بررسی مجموعه تصمیمات «دونالد ترامپ» در کاخ سفید، زوایای گوناگونی از تحمیل نوعی فراواقعگرایی سیاسی بر سیاست و حکومت آمریکا را نمایان میسازد .
به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهشهای خبری ایرنا، اظهارات اخیر مقامات آمریکایی درباره برنامه موشکی جمهوری اسلامی ایران، طرح ادعای نقض قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل و تهدیدزا بودن اقدامات دفاعی ایران برای منطقه و جهان واکنش «محمدجواد ظریف» وزیر امور خارجه را به دنبال داشت.
ظریف دو روز پیش با هشتگ # Hypocrisy (مکر و دورویی) این پیام را منتشر ساخت فراواقعگرایی اکنون خط مشی ایالات متحده در سیاست خارجی اش شده است: در حالی که خود قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد را نقض می کند – و حتی به تهدید آنهایی می پردازد که نمیخواهند با اجرای تحریمهای غیرقانونی ایالات متحده این قطعنامه را نقض کنند – حالا به غلط، ایران را دقیقا به نقض همان قطعنامه متهم میکند! هر چند در این توئیت وزیر امور خارجه، مصداق اخیر فراواقعگرایی آمریکاییها، استناد به قطعنامه ای عنوان شده که ترامپ و تیم وی با خروج از توافق هستهای آن را کاملا نادیده گرفتند اما بررسی اهداف و عملکرد سیاست خارجی واشنگتن نشان می دهد به راستی فراواقعگرایی به گفتمان حاکم بر کاخ سفید مبدل شده است. از همین رو است که عدهای از چهرههای تکنوکرات حاضر در سطوح مختلف دولت ایالات متحده تمام تلاش خود را به کار بستهاند تا حد امکان مانع از آسیب زایی رویاپردازیهای ترامپ برای این کشور شوند. اواسط شهریور ماه امسال (پنجم سپتامبر) بود که روزنامه آمریکایی «نیویورک تایمز» در ستون آزاد خود یادداشتی را با عنوان «من بخشی از مقاومت در دولت ترامپ هستم» منتشر کرد؛ مطلبی که نویسنده ناشناس آن خود را یک مقام بلندپایه دولت ترامپ معرفی کرده که به کمک برخی دیگر از همکارانش می کوشد بخشهایی از تصمیمات رئیس جمهوری را متوقف سازد و مانع از کشیده شدن آمریکا به سوی سقوط شود. این تنها بخش کوچکی از اظهارنظر و دیدگاههایی است که به پیامدهای تصمیمات نامتعارف و بیقاعده ترامپ می پردازد و بسیاری از نخبگان سیاسی آمریکا به طور مکرر آژیر خطر شعارها و سیاستهای کاخ سفید تحت هدایت ترامپ را به صدا درآورده اند. در این میان، تعبیر ظریف از فراواقعگرایی شدن خط مشی آمریکا نکته ای جالب توجه است. نگاهی به ریشههای فراواقعگرایی در هنر، ادبیات و فرهنگ نشان می دهد که این مکتب خود برخواسته از «دادائیسم» یا به عبارتی «پوچ گرایی» یا «هیچ انگاری» است در فضای سرخوردگی مردم اروپا از جنگ جهانی نخست گسترش یافت.دادائیسم با نگاهی سلبی به همه چیز، نوعی طغیان عمومی را نمایندگی می کرد که از دل آن به فراواقعگرایی انتقال یافت و سبب شد این مکتب نیز ماهیتی بنیادستیز، مخالف با قراردادهای سیاسی و اجتماعی و منافی عقل گرایی بیابد؛ همچنان که ترامپ در اواخر سال ۲۰۱۶ میلادی با استفاده از نارضایتی طبقات غیرفعال در امر سیاست و گسیل آنان پای صندوقهای رای، حمله به نخبگان و سیاستمداران سنتی، سوار شدن بر موج پوپولیسم و در یک کلام نفی اسلاف سیاسی کوشید جایگزین «باراک اوباما» شود.به بیانی دیگر، هویت ترامپ با نگاه سلبی به عملکرد دولت اوباما و دولتهای پیشین آمریکا شکل گرفت و بخش اعظم تلاشهای ترامپ نیز به محو و در واقع طغیان علیه رویکردهای گذشته اختصاص یافت. وجه برجسته و مشترک ترامپیسم و فراواقعگرایی را می توان ترجیح خیال بر واقعیت دانست. همچنان که فراواقعگرایی، عقلگرایی و واقع بینی را مانعی در برابر پیشرفت دانسته و طرد می کند، ترامپ بخش مهمی از واقعیات داخلی و بینالمللی را نادیده گرفته و به دنبال حاکم ساختن الگوها و انگارههای ذهنی خود بر عرصه واقعیت است.
