گفتگوی اطلاعات با حجت الاسلام و المسلمین محمد گل محمدی روحانی صنعتگر :
مشکلات صنعت محصول عملکرد غلط در اقتصاد ملی
 

تولید ملی که به سبب مشکلات سیستم بانکی، مالیاتی، بیمه ای، گمرکی و سیاست های غلط صنعتی با خطر کاهش اشتغال و تعطیلی بنگاه های اقتصادی روبروست، در سال های اخیر برخلاف تصور از نامدیریتی و بی مسئولیتی بخش های داخلی بیشتر از جفای رقبای خارجی ضربه خورده است.

دستگاه های دولتی که منطقاً باید سیاست گذار و بسترساز توسعه صنعتی کشورباشند و از تولید ملی در برابر تهدیدات داخلی و خارجی حمایت کنند، بر خلاف آنچه که تبلیغ می کنند ظرف سه دهه گذشته با مداخلات تصدی گرایانه و تصمیم گیری های ناصواب، موانع متعددی را پیش روی خطوط تولید بنگاه های اقتصادی گذاشته اند تا خواسته یا ناخواسته از قدرت تولید آنها کاسته شده و زمینه برای رونق واردات کالاهای مشابه تولید داخل فراهم شود.

حجت الاسلام و المسلمین محمد گل محمدی که سابقه طولانی در مبارزات سیاسی پیش از انقلاب و حضور مدیریتی در صحنه های مختلف دوران دفاع مقدس دارد، اینک در کسوت مدیر یکی از واحدهای بزرگ صنعتی از مشکلات فراروی بنگاه های تولیدی کشور برای حفظ اشتغال موجود و مقاومت در برابر هجوم واردات محصولات خارجی گلایه می کند و معتقد است که بخش زیادی از مشکلات امروز صنعت ایران مرهون عملکرد غلط دولت در اقتصاد ملی است.

به گفته وی، اصلی ترین چالش صنایع ایران، ناآشنایی مدیران دستگاه های دولتی با شرایط کار در واحدهای صنعتی است. در واقع امروزه کسانی برای صنعت ایران تصمیم گیری می کنند که هرگز تجربه فعالیت در یک بنگاه صنعتی و مسئولیت خطیر حفظ ظرفیت تولید و اشتغال را در کارنامه سوابق اجرایی خود ندارند و بدیهی است در چنین فضایی به بهانه حمایت از تولید، تصمیماتی اتخاذ می شود که ریشه تولید کشور را به خشکی می کشد.

در ذیل مشروح این گفتگو را که درددل خیلی از صنعتگران و تولیدکنندگان است، می خوانیم:

*اطلاعات:دولت ودستگاه های دولتی درهمه جای جهان وظیفه حمایت ازتولید برای ایجاد ارزش افزوده وشغل را برعهده دارند.درکشورمان این وظایف چگونه انجام می شود؟

*مسئله ما این است که اصلاٌ مدیران مرتبط، به تولید وصنعت چندان اهمیتی نمی دهند. فقط حرف های زیبا می زنند ووعده های سرخرمن می دهند.این چنین است که مثلا اسم شهرک های صنعتی را گورستان های صنعتی نامگذاری کرده ایم. الان وضع به گونه ای است که در هر کارخانه یک آدم مفید، مبتکر، خلاقِ و دلسوز دفن شده است.

اگر من به عنوان یک طلبه به خارج بروم، کشورهای دیگر برای اینکه در آنجا روان حرکت کنم، زیر پای من اسکی خواهند گذاشت. زمانی به سازمان تامین اجتماعی رفته بودم، در آنجا با یکی از مدیران راجع به همین مسائل صحبت

می کردیم، ایشان گفتند یکی از بستگانشان که در ایران و همچنین آلمان کارخانه دارد، مدتی پیش به ایران آمده بود. از ایشان سوال کردم که شما در ایران و آلمان کارخانه داری کرده اید، تفاوت این دو چیست؟

وی عنوان کرد که در ایران کار صنعت مانند باتلاق می ماند. پای اول خود را از باتلاق بیرون نکشیده اید، دومین پای شما بیشتر فرو خواهد رفت. اما در آلمان زیر پای من سرسره و اسکی گذاشته اند و به صورت روان به سمت جلو حرکت می کنم.

تعریف می کرد که از اداره دارایی آنجا برای تهیه گزارش به کارخانه ایشان رفته وسوال کرده بودند چند کارگر دارد. ایشان می گفت با وجودی که ۱۲۰کارگر در سه شیفت داشتم به رسم ایران، به آنها گفتم که ۴۰ کارگر دارم که اگر بعد از من سوال کردند که چرا تعداد کارگران را چهل نفر عنوان کردم، به آنها بگویم که من تعداد یک شیفت را گفته ام و شما تعداد همه شیفت ها را سوال نکرده بودید.

