یار مهربان مدتهای درازی است که در قفسههای کتابفروشیها تنها مانده، به باور کارشناسان فرهنگی در سالهای اخیر، کتاب دیگر به شکل گذشته اصلیترین مطلب زندگی مردم نیست. حالا فقط کسانی هنوز طرفدار و همنشین کتاب هستند که فوائد آن را به خوبی میدانند و هیچگاه کنارش نگذاشتهاند. با این حال باید پذیرفت کتاب در شرایط کنونی از چرخه زندگی روزمره افراد جامعه تاحدود زیادی کنار گذاشته شده است. هرچند بروز مشکلات در حوزه نشر هم دراین سالها به ریزش سرانه مطالعه و همینطور سقوط تیراژ کتاب دامن زده است. افزون شدن قیمت کاغذ در سالهای اخیر با سیر صعودی، یکی از مهمترین عواملی است که ناشران از آن به عنوان معضلی اساسی در حوزه نشر یاد میکنند. بهویژه اینکه نوسان قیمت در بازار کاغذ باعث شده تا دیگر بخشهای نشر که به مثابه حلقههای زنجیر به یکدیگر به هم پیوستهاند نیز دستخوش مشکلات بیشماری شوند. دراین گزارش تلاش کردهایم تا با نشستن پای صحبتهای بعضی از ناشران و مولفان، چرایی بروز مشکلات در عرصه نشر و راههای برونرفت از این بحران را دریابیم.
به جز کاغذ سایر ابزارهای چاپ هم گران شدهاند
امیر حسینزادگان مدیر انتشارات «ققنوس» یکی از ناشرانی است که با او درباره تاثیر گرانی کاغذ بر وضعیت نشر صحبت میکنیم، حسینزادگان دراین باره میگوید: شاید برخی تصور کنند که مشکل اصلی حوزه نشر در حال حاضر فقط به کاغذ محدود میشود اما واقعا اینطور نیست، بلکه حیطه نشر در شرایط کنونی با مصائب دیگری هم دست به گریبان است. مانند گران شدن مقوا، گلاسه، چسب و سایر ابزارهایی که اگر نگوییم به شکل مستقیم، ولی غیرمستقیم در فراز و نشیب سیر نشر تاثیرگذارند. بهعنوان مثال همین اواخر کتابی را برای انتشار به صحافی داده بودیم، ولی کتاب صحافی نشده بود وقتی علت را جویا شدیم گفتند چسبی که مخصوص صحافی کتاب به کار میرود گران شده است. این درحالی است که قیمت آن چسب پیش از صورت گرفتن تورم و گرانی، دوازده هزار تومان بود ولی امروز قیمت آن به چهل هزار تومان رسیده است. مثالهایی از این دست درباره ابزارهایی که در زمینه انتشار یک کتاب به کار میرود فراوان است. بهطور کلی از آنجایی که مسائل در حوزه نشر مانند حلقههای زنجیر به یکدیگر پیوسته است، وجود نقصان در یکی از شاخهها سایر حوزهها را هم درگیر میکند. طبیعی است وقتی اقلام در لیتوگرافی، صحافی و چاپ اینقدر با افزایش قیمت توام شده بر قیمت کاغذ و همینطور کتاب هم تاثیر بهسزایی خواهد داشت.
دستهای پشت پرده قیمت کاغذ
مدیر انتشارات «ققنوس» درباره قیمت کاغذ و نوسان آن در بازار نیز اضافه میکند: قیمت کاغذ رقعی شصت در نود در ماههای گذشته به مرز چهل هزارتومان میرسید ولی امروز این رقم به دویست و پانزده هزار تومان افزایش یافته است. این درحالی است که خاطرم هست آقای آموزگار رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان در گفتوگویی اشاره کرده بود که از بین دویست تن کاغذی که وارد شده، تنها سه درصد آن به وسیله تعاونی ناشران توزیع میشود و باقی این تعداد معلوم نیست چه شده است. به نظرمیرسد این صحبت ایشان از سویی مایه نگرانی نیز هست، زیرا امروز در شرایطی قرار داریم که قیمت دلار هم به نسبت چند ماه قبل اینقدر با نوسان توام نیست و به ثبات تقریبی دست یافته، با اینحال چرا باید از دویست تن کاغذ، فقط سه تن آن از سوی تعاونی ناشران توزیع شود! اینطور به نظر میرسد که دستهایی پشت پرده است تا قیمت کاغذ هم چنان بالا نگاه داشته شود. دستهایی که نه من ناشر شناختی از آنها دارم و نه مرتفع کردن مشکلاتی از این دست کار ناشر و اساسا اهالی فرهنگ است. این مسئلهای است که باید به دست مسئولین و سیاستگذاران فرهنگی حل و فصل شود.
