پیامدهای گسترش ایونجلیکالیزم برای آمریکای لاتین
مسیحیت تبشیری‌*گفتگو با حجت‌الاسلام دکتر محمد مسجدجامعی - مصطفی رستگار - بخش سوم
 

اشاره: سخن به اینجا رسید که ساختار اجتماعی امریکای لاتین بعد از استعمار، عمیقا طبقاتی باقی ماند: اکثریت بومی فقیر و اقلیت سفیدپوست ثروتمند. رمان‌های امریکای لاتینی شاهدی بر آن اوضاع اسفبار است که به گسترش «الهیات آزادی‌بخش» انجامید. اینک ادامه مطلب:

نمونه دیگر، سخنان خانم کریستین فولمر ـ همسر سفیر اسبق ونزوئلا در واتیکان، آلبرتو فولمرـ است. او اصلا امریکایی بود و شوهرش اصلا هلندی. خانم فولمر کاتولیک معتقدی بود و با مؤسسات خدمات انسان‌دوستانه کاتولیکی متعددی در ونزوئلا ارتباط داشت. او می‌گفت: «جوانان در اینجا واقعا نمی‌دانند چه چیز خوب است و چه چیز بد!» به تعبیر او، نوعی «فقر اخلاقی» وجود دارد. او این نکات را در سفری که به آن کشور داشتم، به هنگام مسئولیتم در اداره کل فرهنگی وزارت خارجه، بیان می‌کرد. این سفر قبل از دوران چاوز انجام شد. او ضمنا می‌گفت: «با توجه به رابطه خوبی که با ونزوئلا دارید، از آنها بخواهید که آموزش‌های کاتولیکی را در برنامه‌های درسی دانش‌آموزان بگنجانند تا حداقل دانش‌آموزان بدانند چه چیزی خوب و چه چیزی بد است!» ‏

به هر حال از یک سو، امریکای لاتین در حالی که در چنین وضعیتی بود و از چنین واقعیت‌هایی رنج می‌برد، به دوران بعد از جنگ دوم وارد شد. به طور طبیعی در چنین جامعه‌ای، ایدئولوژی تساوی‌طلبانه‌ای مانند سوسیالیسم و مارکسیسم می‌توانست طرفداران بسیاری کسب کند. عملا نیز طرفداران زیادی یافت؛ مضافا که ابرقدرتی مانند شوروی نیز پشتوانه آن بود. از سوی دیگر، در موقعیت جدید‌ بعد از جنگ دوم، امریکا در جایگاه یک ابرقدرت قرار داشت و تعهد نخستش مقابله‌ای کامل، تمام‌عیار و ابرقدرتمندانه با رقیبش یعنی شوروی و بلوک کمونیسم بود. علاوه بر تبلیغات دولتی سنگینی که علیه کمونیسم وجود داشت، جامعه امریکا نیز که بخش مهمی از آن مذهبی بود، خود را ملزم و متعهد به تقابل با آن می‌دانست.

در آن دوران در امریکای لاتین، یک سلسله جنبش‌های ضدامریکایی وجود داشت. در این میان، جنبش‌ کوبا در سال ۱۹۵۸به ثمر نشست و با انقلاب کوبا، رژیم باتیستا که از حمایت کامل امریکایی‌ها برخوردار بود، سقوط کرد. انقلاب کوبا در ابتدا ضدامریکایی و ناسیونالیستی بود؛ اما اوضاع به گونه‌ای پیش رفت که آنها مجبور شدند به سمت شوروی بروند تا جایی که شوروی‌ وارد کوبا شد و ماجرای «خلیج خوکها» و قضایای مربوط به رقابت هسته‌ای بین دو ابرقدرت روی داد. بنابراین در آن دوران، مسئله امریکای لاتین، برای دولت و بخشهای نظامی و امنیتی امریکا و همچنین برای مردم متدین این کشور، به یک مسئله فوری و اورژانسی تبدیل شد. در همان دوران بود که بخش مذهبی و بخشهای سیاسی و امنیتی امریکا، دست‌کم در مورد امریکای لاتین، وارد نوعی همکاری نزدیک شدند.

امریکای اواخر قرن نوزدهم، امریکای لاتین را حیاط خلوت خود می‌دانست و اهمیت ویژه‌ای برای آن قائل بود. آن حالت تداوم یافت تا اینکه جنگ دوم و مسئله ‌کمونیسم پیش آمد. از آن پس، هم در بخشهای سیاسی و امنیتی و هم در بخش مذهبی، مقابله با شوروی و تفکرات کمونیستی به اولویت شماره یک امریکا تبدیل شد. بخش مذهبی‌ دغدغه‌مند امریکا عمدتا شامل مسیحیان ایونجلیکال بود. کاتولیک‌های امریکا که ضمنا درصد زیادی از جمعیت امریکا را نیز تشکیل می‌دادند، گرچه تمایلات ضدکمونیستی داشتند و علیه آن انگیخته می‌شدند، اما ویژگی فعال‌بودن و نیاز به اقدام، عمدتا در ایونجلیکال‌ها وجود داشت. ‏

به نظر می‌رسد که در این جریان، انگیزه کاملا مذهبی‌ ایونجلیکال‌ها به طور قهری در خدمت سیاست قرار می‌گیرد.

بله، آنها انگیزه مذهبی داشتند؛ اولویت شماره یک آنها این بود که با آن شر مطلق مقابله کنند؛ مقابله‌کردن‌شان نیز به این بود که مردم را به مسیحیت ایونجلیکال درآورند. به هر حال، در آن شرایط، بخش مذهبی و بخش سیاسی ـ ‌امنیتی‌ امریکا قهرا هم‌افزایی داشتند. تا پیش از گسترش فعالیت‌های تبشیری ایونجلیکال‌ها، تقریبا همه ساکنان امریکای لاتین کاتولیک بودند. تا پیش از جنگ دوم، تقریبا هیچ غیرکاتولیکی در این قاره حضور نداشت؛ البته به جز یک عده مهاجر که برخی مسلمان بودند و برخی دیگر به ادیان و مذاهب دیگر تعلق داشتند. مردم بومی امریکای لاتین همه کاتولیک بودند.