آنها گزارش خود را نوشتند و رفتند. من دچار شک و تردید شدم. به فکر افتادم که مبادا این خلاف گویی برای من دردسرساز بشود. به آنها مراجعه و عنوان کردم که تعداد چهل نفر کارگر مربوط به یک شیفت است و این تعداد تعلق به سه شیفت من ندارد و تعداد کارگران من ۱۲۰نفر است.

آنها گفتند که این را می دانند! سوال کردم چرا به من یادآوری نکرده اند، گفتند چرا باید به شما یادآوری کنیم؟ شما از کشور دیگری به اینجا آمده اید، ۱۲۰ نفر را مشغول به کار کرده اید، کار و تولید می کنید، چرا باید با شما برخورد نامناسب داشته باشیم؟ این حکایت من را به این نتیجه رساند که صنعت باید در هر رشته و بخشی کفیل خاصی داشته باشد. یعنی من بدانم در برابر اداره برق و محیط زیست و امثالهم حامی من وزارت صنعت است و آنها باید مسائل من را با یکدیگر حل کنند. من به تنهایی نمی توانم مثلا به جنگ اداره محیط زیست بروم.

برای احداث یک واحد صنعتی در جنوب خراسان در شهرک صنعتی فردوس که در آنجا اسید سولفوریک تولید می کنیم، برای دریافت مجوز در مشهد به من گفتند که باید کمیسیون تشکیل شود و در آنجا از تولیدم دفاع کنم.

درکمیسیون مربوطه آنها یک دفاع دانشگاهی از من گرفتند. پنج شش نفر در آنجا نشسته و سوالات زیادی از من کردند. فردی که در محیط زیست است، باید تخصص در این کار را داشته باشد. باید سوالاتی مانند اینکه در صنعت آیا شما جذب گاز سوم را دارید یا ندارید؟ آیا گاز خود را شستشو می دهید یا خیر؟ از من بپرسند نه اینکه در آنجا از من اطلاعات کسب کنند. گرفتاری های ما اینها هستند. صنعت باید کفیل داشته باشد. به این معنا که من به آن فرد مراجعه کنم و بگویم که دراینجا مانع سر راه من می گذارند و او باید این مانع را از پیش پای من بردارد.

*اطلاعات:یعنی الان دستگاه ها به جای روان سازی تولید مانع سرراه آن می گذارند؟

*دقیقاً. درمصاحبه ای که با آقای ماهاتیرمحمد نخست وزیر مالزی در ایران انجام شد،از ایشان سوال شدکه شما چگونه توانستید در طول مدتی که مسئولیت داشتید، کشورتان را که ۷۰درصد زیر خط فقر بود، به چهار درصد زیر خط فقر در زمان پایان دولت تان برسانید؟ ایشان در پاسخ می گوید که این مطلب را برای کارمندان دولت بیان کرده که اگر می خواهید خوب زندگی کنید، باید به بخش خصوصی خدمات خوب بدهید، آنها خوب کار کنند، من هم از آنها مالیات خوب می گیرم و به شما خواهم داد. اگر آنها خوب کار نکنند، باید از چه کسی مالیات گرفته شود؟ اما در حال حاضر وبا روشی که دولت مالیات دریافت

می کند، قطعاٌ مال حرام وارد حقوق کارمندان دولت می شود. قبل از انقلاب به کارمندان دولت گفته می شد که باید حقوق خود را «تَخلیس» کنند، یعنی خمس آن را بپردازند. چرا؟ به دلیل اینکه رژیم پهلوی مال مخلوط به حرام به آنها

می داد. یادم می آید کارمندان وقتی علت را می پرسیدند، در پاسخ می گفتیم برای اینکه دولت از کارخانجات آبجو سازی و امثالهم مالیات می گیرد و این پول را به خزانه واریز می کند و از همان خزانه حقوق های شما را می دهد؛ لذا درصدی از حقوق شما آلوده است.

پس باید خمس آن را پرداخت کنید. خیلی از کارمندان این کار رابه واسطه من انجام می دادند و من به قم می آمدم و در آنجا این خمس را تحویل آیت الله العظمی مرعشی نجفی می دادم یا اینکه تحویل آقای گلپایگانی داده می شد و کارمندان به این طریق مال خود را حلال می کردند.