مافیای پخش نداریم
صرفنظر از مقوله گرانی کاغذ در بازار این روزهای نشر با حسینزادگان این مسئله را مطرح میکنم که بعضی از مولفان و مترجمان، وجود مافیا در حوزه توزیع و پخش را هم یکی از مشکلات امروزی حوزه نشر قلمداد میکنند، حسینزادگان اما با این حرف مخالف است و میگوید: مسئلهای که دراینباره وجود دارد این است که بهطور کلی پخش و نشر از گردش مالی مطلوبی برخوردار نیست که حالا کسی هم بخواهد ادعا کند دراین وادیها مافیا فعالیت میکند. به قولی مورچه چه هست که کله پاچهاش باشد. اما گاهی دیده شده کتابهایی به بازار عرضه میشوند که عملا به لحاظ محتوایی مطلوب و در خور اعتنا نیستند، طبعا توزیعکنندگان وقت کمتری به چنین کتابهایی میگذارند، به این خاطر که میدانند چنین آثاری از سوی مخاطب نمیتواند با اقبال مناسبی مواجه شود. بنابراین اگر مخاطب به سمت خواندن و مطالعه کتابهایی ازاین دست کمتر توجه نشان میدهد به دلیل وجود مافیا در این بخش نیست. کما اینکه متاسفانه امروز شرایط به گونهای شده است که هر فردی که به مسئله کتاب و فرهنگ اشراف چندانی هم ندارد، به تالیف و ترجمه روی آورده و بازار کتاب پرشده از آثاری که به معنی واقعی از منظر مطالعه بار مثبتی را به مخاطب اضافه نمیکنند و به دلیل آنکه مولف خودش هزینه سرمایهگذاری و چاپ را به عهده گرفته عرضه شدهاند. طبعا نمیتوان انتظار داشت شرایط توزیع هر کتابی حتی با نازلترین شکل محتوایی با پخش یک کتاب ارزشمند و کیفی در بازار برابری داشته باشد. قطعا میبایست تفاوتهای اساسی میان این دو اثر از منظر توزیع وجود داشته باشد و وقتی چنین شرایطی پیش میآید نامش مافیا نیست؛ یک جور غربالگری آثار برای عرضه در بازار کتاب است.