مقابله با کمونیسم و شوروی، انگیزه‌ای قوی برای تبشیر در امریکای لاتین ایجاد کرد و ایونجلیکال‌ها رهسپار این قاره شدند. آنها فعالیت خود را آغاز کردند؛ آنچه این فعالیت را ثمربخش‌تر می‌کرد، این بود که جامعه امریکای لاتینی گرچه کاتولیک بود، اما با کاتولیسیسم مشکل داشت. علت این مشکل، به طور خلاصه این بود که از بدو ورود اسپانیایی‌ها و پرتغالی‌ها به امریکای لاتین، کلیسای کاتولیک همواره ـ‌ البته به استثنای برخی مواردـ‌ عملا در کنار و بلکه حتی در پشت رژیم‌های حاکم قرار داشت، خواه در دوران استعمار، خواه در دوران بعد از استعمار.

به یاد دارم که یک بار فرمودید کلیسای کاتولیک و طبقه حاکم در امریکای لاتین، با هم یک طبقه ‌متمایز از متن جامعه را تشکیل داده بودند.

بله، با همدیگر به یک مجموعه متمایز تبدیل شده بودند. کلیسای کاتولیک واقعا در پشت حاکمیت قرار داشت. به دلیل همین جریان بود که طبقاتی از سفیدها که تمایلات آزادی‌خواهانه و تساوی‌جویانه داشتند، و گروه‌هایی از خود بومی‌ها که به بلوغ فکری و فرهنگی کافی رسیده بودند، به معنی واقعی کلمه با کلیسای کاتولیک مشکل داشتند. توضیح اینکه عموم بومیان امریکای لاتین در چنان فقر مالی، فکری و فرهنگی به سر می‌بردند که اصولا مسائل ایدئولوژیک برایشان مفهوم نبود؛ کلا در دنیای دیگری تنفس می‌کردند؛ اما گروه‌هایی از آنها نسبت به مسائل فکری و اعتقادی آگاهی و حساسیت داشتند.

این سفیدپوستان‌ آزادی‌خواه و تساوی‌جو چه کسانی بودند؟

افرادی بودند خارج از طبقه حاکم، که تمایلات سوسیالیستی داشتند؛ البته سوسیالیسم نه به معنی «مکتب»، بلکه به معنی یک «ایدئولوژی تساوی‌جویانه» یا «عدالت‌گرایانه»؛ به اعتباری می‌توانید بگویید «چپ اجتماعی» یا «ترقی‌خواه». بالاخره افرادی بودند متمایل به داشتن یک جامعه سالم‌تر و برخوردار از عدالت. به هر حال، از یک سو، تبشیری‌ها (ایونجلیکال‌های امریکایی) انگیزه‌ای قوی برای فعالیت در امریکای لاتین یافته بودند؛ و از سوی دیگر توده مردم‌ امریکای لاتین با کلیسای تاریخی خود، یعنی کلیسای کاتولیک، مشکل داشتند؛ و این زمینه مناسبی را برای روی‌آوری آنها به ایونجلیکال‌ها فراهم می‌کرد؛ عملا ‌نیز همین گونه شد و تبشیری‌ها مورد استقبال واقع شدند.

عاملی که آنها را به‌ویژه در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ قرن بیستم محدود می‌کرد، ترکیبی بود از سیاست حاکمان و محافظه‌کاری کلیسای کاتولیک. از خود کاتولیک‌ها شنیده‌ام که در دهه‌های ۶۰ و ۷۰، کلیسای کاتولیک در امریکای لاتین و حتی در مناطق دیگر، شدیداً محافظه‌کار بود و به همین دلیل، با تبلیغات ایونجلیکالی مخالف می‌ورزید؛ حتی برای جلوگیری از آنها، مایل بود که از ابزار قدرت و حکومت نیز استفاده کند. و البته خود‌ حکومت و قدرت نیز مخالف تبشیری‌ها بود، زیرا مطالبی که آنها تبلیغ می‌کردند، با حاکمیت تعارض داشت؛ بنابراین گسترش ایونجلیکالیزم در امریکای لاتین با مقاومت‌هایی مواجه بود: مقاومت کلیسای کاتولیک و مقاومت دولت‌ها. در اینجا بود که امریکا با فشار بر دولت‌های مرکزی، زمینه را برای فعالیت بیشتر تبشیری‌ها آماده می‌کرد؛ به دولت‌ها فشار می‌آورد تا به آنها اجازه فعالیت بیشتر بدهند. بنابراین ایونجلیکال‌ها در امریکای لاتین، هم خودشان انگیخته و دارای نیروی مذهبی بودند، و هم به تمامی دلایلی که قبلا توضیح دادم، دولت امریکا از آنها حمایت و پشتیبانی می‌کرد.

این حمایت، از جانب جمهوری‌خواهان بود یا دمکرات‌ها؟

از جانب هر دو آنها بود، به‌ویژه جمهوری‌خواهان. اصولا توجه به امریکای لاتین در راستای منافع هر دو حزب بود. البته ایونجلیکالیزم از ابتدا سنخیت و هماهنگی بیشتری با جمهوری‌خواهان داشت و هر زمان که آنها قدرت یافته‌اند، اینها نیز قوی‌تر شده‌اند.

ادامه دارد

نسخه مناسب چاپ