در حال حاضرهم به راه دیگری پول حرام وارد مال بیت المال می شود. از روزی که وارد کار صنعت شده ایم تا الان یک ریال سود نکرده ایم؛ اما به زور مبالغ زیادی بابت مالیات از ما دریافت کرده اند. اداره مالیات برای شما برگه ای را صادر می کند که این مقدار مالیات مربوط به شما است. سوال که می کنیم رقم این مالیات بر چه اساسی محاسبه شده است، می گویند بر اساس دفاتر و اسناد است. برای اعتراض باید کمیسیون گرفته شود. به کمیسیون هم که اعتراض می کنید فقط ۲۰ درصد آن را کم می کند و لذا هر مقدار که مالیات معین کرده باشند، اصلاٌ به آن رسیدگی نمی شود. مشکل ما این ها است.

به عبارتی اگر بخواهیم تیتری برای این گفتگو انتخاب کنیم باید بگوییم بزرگترین مانع برسر راه تولید، بدنه اجرایی دولت است.

*اطلاعات: و این همان بی سرپرستی بخش تولید وصنعت درکشور است؟

*بله. البته منظور من از دولت به صورت کلان دولت نیست، بلکه بدنه اجرایی و مربوط به کسانی است که با صنعت سر و کار دارند، منظور اینها هستند. بخش دوم عرض بنده این بود که اگر من زیر پوشش وزارت صنعت هستم، این وزارتخانه کفیل من باشد و آب، برق و گاز من را تامین کند.

به دلیل عدم پرداخت چهار پنج میلیون تومان پول گاز، این حامل انرژی را در کارخانه قطع می کنند و در نتیجه کار متوقف و تمام کارگران بیکار می شوند و تازه می گویند به آنها ارتباطی ندارد. من می توانم آمار تعداد زیادی از کارخانه ها رابه شما بدهم که گاز آنها به دلیل این موضوع بدهی عقب افتاده قطع شده است.

دادگستری با من همراهی نمی کند که پول خود را از فرد بدهکار دریافت کنم؛ ضمن اینکه فرد بدهکار هم مانند من گرفتار است. او هم در این شرایط و اوضاع و احوال درآمدی ندارد. مشکل دارد و طلب خود را نمی تواند وصول کند. لذا پول من را نمی دهد و من هم نمی توانم پول اداره گاز را بدهم.

در چنین شرایطی باید اداره برق، گاز، آب و محیط زیست کار را به طور طبیعی انجام دهند. یعنی اگر وزارت صنعت در آنجا کفیل من باشد، با رئیس اداره گاز تفاهم می کند که اگر این کارخانه پول گاز خود را پرداخت نکرد، وزارت صنعت متقبل می شود و اعلام می کند که من مبلغ را پرداخت می کنم تا تولید کننده در آینده و با رونق بخشی فروشش این مبلغ را به وزارتخانه برگرداند. به هر حال کار من دست این وزارتخانه است و اگر پول را پرداخت نکنیم ، پروانه کار ما را باطل می کنند.

اما باید از اداره صنعت شهرستان واقعاٌ بیایند و مشاهده کنند که آیا من صنعتگرتوان پرداخت چنین مبلغی را دارم و پرداخت نمی کنم؟ یا اینکه توان ندارم ؟

پرسنلی که در امثال این سازمان ها هستند و در دفاترشان مستقرند، ستادی اند و میدانی و عملیاتی نیستند. اینها مسائل، مشکلات و گرفتاری ها را درک

نمی کنند. در حال حاضر کسی که مدیریت یک کارخانه تولیدی را دارد، به نظر من جهاد او از کسی که در جبهه بوده، خیلی بالاتر است.

من اولین طلبه ای بودم که رسماٌ به جبهه و سپاه رفته ام. من با مرحوم کلاهدوز با هم به سپاه رفتیم. من کاملاٌ جنگ را احساس می کنم. جنگ واقعا دربرابر صنعتگری راحت بود. اما اینجا درصنعت واقعا جنگیدن دارد. با کارگری که کار را متوجه نیست باید بجنگید. سفارشی که

می دهید، باید بجنگید. بارها سفارش کرده ام که کار بدون کیفیت متعلق به من است و به بیرون ارسال نشود، زیرا آبروی من است و پول خود را هم نمی توانم وصول کنم. اما باز مشاهده می کنم کالایی را به بیرون ارسال کرده اند که کنترل کیفیت نشده ومن باید همه اینها را پاسخگو باشم. .

* اطلاعات: مشکلاتی را که شما نام بردید و بر سر راه تولید کننده مانع ایجاد می کنند را چرا دولت به عنوان هیات حاکمه تصمیم گیر برای تولید کننده ازبین نمی برد؟

*برای پاسخ ،خاطره ای را برای شما نقل می کنم. مقام معظم رهبری بازدیدی را از نمایشگاهی داشتند. آقای ربیعی وزیر وقت رفاه در کنار ایشان بودند و تلویزیون هم آن را پخش کرد.دراین نمایشگاه یک تولیدکننده کریستال هایی را تولید کرده بودند.