قیمت بالای کتاب مخاطب را کم کرده است
این ناشر پرسابقه در ادامه اضافه میکند: در سالهای اخیر بروز مسائل مختلف در حوزه نشر منتج به گران شدن کتاب شده است. طبعا وقتی پروسه چاپ یک اثر علاوه بر زمانبر بودن با هزینههای سرسامآور توام باشد وقتی کتاب به مرحله نهایی چاپ میرسد، ناشر سعی میکند منفعت اقتصادی خود را هم در نظر بگیرد و قیمت تمام شده کتاب را براساس هزینههایی که تا آن لحظه برای آن اثر پرداخته اعمال کند. در نهایت قیمت کتاب هم امروز آنطور که باید نزد مخاطب مقبول نیست و به نوعی میتوان گفت، خرید کتاب از عهده اکثریت افراد جامعه خارج شده است. برای بعضی از مخاطبانی که سالیان سال است با کتاب همنشینی دیرینه دارند و مطالعه اصلیترین عادت زندگی شان است این تلقی پیش آمده که کتاب گران شده، در حالیکه اگر این افراد تامل بیشتری در حیطه نشر انجام بدهند متوجه میشوند با توجه به گران شدن زیر شاخههای نشر که پیشتر هم اشاره کردم، ناشر چارهای جز افزودن چند درصدی به قیمت کتاب ندارد. چرا که بههرحال ناشران هم باید از رهگذر فعالیتی که در حوزه فرهنگ انجام میدهند امورات خود را بگذرانند. اگرچه به شخصه دراین مدت که شرایط خرید کتاب برای مخاطبان دشوار شده تلاش کردهام کتابهایی را که از سوی انتشارات «ققنوس» چاپ میشود با قیمت بالا به خریداران عرضه نکنم. باوجود اینکه قیمت کتاب نسبت به اردیبهشت امسال تقریبا چهار برابر شده اما هنوز هستند ناشرانی که حاضرند خودشان ضرر کنند ولی کتاب را به قیمت بالا به مخاطب نفروشند تا کتاب به شکلی در دسترس مخاطب قرار بگیرد که او از عهده خرید آن بربیاید. حالا دراین بین بعضی ناشران این مسئله یعنی قدرت خرید مخاطب را در نظر میگیرند و رعایت میکنند و بعضی هم فقط سود و منعت شخصیشان که از فروش کتاب حاصل میشود را در نظر میگیرند.
اغلب ناشران محکوم به شکست شدهاند
با حسینزادگان این سؤال را مطرح میکنم که با وجود آنکه امروز بعضی از گران شدن قیمت کاغذ بهعنوان معضل اساسی دراین وادی یاد میکنند ولی واقعا اصلیترین مشکل در این حیطه چیست؟ او در پاسخ به این سؤال میگوید: درست است که شاید به جز کاغذ مسائل مهمتری هم در حیطه نشر باشد، ولی بازهم امروز کاغذ در اولویت حل مسائل قرار دارد. از این رو تصور میکنم اگر شرایطی مهیا شود که کاغذ به دست بخش خصوصی گرفته شود شاید بتوان شرایط بهتری را دراین عرصه رقم زد. هرچند به نظر میرسد تحریمها تاحدودی دستو پای ناشران و دستاندرکاران نشر را در این زمینه بسته و باعث محدودیت عملکردها شده است. واقعیت این است که امروز وجود تنگناها در عرصه نشر به گونهای شده که اغلب ناشران به ویژه آن دسته که توان چندانی ندارند محکوم به شکست شدهاند. البته این رکود و شکست فقط محدود به صنف ناشران نیست، صنوف دیگر هم درگیر مشکلاتی از این دست هستند. در سالهای اخیر با افزایش آمار تعطیلی و تغییر کاربری ناشران و کتابفروشیها مواجه بودهایم و این روند همچنان ادامه دارد، شاید اگر در این حیطه برنامهریزی دقیقتری صورت بگیرد و مشکلات حوزه نشر حل شود، بتوان به ارتقاء سطح مطالعه میان مردم هم امیدوار بود.
هشتاد درصد کالاهای غیرمرتبط، بیست
درصد کتاب
عباس جهانگیریان نویسنده و نمایشنامه نویس هم از دیگر اهالی فرهنگ است که درارتباط با مصائب فعلی حوزه نشر معتقد است: زمانی بود که وقتی وارد یک کتابفروشی میشدیم صددرصد اجناس آن را کتاب تشکیل داده بود. در سالهای اخیر تعدادی از کتابفروشان، بخشی از کتابفروشی خود را به فروش وسایل دیگری مثل لوازمالتحریر و غیره اختصاص دادند، بعضی دیگر از سر ناچاری ترجیح دادند در کنار لوازمالتحریر به فروش زیورآلات هم بپردازند تا کتابفروشیشان به تعطیلی کشیده نشود. امروز شرایط در حیطه نشر تا اندازهای رو به وخامت گذاشته که گاه وقتی به یک کتابفروشی میرویم میبینیم تمام اجناس مغازهاش را کالاهای غیرمرتبط تشکیل دادهاند و فقط به اندازه یک قفسه کتاب در انتهای مغازهاش قرار داده، بلکه بتواند همان تعداد کتابی که عرضه کرده را به فروش برساند. کتابفروشیهای معتبری در این سالها بودهاند که از طریق رسانهها خبر ورشکستگی شان به گوشمان رسیده است و متاسفانه این روند فقط به یکی دو مورد محدود نمانده و به بخشهای بیشتری دراین عرصه تسری پیدا کرده است.
