبرد، ولی خواب مهلت نداد و او نیز به سمفونی خروپف مسافران پیوست. دقایقی بعد پیکرهای مجروح راننده و مسافران بخت برگشته سواری را به بیمارستان انتقال دادند!
دکتر عبدالحمید حسین نیا