طنزستان
مصاحبه با حافظ در آستانه شب یلدا
علی عشایری (راد)
 

خواجه شمس‌الدین محمّد شیرازی متخلّص به حافظ و ملقّب به لسان‌الغیب را ملت همگی می شناسند. پس لازم نیست در این وانفسای کمبود و گرانی کاغذ، بیشتر توضیح بدهیم. در آستانه شب یلدا که مردم به دیوان ایشان تفآل می زنند، بد ندیدیم گفت‌ و‌گویی کوتاه با نامبرده داشته باشیم که داشتیم و ذیلاً تقدیم حضورتان می‌گردد:
* با سلام و احترام خدمت شما.
ـ سلامی چو بوی خوشِ آشنایی
*حالتان چطور است؟ خوب هستید؟
ـ کارم به کام است، الحمدُ لله
*خب، خدا را شکر. ببخشید، می‌توانم چند دقیقه وقتتان را بگیرم؟ برای مصاحبه و گفت و‌گو آمده‌ام.
ـ رواق منظر چشم من آشیانه‌ توستر کرم نما و فرود آ که خانه خانه‌ توست
* سپاسگزارم،اگر در ابتدا خودتان را معرفی کنید؟
ـ از نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است.
* این چه حرفی است قربان؟…. البته شما نیاز به معرفی ندارید. بگذریم… بعضی‌ها می‌گویند حافظ صرفاً تقلیدکار است و ابتکاری در شعرهای او دیده نمی شود. او مضامین اشعار پیشینیان را تکرار کرده است. نظر شما در این باره چیست؟
ـ گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجیدر گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم.
کسی گیرد خطا بر نظم حافظر که هیچش لطف در گوهر نباشد. تو پنداری که بد گو رفت و جان برد؟ر حسابش با کرام‌الکاتبین است.
*استاد بهاءالدین خرمشاهی در حافظ نامه‌ خود با استناد به دیوان دیگر شاعران، اغلب شعر های شما را متأثر از آنها می‌داند. نظرتان درباره‌ کار ایشان چیست؟
ـ آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد. چشم دارم که سلامی برسانی ز مَنَش.
* البته ابتکار شما در غزل‌هایتان مشهود است. ادبیات ایران و جهان به شما و شعرهای زیبایتان افتخار می‌کند.
ـ چه کنم؟ حرف دگر یاد نداد استادم.)
* خدا شما را بیامرزد.
ـ هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشقر ثبت است بر جریده‌ عالم دوام ما.
* زنده باد… نظرتان درباره‌ استاد همشهریتان؛ جناب سعدی بزرگ چیست؟
ـ این قَدَر دانم که از شعر تَرَش خون می‌چکید.
* واقعأ از شعرهای متنوع و زیبای سعدی لذت می‌برم. اشعار ایشان بی‌نظیر است.
ـ ولیکن گفته‌ حافظ از آن بِه.
*عجب!… راستی خواجوی کرمانی از دوستان بسیار نزدیک شما بود. از ایشان خبری دارید؟
ـ ما به او محتاج بودیم، او به ما مشتاق بود. هر کجا هست خدایا به سلامت دارش.
* می توانید عشق را تعریف کنید؟ همان که محرکه‌ ذهن و خیال شماست.
ـ سخن عشق، نه آن است که آید به زبانِ. دردا که این معمّا شرح بیان ندارد.
* به نظر شما در آینده، شاعر دیگری هم می‌تواند به مقام کنونی شما برسد؟ آیا حافظ دیگری پیدا خواهد شد؟
ـ آری شود، ولیک به خون جگر شود.
* شما امیر مبارزالدین محمد را می شناسید؟
ـ ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم.
*ببخشید مصراع های:«که من نمی‌شنوم بوی خیر از این اوضاع» و «بوی بهبود ز اوضاع جهان می‌شنوم» از شما با هم منافات و تناقض دارند. این طور نیست؟
ـ چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاستر سخن‌شناس نئی جان من، خطا اینجاست.
* ببخشید اگر گستاخی کردم، از شما پوزش می‌خواهم. یک سؤال دیگر ذهن مرا مشغول کرده، می‌توانم بپرسم؟
ـ بعد از ادای خدمت و عرض دعا بگو.
* شما گفته اید که:«خود پسندی جان من، برهان نادانی بود»، ولی خودتان در بعضی از غزل‌هایتان از خودتان تعریف کرده‌اید؛ مثل: «منم آن شاعرِ ساحر که به افسون سخنر از نی کلک همه قند و شکر می‌بارم»یا:«ز چنگ زهره شنیدم که صبحدم می گفت:ر غلامِ حافظِ خوش لهجه‌ی خوش آوازم»و…. این مسأله را چگونه توجیه می‌کنید؟
ـ نکته ناسنجیده گفتم، دلبرا معذور دار.
*خواهش می کنم. البته این خودستایی‌های شما کاملاً درست و بجاست. در کتاب‌ها خوانده‌ام که «شاه شیخ ابواسحاق» با شما به نیکی و مهربانی رفتار می‌کرد. نظر شما درباره‌ ایشان چیست؟
ـ خوش درخشید، ولی دولت مستعجل بود.
*شما در جایی گفته‌اید که:«ای دل طریق رندی، از محتسب بیاموزر مست است و در حق او، کس این گمان ندارد». از گفته خود مطمئن هستید؟
ـ گَرَت باور بُوَد ور نه، سخن این بود و ما گفتیم.
*چشم، ولی دارید پشت سر این محتسب عزیز غیبت می‌کنید. این کار درستی نیست…
ـ واعظ ما بوی حق نشنید بشنو این سخنر در حضورش نیز می‌گویم، نه غیبت می‌کنم.
*پس حق با شماست. ببخشید، منظور خودتان را از می و مستی و جام و باده و شراب و پیاله، روشن و واضح بگویید.
ـ هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد.
*پس یادتان باشد بعداً به خود من بگویید. من در کل به این نتیجه رسیده‌ام که شما متین، آرام، راستگو، گوشه‌گیر و انسان خوبی هستید.
ـ این همه از نظر لطف شما می‌بینم.
* خواهش می‌کنم. می‌توانم بپرسم چرا اینقدر گوشه گیر هستید؟
ـ تا حریفان دغا را به جهان کم بینم.
* شما سؤالی از من ندارید؟
ـ ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست.
* کاری از دست من برمی‌آید که در این دنیا برای شما انجام دهم؟
ـ مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرسر توبه فرمایان چرا خود توبه کم‌تر می‌کنند؟
*چشم، حتماً. اتفاقاً این سؤال شخصی خود من هم هست. توصیه، انتقاد یا پیشنهادی اگر دارید، بفرمایید.
ـ ز کار ها که کنی، شعر حافظ از بر کن.
*به روی چشم، با کمال میل. سپاسگزارم که من را همراهی کردید. سلام من را به تک تک شاعران و نویسندگان متعهد زبان فارسی برسانید. خدانگهدار شما.
ـ ز خوف هجرم ایمن کن اگر امید آن داریر که از چشم بد اندیشان خدایت در امان دارد.
ــــــــــــــــــــــــــ
تصویرسازی از: رضا حدادی

code

نسخه مناسب چاپ