سقوط تیراژ کتاب اسفبار است
این نویسنده اضافه میکند: آنچه اسفبارتر است سقوط شمارگان کتاب است که در سالهای اخیر تعداد کتابهای چاپ شده حتی به سیصد هم رسیدهاند. هرچند بعضی ناشران ابراز میکنند برای خالی نبودن عریضه و ارائه بیلان کاری و عملکرد خود گاه به انتشار کتابی با تیراژ صد عدد هم پرداختهاند. کاهش تیراژ کتاب و به تبع آن کاهش سرانه مطالعه افراد جامعه به خودی خود مسئله مهمی است که نباید از کنار آن ساده بگذریم. ضمن اینکه افت سرانه مطالعه هیچ ربطی هم به ورود شبکههای اجتماعی ندارد،چرا که شبکههایی نظیر اینستاگرام، توئیتر، فیس بوک و… خیلی زودتر از آنچه به کشور ما برسد در کشورهای دیگر فراگیر شده بود،ولی میبینیم در آن کشورها سرانه مطالعه تغییری نکرده و مردم همچنان مطالعه کتابهای کاغذی را در اولویت قرار میدهند. این سؤال مطرح میشود که آیا اصلا ارادهای برای توسعه کتابخوانی در جامعه وجود دارد یا خیر؟ هرچند اگر هم شاهد این اراده و میل باشیم باید بگوییم تا امروز چندان که باید دراین زمینه عزم جدی نداشتهایم و ضعیف عمل کردهایم.
طبیعی است تا زمانی که ساختارعرصههای فرهنگ و هنر اصلاح نشوند نمیتوانیم انتظار داشته باشیم سایر مسائل کلیدی در این حوزه بهبود یابند. اقتصاد و فرهنگ همواره با یکدیگر ارتباط تنگاتنگی داشته و دارند و اگر در یکی از این عرصهها اختلالی ایجاد شود، حوزههای دیگر را هم به نوعی درگیر میسازد.
چارهجویی در اصلاح زیرساختهاست
از جهانگیریان میپرسم اصلاح ساختارهایی که در فرهنگ به آن اشاره میکند باید چگونه صورت بگیرد؟ او میگوید: این مسئله از عهده اهالی فرهنگ و هنر خارج است و کارشناسان و جامعه شناسان هستند که میتوانند به تحلیل و به تبع آن چاره جویی این مسئله بپردازند. در کشورهای دیگر مافیا در هر حیطهای که باشند محکوم میشوند،ولی در کشور ما مافیا به این سادگیها شناسایی نمیشوند و همیشه سایهشان بر سر فرهنگ و هنر قرار دارد. این طور به نظرمی رسد که به موازات توزیع کاغذ میبایست مدیریتی هم صورت بگیرد.باید شرایطی فراهم شود تا ناشران هر کتابی را چاپ نکنند، به خصوص کتابهایی که به لحاظ موضوعی و محتوایی به گونهای هستند که مخاطب هم ندارند. شاید اگر دولت به شناسایی ناشران فعال و شناخته شده بپردازد و سهمیه کاغذ فقط به این گروه از ناشران تعلق بگیرد، تاثیری در کاهش قیمت کاغذ داشته باشد. ما به دلیل نبود فرهنگسازی نتوانستهایم به آن شکلی که باید فرهنگ مصرف کاغذ را حفظ کنیم. با نگاهی به بروشورهای تبلیغاتی با حجم سنگین کاغذهایی که برای چاپ آنها به کار رفته شده میتوان پی برد که اصولا قدر و ارزش کاغذ برای ما شناخته نشده است.