ترامپ همچنان که عناصر اختلافات عمیق و سازش ناپذیر میان اعراب و اسرائیل و همچین ابعاد پیچیده تاریخی، هویتی، سیاسی، ایدئولوژیک، مذهبی، اقتصادی و … آن را نادیده می گیرد و از رویای «معامله قرن» بر سر سرزمین اشغالی سخن می گوید، آرزوهای خود را در ماجرایی چون قتل «جمال خاشقچی» به جای حقایق انکارناپذیر می نشاند و اذعان میدارد که دوست دارد ولیعهد سعودی مرتکب قتل نشده باشد.به همین شکل ترامپ بدون در نظر داشتن واقعیات موجود همه ظرفیتهای سیاسی، تبلیغاتی و حتی اقتصادی خود را بسیج می کند تا رویاهای خود را به واقعیت نزدیک سازد.
پیروزی ترامپ در یکی از عجیبترین و غیرقابل پیش بینی ترین انتخابات کشورش، سبب تشدید و نهادینگی این وضعیت شده و در کنار سوداهای متعدد داخلی، برقراری پیوند دوستانه با رهبر کره شمالی و دفع قطعی تهدیدات این کشور، کرنش چین در برابر آمریکا، ایجاد شراکت و پیوند استراتژیک با مسکو، انقیاد کامل اروپا، تسلیم ایران در خاورمیانه و حل و فصل نهایی تعارض اعراب و رژیم صهیونیستی از دید وی پروندههایی است که در راستای سیادت آمریکا در جهان چند گام تا واقعیت فاصله دارد.البته این نگاه فراواقعگرایی در تاریخ سیاست ورزی آمریکاییها بی سابقه نیست با این حال می توان به یقین گفت ترامپیسم امروز نقطه اوج فراواقعگرایی سیاسی در ایالات متحده آمریکا را شکل داده است.
رئیس جمهوری که توهینهایش دوست و دشمن نمی شناسد
«دونالد ترامپ» که طی کمتر از دو سال گذشته یک تنه بخش مهمی از وجهه بین المللی آمریکا را تخریب کرده؛ فهرست بلندی از کلمات و جملات توهین بار خطاب به رهبران و ملتها بر جای گذاشته است. اظهارات اخیر ترامپ درباره وضعیت مناسبات کشورش با عربستان سعودی که در چنبره ای از مشکلات خودساخته گرفتار آمده، بار دیگر نگاهها را معطوف به ادبیات و مواضع غیرمتعارف رئیس جمهوری آمریکا ساخت.ترامپ با اشاره به قتل «جمال خاشقچی» و نقش احتمالی «محمد بن سلمان» در سلاخی روزنامه نگار سعودی اعلام کرد صرف نظر از واقعیات مربوط به این ماجرا، شریک ثابت قدم عربستان باقی خواهد ماند تا منافع آمریکا، اسرائیل و متحدان منطقه ای واشنگتن تامین شود. رئیس جمهوری آمریکا در راستای اظهارات سعودی نوازانه ای که البته انتقادات گسترده ای را به بار آورد، بار دیگر انگشت اتهام را به سوی جمهوری اسلامی ایران نشانه گرفت و تهران را مسوول وقوع جنگهای خونبار نیابتی در منطقه و ناکامیهای ریاض در سوریه، عراق، لبنان و یمن دانست. ترامپ در اظهارنظری نامتعارف اما مسبوق به سابقه، ملت ایران را تروریست خواند.
سخنان ترامپ درباره ایران به رغم سخافت و غیرمعمول بودن موضعگیریهای اینچنین علیه یک ملت، سابقه ای دارد که به قبل از ریاست جمهوری وی بازمی گردد؛ زمانی که وی در رقابتهای انتخاباتی درکنار شعار خروج از برجام و تهدید نظامی، وعده داده بود هر قایق ایرانی را که به کشتیهای آمریکایی نزدیک می شود، هدف قرار خواهد داد.وی به عنوان نخستین اقدام پس از ورود به کاخ سفید شهروندان ایرانی را در زمره اتباع هفت کشوری قرار داد که حق ورود به آمریکا را ندارند.اقداماتی از این دست در کنار وضع تحریمهایی مکرر علیه شرکتها و شهروندان ایرانی و سخنرانیهای تند و جنجالی در سازمان ملل متحد و مجامع بین المللی، نشان داد ترامپ شمشیر خود را برای تقابل با ایران از رو بسته است. نقطه اوج این خصومت نیز خروج یکجانبه آمریکا در توافق هسته ای و بازگشت تحریمهایی گسترده و غیرقانونی طی ۶ ماه گذشته بوده است .رئیس جمهوری آمریکا و همراهان وی در کاخ سفید در برابر انتقادات بی پایان از پیامدهای این عهدشکنی آشکار، هدف اصلی خود را مهار نفوذ منطقه ای و تغییر رفتارهای تهران عنوان کرده و مدعی شده اند تحریمهای یکجانبه دولت و نه ملت ایران را هدف قرار داده است. اهانتهای مکرر ترامپ به ملت ایران اما نشان می دهد که وی عملا هیچ حد و مرزی را برای این دشمنی نمی شناسد .مهرماه پارسال بود که ترامپ در جمع گروهی از چهرههای محافظه کار آمریکایی از واژگانی چون شیطان برای توصیف ملت ایران استفاده کرد و ایرانیان را تروریست خواند.چند ماه بعد یعنی در دی ماه ۹۶ هم که تجمعاتی اعتراضی در چند شهر ایران شکل گرفت و در نقاطی به خشونت کشیده شد، رئیس جمهوری آمریکا در راستای اعلام حمایت از معترضان، ملت ایران را مردمی گرسنه خطاب کرد.
