بـلغ الـعلی بکماله
کشف الدجی بـجماله
حسنت جـمیع خصاله
صـلّوا عـلیه و آله
به خواست خدای سبحان مقالات «بعثت» ادامه خواهد داشت؛ ولی حضرت رسول اکرم(ص) اقتضا دارد که گفتاری هرچند ناچیز نثار مقدمش کنیم و از اقیانوس بیکران خُلق عظیمش به قدر تشنگی بچشیم.
اغلب علمای امامیّه آن حضرت را در هفدهم ماه ربیعالاول«عامالفیل» ـ سالی که ابرهه با گروهی فیل سوار قصد تخریب کعبه معظمه را داشت ـ دانستهاند. علمای اهل سنت عموماً و محدث بزرگوار محمدبن یعقوب کلینی و بعضی از افاضل امامیه دوازدهم ماه مذکور را ذکر کردهاند. حضرت صادق(ع) نیز همان روز سال ۸۳ هجری اتفاق افتاده است. از آن حضرت منقول است که: روز تولد رسول اکرم(ص) هرجا که بتی بود، به رو در افتاد، ایوان مدائن لرزید و ۱۴ کنگرهاش آسیب دید، دریاچه ساوه خشکید، در وادی سماوه آب جریان یافت، آتشکده فارس که هزار سال خاموش نشده بود، خاموش شد، نوری از طرف حجاز ظاهر و تمام عالم را منور کرد و تخت شاهان سرنگون گردید.
در کتب، سِیر (جمع سیرت) مذکور است که چهرة آن حضرت میدرخشید، عظمت و مهابت از سیمای مبارکش نمودار بود. اعضای بدنش معتدل، میان دو کتفش عریض، بازوان و ساقهایش صاف و کشیده بود.
با تأنّی و وقار راه میرفت. هنگام سخن گفتن با تمام چهره به مخاطب مینگریست، در سلام بر دیگران سبقت میگرفت، کسی را حقیر نمیشمرد، به نعمتهای خدا احترام میگذاشت، خندهاش تبسم بود، موعظه و نصیحت را ساده و مکرر میفرمود. به اطرافیانش میفرمود: «حوائج محتاجان را به من برسانید» افضل خلق نزد او کسی بود که خیرش به دیگران برسد. در مجالس برای خود جای خاصی نداشت، هرجا که خالی بود مینشست، از هر فرصت برای هدایت مردم استفاده میکرد، مدح مردم نمیکرد، بسیار سخن نمیگفت، هرگز گفتار خوب دیگران را قطع نمیکرد، سوءادب دیگران را تحمل مینمود.
ابن هشام گوید: قشون اسلام قبیله طی را که حاتم طایی از آن دیار بود، فتح کرد و عدهای را به اسارت گرفتند از جمله دختر حاتم را. وی که آثار عفت و نجابت در رفتارش نمودار بود، به حضرت عرض کرد: «هلک الوالد و غاب الوافد» پدرم مرد و برادرم که حامی من بود، به شام فرار کرد. بر ما منت گذار و ما را ببخش» این گفتار سه روز تکرار شد. روز سوم حضرت فرمود:« مترصدم تا قافلة امینی پیدا شود و تو را با آن قافله به ولایت بفرستم» و او را عفو کرد. و نیز نوشتهاند: چون لشکری را مأمور مینمود فرماندهان را توصیه میکرد: خدا را فراموش نکنید. استقامت ورزید، برای خدا جهاد کنید، هرگز مکر نکنید، از غنائم سرقت روا مدارید، هرگز چشم و گوش و اعضای بدن کفار را بعد از کشتن قطع نکنید. پیران و اطفال و زنان را نکشید. درختان را از ریشه در نیاورید، نخلستانها را مسوزانید، حیوانات حلال گوشت را نابود نکنید.
خود حضرت در غزوهها چنین بود. شبیخون بر دشمن نزد، جهاد با نفس را بزرگتر میدانست. در سفرها به هم سفران کمک میکرد. از امیر المؤمنین(ع) روایت شده: در کندن خندق با حضرت رسول(ص) بودیم. ناگاه حضرت زهرا(ع) پاره نانی برای پدر آورد. پرسید: این چیست؟ عرض کرد: «قرص نانی برای حسنین پخته بودم، این پاره را برای شما آوردم».حضرت فرمود: «سه روز است که غذا داخل شکم پدر نشده، و این اولین طعامی است که میخورم».
کتاب فضلتو را آب بحرکافی نیست
که ترکنم سرانگشت و صفحه بشمارم
در پایان چند بند از مسمط امیر الشعراء ادیب الممالک فراهانی زینت بخش مقاله میشود.
برخیز شتربانا بربند کجاوه
کز چرخ عیان گشت همی رایت کاوه
در شاخ شجربرخاست آوای چکاوه
وزطول سفر حسرت من گشت علاوه
بگذر به شتاب اندر از رود سماوه
در دیده من بنگر دریاچه ساوه
وزسینهام آتشکده پارس نمودار
فخر دو جهان، خواجه فرخ رخ اسعد
مولای زمان، مهتر صاحب دل امجد
آن سید مسعود و خداوند مؤید
پیغمبر محمود، ابوالقاسم احمد
وصفش نتوان گفت به هفتاد مجلد
این بس که خدا گوید ماکان محمد
بر منزلت و قدرش یزدان کند اقرار
ای پاکتر از دانش و پاکیزه تر از هوش
دیدیم تو را کردیم این هردو فراموش
دانش زغلامیت کنند حلقه فراگوش
هوش از اثر رأی تو بنشیند خاموش
از آن لب پرلعل و از آن باده پرنوش
جمعی شده مخمور و گروهی شده مدهوش
خلقی شده دیوانه و شهری شده هشیار