فرهنگ صحیح مصرف کاغذ نداریم
این نویسنده ادامه میدهد: در حالیکه اگر از دوران کودکی به ما میآموختند که هر کاغذی که هدر میدهیم در واقع شاخهای از درخت است که از بین میرود شاید میتوانستیم بیشتر از امروز در این امر صرفهجویی کنیم. بروز مشکلات در حوزه نشر در شرایط کنونی در حالی صورت گرفته که مشاغل مرتبط بسیاری با چاپ و نشر به دلیل رکودی که در این حیطه وجود دارد رو به تعطیلی هستند و افرادی که دراین بخشها فعالیت میکنند و امرار معاششان تنها از این طریق است به بنبست خوردهاند.
خرید و فروش کاغذ با بندی دویست و شصت هزارتومان
مهدی ساروخانی یکی از کارشناسان حوزه نشر است، او سالها در نشرهای مختلف فعالیت داشته و به گفته خود زیر و بم مشکلات این عرصه را میداند. ساروخانیبا بیان اینکه پیش از به وجود آمدن تورم، قیمت کاغذبندی در حدود هفتاد تا هشتاد هزار تومان بود میگوید: ولی امروز این رقم به جایی رسیده که هر بند کاغذ دویست و شصت هزار تومان در بازار خرید و فروش میشود. این درحالی است که کاغذ یکی از اصلیترین اقلام برای چاپ و نشر به شمار میرود. ناشرانی هستند که به نوعی به آنها ناشران خرد گفته میشود و برعکس ناشران شناخته شده، توان مالی چندانی برای فعالیت در این عرصه ندارند. این ناشران زودتر از بقیه در برابر مشکلات حیطه نشر سرخم کرده و رو به تعطیلی گذاشتهاند. مردم هم بنای زندگی خود را بر تامین ضروریات گذاشتهاند و در این بین سهم کتاب از گذشته کمتر شده است. بهجز اقشاری مثل دانشجویان که تلاش میکنند از طریق بنهای دانشجویی یا نشر دیجیتال نیازهایشان در زمینه کتاب و کتابخوانی را تامین کنند.
ساروخانی ادامه میدهد: اخیرا اتحادیه ناشران با همکاری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کارهایی در زمینه تخصیص کاغذ به ناشران انجام داده بود ولی با حجم مشکلاتی که حوزه نشر با آن دست به گریبان است این قدمها نمیتواند کمکدهنده قطعی باشد. خاطرم هست تا پیش از سال نود، قیمت کاغذبندی پانزده هزار تومان بود و به شکل سهمیهای به ناشران عرضه میشد که البته آن هم مشکلات خود را داشت و باعث ایجاد بازار سیاه شده بود. ولی از سال نود که سوبسید کاغذ عملا برداشته شد چیزی در حدود دو سه برابر به قیمت کاغذ افزوده شد. امروز شرایط در حیطه نشر به شکلی شده که اقتصاد نشر روند ناسالمی را طی میکند و از این رهگذر، بعضی از ناشرانی که فقط به دنبال منافع خود هستند این روند را دنبال میکنند.هرچند ناشرانی هم هستند که به رغم تمام مشکلات، تلاش میکنند تا مسیر سالم را در این زمینه طی کنند.با این حال تصور میکنم بحث اصلی در حال حاضر، کاغذ نیست فرهنگ است. ریزش سرانه مطالعه هیچ گاه به نفع یک جامعه نبوده و نیست. این مشکلی است که امروز ما با آن دست به گریبان هستیم و اشتیاق اغلب مردم به شبکههای اجتماعی به جای خواندن کتاب هم به این آسیب دامن زده است. روی این اصل به نظرم این مسئله باید در درجه نخست مورد واکاوی قرار بگیرد. اگر فرهنگ مطالعه کتابهای غیردرسی از دوران کودکی در خانواده و مدرسه شکل بگیرد شاید بتوان به مرور زمان شاهد مرتفع شدن مشکلات حوزه نشر بود. ولی امروز کتاب بیش از هر زمان دیگر در انزوا قرار گرفته و براساس آمارها به جایگاهی رسیدهایم که میزان سرانه مطالعه در بین افراد جامعه روزبه روز با سیر نزولی توام میشود.
آزاده صالحی