توهینهای ترامپ دوست و دشمن نمی شناسد
اظهارات سبک سرانه، توصیفهای سخیف و اظهارنظرهای نازل رئیس جمهوری آمریکا تنها دشمنان را هدف قرار نداده است. وی همچنان که رهبر کره شمالی را (البته پیش از مذاکرات دوجانبه) با کلماتی تحقیرآمیز خطاب قرار می دهد انواع کلمات توهین آمیز را نثار رقبای خود در آمریکا و سران دیگر کشورها می سازد.اخیرا نیز ، ترامپ رئیس جمهوری فرانسه را چهره ای نامحبوب و ناتوان در رفع مشکلات این کشور خواند و در اظهارنظری جنجالی گفت اگر آمریکا در جنگ جهانی به کمک فرانسه نمی آمد، فرانسویها باید در مدارس خود آلمانی تدریس می کردند.نکته قابل تامل اینکه ترامپ تحقیرهایش را از متحدان سعودی نیز دریغ نداشته و بارها در اظهارنظرهای مختلف از دوشیدن حاکمان سعودی سخن گفته است. مهرماه امسال بود که رئیس جمهوری آمریکا عربستان را کشوری خواند که بدون پشتیبانی ارتش آمریکا نمی تواند دوهفته دوام بیاورد. پس از سفر چند هفته ای اواخر سال گذشته بن سلمان به آمریکا و دیدارهای مکرر وی با چهرهها و مقامات این کشور، تارنمای عربی «العهد» به نقل از منابعی نوشت ترامپ به کارکنان کاخ سفید فرمان وارسی و نظافت محلهای ملاقات را داده است .رفتارهایی اینچنین، فهرست بلندبالایی از توهین و تحقیر را از ترامپ بر جای گذاشته که طولانی شدن آن وجهه رئیس جمهوری و دولت آمریکا را مخدوش تر از قبل می سازد .
یکجانبه گرایی آمریکا؛ مانعی در مسیر صلح جهانی
مدتی است که سیاستهای یکجانبه گرایانه آمریکا و رویکرد چندجانبه گرایانه اروپا در تقابل با یکدیگر قرار گرفته اند؛ شکافی که طی روزهای گذشته در همایش «صلح» پاریس خود را نشان داد و مقامات حاضر در همایش، سیاستهای کاخ سفید را برای صلح جهانی خطرناک ارزیابی کردند.اخیرا به مناسبت یکصدمین سالگرد پایان جنگ جهانی اول، ۸۴ تن از مقامات ارشد و رهبران جهان در پاریس گرد هم آمدند تا ضمن مرور تبعات ناخوشایند آن جنگ چهار ساله و خانمانسوز، کشورهای جهان را نسبت به چالشهایی که کره خاکی را تهدید می کند، آگاه و هوشیار سازند. محکوم سازی سیاستهای تهاجمی و یکه تازانه «دونالد ترامپ» رئیس جمهوری آمریکا دال مرکزی سخنان مقامات حاضر در همایش بود به طوری که افراد برجسته ای همچون «آنتونیو گوترش» دبیر کل سازمان ملل متحد، «امانوئل مکرون» رییس جمهوری فرانسه و «آنگلا مرکل» صدراعظم آلمان به این موضوع پرداخته و بخشی از سخنان خود را موضوع لزوم اتخاذ سیاستهای چندجانبه گرایانه در عرصه بین المللی اختصاص دادند. دبیر کل سازمان ملل در این همایش به تشریح چالشهای جهانی و اهمیت چند جانبه گرایی پرداخت و گفت که در بحبوحه تهدیدهای مربوط به تغییرات آب و هوایی، افزایش درگیریها، گسترش تسلیحات اتمی و نابرابری، ضرورت وجود چندجانبه گرایی بیش از هر زمانی احساس می شود.برخلاف ترامپ که از دوره رقابتهای انتخاباتی تاکنون همواره شعار «نخست آمریکا» را سرلوحه اقدامات خود قرار داده اما مقامات آلمان به عنوان یکی از پایههای اصلی اتحادیه، نگاهی عکس به این مساله دارند. مرکل در همایش صلح به لزوم همکاری جهانی و اقدام مشترک برای دستیابی به صلح تاکید کرد. از نگاه صدراعظم آلمان گسترش ملی گرایی یکی از عوامل تهدیدساز برای امنیت و صلح جهانی تلقی میشود؛ موضوعی که مکرون نیز در آن با مرکل هم نظر است. همایش صلح پاریس که نزدیک به یکصد تن از مقامات جهان در آن شرکت داشتند اما یک غایب بزرگ داشت و آن کسی نبود جز ترامپ. آمریکایی که تا پیش از روی کار آمدن دولت جمهوریخواه کنونی، محور سیاستگذاریها و تصمیمسازیهای جهانی اروپا به شمار میرفت، اینک در بسیاری مسائل، مقابل بروکسل قرار دارد که در روزهای گذشته موضوع «ارتش واحد اروپایی» محور اختلافات دو طرف بود.