آقا از ایشان سوال کردند که چه مشکلاتی دارید؟ در پاسخ گفته بودند مشکل آنها واردات است. آقا به آقای ربیعی گفتند که اگر به جای ایشان در هیات دولت بودند، یقه خود را پاره می کردند. حال در وزارت صنعت، وزیری که برای من صنعتگر وتولید کننده یقه پاره نمی کند، وزیر نیست. او باید مانند مرغی از جوجه های خود حمایت کند؛ توان یک مرغ در مقابل گربه چقدراست؟ اما او با همان توان اندک خود، از جوجه هایش دفاع می کند و جان خود را به خطر می اندازد. وزیر هم این گونه باید از من و صنایع کشورخود دفاع کند. شهرک های صنعتی را مشاهده کنید، همه به گورستان تبدیل شده اند. چندی پیش در شهرک البرز بودم،

ماشین های سواری به تعداد خیلی کم در آنجا رفت و آمد داشتند. زمانی در این شهرک اتوبوس های زیادی رفت و آمد داشتند و راه ها بسته می شد.

ساعت دو که کارگران تعطیل می شدند، ترافیک زیادی بود. اول صبح هم برای شروع کار ترافیک بود. همه این مسائل ناشی از بی پولی نیست. ما مشکلات و دلایل دیگری هم داریم که ناشی از سوء مدیریت است.

هنگام تحویل سال ۹۵ که به نجف مشرف شده بودم، آقای سیف(رئیس کل وقت بانک مرکزی) و همکارانشان به هتل ما آمدند. بعد از سلام و علیک به آقای سیف گفتم که من تجربه کاری دارم که راهگشاست. با یکی از معاونت های خود هماهنگ کن تا حرف من را بشوند. همان جا با مهندس یعقوبی که مدیر کل بین الملل ایشان بود، هماهنگ کردند. بعد از تماس های متعدد، با ایشان قرار نشستی را گذاشتیم . به ایشان گفتم چرا اجازه نمی دهید بانک ها به صنایع پول بدهند؟ گفتند به دلیل اینکه چک برگشتی یا قسط معوقه دارند. بانک ها بخشنامه دارند که اگر کسی چک برگشتی یا قسط معوقه داشته باشد، تسهیلات جدید نگیرد. به ایشان گفتم فردی که الان به بانک مراجعه می کند و این موارد را ندارد، فرد صفر کیلومتری است که با صنعت، بازار، دستگاه، مبداء و خروجی آشنایی ندارد. این فردتازه در دو یا سه سال آینده به یک صنعتگرتبدیل خواهد شد و تازه تجربه بدست می آورد. اما آن صنعتگر بدهکار، همه این مسیر را طی کرده است. برق، آب، گاز، کارگر، دستگاه، تجربه، مبداء خرید وهمه را دارد. ایشان گفت که بانک ها نگران این هستند که تسهیلات بدهند و مانند سایرین به آنها بازپس داده نشود. به ایشان یادآور شدم که این موضوع راه دارد و به قول بانکی ها وثیقه جدید سهل البیع از آنها بگیرید. آقای کارخانه دار ممکن است که خانه اش هنوز در رهن بانک نباشد، خانه او را در رهن بگیرید.خود و کار خودش را می شناسد. اگر هم خودش نداشته باشد، این آبرو را دارد که از شما خواهش کند، خانه شما را در رهن بانک بگذارد، پول بگیرد و کارخانه راه اندازی شود. سرانجام ۲۰ اردیبهشت سال ۹۵ این پیشنهاد ما به بانک مرکزی به صورت بخشنامه درآمد اما مجدداٌ طرح را به صورت ناقص عمل کردند.

*اطلاعات: چرا ناقص؟

*به آنها گفتم اکنون که می خواهید این کار را انجام دهید ، بعد از روشن شدن توجیه اقتصادی طرح ها، رسیدگی به این تسهیلات به بانک سپرده نشود بلکه ادارات صنعت به آن رسیدگی کنند. اینکه فردی دستگاهی لازم دارد و این دستگاه فعال است و مثلا ۵۰۰ میلیون تومان وام نیاز دارد، تشخیص آن به عهده ادارات صنعت باشد. دراین رابطه بانک وظیفه دارد وثیقه را دریافت کند و پول بپردازد. چراکه وقتی کار را به بانک می سپارید، تازه مصیبت ما شروع می شود. اما وقتی کار دست بانک ها ماند به علت مشکلات ذاتی سیستم بانکی درتخصیص ها ناقص اجرا شد. جالب است بدانید من از این پیشنهاد خودم نتوانستم استفاده کنم. چون از من وثیقه نمی گرفتند و ترس داشتند. به همین دلیل به من پولی داده نشد.

