زبانزد
«س» – سگ سگ را ندرد
جلال‌دری
* سگ گرسنه، زاغ کور و بز لاغر به.
* سگ گر و قلاده زر!
* سگ گر و کلاه به سر!
* سگ لاید و کاروان گذرد.
* سگ لاینده گیرنده نباشد!
* سگ ماده به لانه شیر نر است.
* سگ می‌نالد که چرا روی زمین خوابیده‌ام، زمین هم می‌نالد که چرا سگ روی من خوابیده است.
* سِگ نازی آباد است، نه غریبه می‌شناسد نه آشنا
* سگ نشیند به جای کلب عقور!
* سگ نشیند به جای کیپایی
* سگ نمک‌شناس به از آدم ناسپاس.
* سگ نیز با قلاده زرین همان سگ است.
* سگ و دستگاه بزازی؟ (یا: سگ و دکان بزازی؟)
* سگ وفا دارد ندارد آدمی.
* سگ هر قدر چاق هم بشود قرمه‌اش نمی‌کنند!
*سگ هفت جان دارد.
* سگی به بامی جسته بود گردش به مانشسته بود!
* سگ را چو در تنگی بگیرند بگزد.
* سگ را سگی از قلاده کمتر نشود.
* سگ را که چاق کنند هار می‌شود.
* سگ را که گنده‌ کنی بچه‌ات را می‌درد.
* سگ را می‌زند که شیر هوای کار خود را داشته باشد.
* سگ زرد برادر شغال است.
* سگ زنده به که شیر مرده.
* سگ سفید ضرر پنبه فروش است.
*سگ سگ است ارچه پاسبان باشد.
* سگ سگ را ندرد.
*سگ سیر است و قلیه ترش
* سگ صاحبش را می‌شناسد.
* سگ کار دیده بدرد پلنگ.
* سگ کجا لانه کجا؟
* سگ که به آب تر شود پلیدتر شود.
* سگ که به سگ می‌رسد دمش را تکان می‌دهد.
* سگ که چاق شد قورمه‌اش نمی‌کنند.
* سگ که دولتمند شد به او بگو آقای شیر!
*سگ که سیر شد دنبال آدم نمی‌آید.
* سگ که شیر شد سرکش می‌شود.
* سگ حق‌شناس به از آدمی ناسپاس.
* سگ خانه باش کوچک خانه مباش!
* سگ خویشتن گرسنه دار تا دنبال تو آید (یا: سگ خود گرسنه دار تا از پی تو دود)

code

نسخه مناسب چاپ