از نگاه مکرون، «دومینیک دو ویلپن» نخست وزیر پیشین فرانسه و دیگر مقامات اروپایی، اتحادیه دیگر نمی تواند برای حفاظت از خود به ایالات متحده تکیه کند. رئیس جمهوری فرانسه چند هفته پیش در گفت وگو با روزنامه «والاستریت ژورنال» و همچنین «رادیو اروپا یک» تاکید کرده بود که ما نمیتوانیم از اروپاییها حفاظت کنیم مگر این که یک ارتش اروپایی واقعی داشته باشیم؛ موضوعی که به شدت مورد انتقاد و سرزنش ترامپ قرار گرفت و وی سخنان مکرون را بسیار توهینآمیز خواند.
البته یک سرِ رشته اختلافات امنیتی- دفاعی آمریکا و اروپا به سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) می رسد؛ پیمانی نظامی که ترامپ معتقد است کشورهای عضو از زیر بار تامین هزینههای آن شانه خالی می کنند. از این رو در همان سال نخست ریاست جمهوری ترامپ، زمزمههایی در مورد جدایی آمریکا از ناتو به گوش میرسید چرا که آمریکا تنها طی چند ماه از مهمترین پیمانها و سازمانهای بینالمللی که خود پایه گذار آنها بود، خارج شد.مسئولیت گریزی و پشت پا زدن به تعهدات و پیمانهای بین المللی سیاستی است که آشکارا از سوی ترامپ پیگیری شده و در این مدت بارها اتفاق افتاده و بی دلیل نیست که رهبران اروپا در همایش صلح پاریس نگرانی خود را از تداوم آن اعلام کردند. دولت ترامپ چندی پیش بیاعتنا به افکار عمومی و جامعه جهانی از سازمان علمی، فرهنگی و آموزشی ملل متحد (یونسکو) و همچنین شورای حقوق بشر این سازمان خارج شد. افزون بر آن، خروج آمریکا از پیمان تجاری شراکت فراآتلانتیک (تی.پی.پی)، توافقنامه اقلیمی پاریس، پیمان مهاجرتی سازمان ملل، قرارداد تجارت آزاد آمریکای شمالی (نفتا) و برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) از دیگر موارد یکجانبه گرایی آمریکایی به شمار می رود. اینک نیز آمریکا به بهانه تقابل با روسیه در صدد تقویت قدرت اتمی و غنی سازی زرادخانههای هستهای خود است. ترامپ ماه ژانویه دستور داد تا زرادخانه اتمی کشورش مورد ارزیابی قرار بگیرد و بمبهای هستهای کوچک با هدف اعمال بازدارندگی تولید شوند؛ بمبهایی که به باور کارشناسان می تواند آغازگر فصلی از تنش، تشدید رقابت تسلیحاتی و حتی جنگ هسته ای باشد. در هفتههای اخیر نیز شاهد سخنان تهدیدآمیز دیگری از سوی رئیس جمهوری آمریکا بودیم که وی تهدید کرد از پیمان منع موشکهای هسته ای میان برد
(آی ان اف) که حدود سه دهه پیش بین آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی امضا شده بود، خارج خواهد شد.با توجه به عملکرد ترامپ در حوزه سیاست خارجی و صدور دستور خروج از پیمانهای مهمی که پیشتر به آن اشاره شد، امکان عملی شدن این تهدید نیز دور از ذهن نیست. به باور ناظران، رهبران اروپا خود را قربانی رویکرد یکجانبه گرایانه و تهاجمی کاخ سفید می بینند و از این رو در همایش صلح پاریس بیش هر موضوعی بر ضرورت چندجانبه گرایی و در مقابل یکجانبهگرایی اصرار ورزیدند.