من هم دیگر حوصله جنگیدن با آنها را نداشتم. ما راه را در این ادارات یاد گرفته ایم. بیست و پنج شش سال است که کار صنعتی انجام می دهم. بسیاری از مکان ها است که من به آنجا مراجعه نمی کنم. اگر به آنجا بروم، پاسخ منفی است. به گونه ای با من برخورد می کنند و قانون برای من پیاده می شود. در حالی که در آن طرف قضیه اگر فرد دیگری برود و گوشه چشمی هم نشان دهد، گونه دیگری با او برخورد خواهند کرد. در هر حال وزارت صنعت باید به اصطلاح پنجره واحد بشود. یعنی من صنعتگر فقط اینجا را بشناسم و جای دیگر با من کار نداشته باشد. اگر اداره برق با من کار دارد، در آنجا یک نماینده قرار داده شود. این پیشنهاد را من در مشهد به صنایع و محیط زیست خراسان رضوی دادم. رئیس حفاظت محیط زیست آنجا خیلی صادقانه به من گفت با این پیشنهاد شما در آینده اینجا را باید تعطیل کنیم.

یعنی پس ما در اینجا چه کاره خواهیم بود؟ یادم می آید مسجد شاه که اکنون مسجد امام خمینی (ره) شده است، در گذشته لوله کشی آب نبود و از آفتابه استفاده می کردند. آفتابه ها به صورت ردیف گذاشته شده بود. فردی از سمت دیگری آفتابه برداشت، یک نفر به او گفت از آن طرف آفتابه بردارید، می گوید چه تفاوتی دارد از کدام طرف بردارم، به او می گوید پس من اینجا چه کاره ام؟ ! خیلی از مراحل اداری برای صنعتگران درکشور این گونه است..

* اطلاعات: برای بخش خصوصی در قانون یک مدافع دیده شده است.تشکیلاتی که قرار است سخنگو، مدافع و نماینده تولید کننده در مواجهه با دولت باشد. کارکرداتاق بازرگانی دراین باره چگونه بوده است؟.

*بدلیل گرفتاری های زیادی که دربخش تولید برای افراد وجود دارد، آنها نتوانسته اند از بسیاری از امکانات و فُرجه های قانونی که می توانند از آن استفاده کنند، بهره ببرند. دراین راستا ما نتوانستیم از اتاق بازرگانی استفاده کنیم.

ضمن اینکه اتاق بازرگانی هم علتی بر علت های دیگر است. یعنی یک گرفتاری جدید است. برای اینکه من در آنجا بتوانم کارت بازرگانی دریافت کنم، مسیر زیادی را طی کردم. مدارک زیادی از من خواسته شد. در نهایت هم این کارت بازرگانی برای من هیچ خاصیتی ندارد. این کارت هیچ امتیازی برای من نداشت. من با کارت بازرگانی با فرد قاچاقچی نمی توانم رقابت کنم. اتاق بازرگانی به معنای حقیقی که باید اتاق بازرگانی باشد، نیست.

*اطلاعات: یعنی بیشتر نماینده دولت است؟

*این یک بخش قضیه است. فردی که در اتاق بازرگانی است، شجاعت می خواهد که باید از منافع خود بگذرد که بتواند از صنعتگردفاع کند. یکی از مسائلی که نیاز جامعه و بخش صنعت است، مطبوعات آزاد است. اگر شرایط آزاد باشد و من در اینجا بتوانم صحبت کنم وبگویم که بزرگترین مانع صنعت، وزارت صنعت است،خیلی مسایل حل خواهدشد.

وزارت صنعت یا باید من را به سلابه بکشاند یا اینکه از من توضیح بخواهد که علت این حرفی را که گفته ام چه بوده است. اگر من دفاع نداشته باشم، مقصر خواهم بود. اما اگر حرف من صحیح باشد باید خود را اصلاح کنند. به علاوه در بخش صنعت باید اطلاعات به صورت خاص وجود داشته باشد. اطلاع رسانی گسترده ای داشته باشد. افراد هم به صورت جسورانه مطالب و مشکلات خود را عنوان کنند. و منعکس بشود. انعکاس ضعف ها باعث می شود که افراد هم بهتر کار کنند.

ادامه دارد

نسخه مناسب چاپ