یک دانشجوی خارجی که برای ادامه تحصیل به سوییس رفته بود تجربه شگفتآور خود را در زمینه مسئولیتپذیری اجتماعی مردم آن کشور در اینترنت با دیگران در میان میگذارد: «در زمان تحصیل، نزدیک دانشگاه یک خانه اجاره کردم. صاحبخانه یک خانم ۶۷ ساله بود که با شغل معلمی بازنشست شده بود. طرحهای بازنشستگی در سوییس آنقدر قوی هستند که بازنشستگان هیچ نگرانی برای خورد و خوراک ندارند.
برای همین یک روز از اینکه متوجه شدم او کار پیدا کرده تعجب کردم؛ آن هم مراقبت از یک پیرمرد ۸۷ ساله!
از او پرسیدم آیا برای نیاز به پول این کار را میکند؟ پاسخش من را متحیر کرد: من برای پول کار نمیکنم، بلکه زمان خودم را در «بانکزمان» سپرده میکنم تا در زمانی که (مثل این پیرمرد) توان حرکت ندارم، آنرا از بانک بیرون بکشم!
این اولین بار بود که درباره مفهوم بانک زمان میشنیدم. وقتی بیشتر درباره آن تحقیق کردم، متوجه شدم بانک زمان یک طرح بازنشستگی برای مراقبت از سالمندان است که توسط وزارت تامین اجتماعی سوییس تدوین شده است.
داوطلبان، زمان مراقبت از سالمندان را در حساب شخصیشان در سیستم امنیت اجتماعی پسانداز میکنند تا وقتی خودشان پیر و ناتوان شدند یا نیاز به مراقبت داشتند، از آن برداشت کنند.
طبق قرارداد، یک سال بعد از انقضای خدمات متقاضی (سپرده گذاری زمان)، بانکِ زمان، میزان ساعات خدمات را محاسبه کرده و به او یک کارت مخصوص میدهد. وقتی او هم نیاز به کمک یک نفر دیگر پیدا کرد، میتواند با استفاده از آن کارت زمان و بهره آنرا برداشت کند. بعد از تایید، بانک زمان داوطلبانی را برای مراقبت از او در بیمارستان یا منزل تعیین
میکند.
متقاضیان سپردهگذاری زمان باید سالم و تندرست، دارای مهارتهای ارتباطی خوب و پر از عشق و علاقه به همنوعان باشند. صاحبخانهام هفتهای دو بار برای مراقبت از پیرمرد سرکار میرفت و هر بار دو ساعت وقت برای خرید، تمیز کردن اتاق، آفتابگرفتن پیرمرد و گپزدن با او سرمایهگذاری
میکرد.
اتفاقا یک روز در دانشگاه بودم که تماس گرفت و گفت در حالی که شیشه اتاق منزل خودش را تمیز میکرده از چهارپایه افتاده است. من فورا مرخصی گرفتم و او را به بیمارستان رساندم. مچ پای او شکسته بود و برای مدتی نیاز داشت روی تخت بماند. داشتم کارهای تقاضا برای مرخصی جهت مراقبت خانگی را انجام میدادم که به من گفت جای نگرانی نیست چرا که برای برداشت از بانک زمان درخواست داده است.
ظرف کمتر از دو ساعت بانک زمان یک داوطلب فرستاد که به مدت یک ماه هر روز با گپ زدن و پختن غذاهای لذیذ از او مراقبت میکرد. او به محض بهبودی دوباره مشغول کار مراقبت از دیگران شد و گفت که میخواهد برای روزهای پیری زمان سپردهگذاری کند.»
ایده بانک زمان یا بانک مراقبت از سالمندان اولینبار در سال ۲۰۱۲ و در شهر استیگلن سوییس که جوانترین جمعیت را دارد، مطرح و پیاده شد. دولت که با این کار قصد داشت فرهنگ روستایی و زیبای مراقبت از یکدیگر را به شهرهای مدرن بیاورد، توانست توجه و استقبال بیش از نیمی از جوانان سوییسی را جلب کند.
مسلما پیاده شدن چنین ایدهای در کشور ایران که جمعیت سالمند آن نزدیک دهدرصد بوده و با شتاب به سمت سیدرصد شدن در حال حرکت است نهتنها هزینههای بیمه و مراقبت در دوران سالمندی را کاهش میدهد، بلکه موجب تقویت اتحاد و همبستگی میان نسلها میشود که در طرحهای پولی موجود مانند خانه سالمندان و پرستار خانگی کمتر دیده
میشود.
اگرچه اینگونه طرحها در کشور ما معمولا از پشتوانه دولتی و قانونی برخوردار نیستند و شامل اقداماتی میشوند که گروههای مردمی بهصورت خودجوش و بهعنوان کارهای خیر انجام میدهند، اما دقیقا همین داوطلبانهبودن است که مسئولیتپذیری اجتماعی را ارزشمند
میکند.
در ماه گذشته برخی از هموطنانمان به مناسبت پنجم دسامبر(۱۴ آذر- روز جهانی داوطلب) تجربههای خود در این زمینه را با هشتگ «روز داوطلب» در فضای مجازی به اشتراک
گذاشتند.
اگرچه جمعیت هلالاحمر استان تهران و شهرداری پایتخت به مناسبت روز جهانی داوطلب، برج آزادی تهران را به رنگ قرمز درآوردند، اما گروههایی از مردم یک گام پیشتر رفتند و بهجای انجام کارهای نمادین و شعاری، داوطلب بودن را در عمل معنا کردند.
آنها در قالب سازمانهای مردم نهادی مانند جمعیت امام علی(ع) به محلات فقیرنشین شهر میروند تا شاید دردی از ساکنان این محلات دوا کنند.
زهرا کهرام مینویسد:«به اسم داوطلب، سوراخ سنبههایی از شهر را دیدم که هیچ وقت فکرش را هم نمیکردم [وجود داشتهباشند]. تصویر واقعی بیعدالتی چقدر میتواند بدریخت باشد! اسمش این است که من یک داوطلب هستم ولی راستش به نظر میرسد بیشتر دارد به خودم کمک میشود که از خواب خوش بیدار شوم. داوطلب شدن بیدارت
میکند.»
پریسا قادری مینویسد: «من یک داوطلبم. یعنی اراده کردهام که
بیتفاوت نباشم. انتخاب کردهام که در بالا و پایین زندگیام دست و پا نزنم. انتخاب کردهام که کودکان معصوم سرزمینم قبله و راه روشنم باشند. من یک معلمم، یک دانشجو، یک عضو از جامعه، من یک داوطلبم!»
codexzam8x