نگذاریم بمیرد جنگل...
جنگل؛ حیات فلات ایران
 

آنچه در پی آمده است نگاهی دارد به موضوع جنگل و عوامل تخریب این عرصه ها در طول سال های گذشته که بخش دوم آن را دیروز ملاحظه کردید و اینک بخش سوم و پایانی را می خوانید:

***

ح- عدم توجه به حفاظت و نگاهداری چوب:

بی تردیدیکی از راه های بقای جنگل و جلوگیری از فشار وارده بر آن کاهش مصرف چوب است که از طریق رعایت اصولی و علمی حفاظت و نگهداری چوب از مرحله قطع و تبدیل تا مراحل حمل، دپو و مصرف نهایی امکان پذیر است.

زیرا در حالی که متوسط عمر تراورس های ایران به دلیل عدم رعایت اصول فنی نگهداری و اشباع و عدم بهره گیری از آخرین روش های علمی از ۵ر۷ سال تجاوز نمی کرد و در عمل با به کار بستن موازین فنی حفاظت و نگهداری و اشباع اصولی چوب امکان افزایش عمر مصرفی این تراورس به بالغ بر ۳۰ سال به راحتی امکان پذیر بود (اصول نگاهداری چوب – دکتر پوران سلیمانی، استاد دانشگاه تهران).

البته تعمیم این وضعیت به حجم قابل توجه چوب هایی که برای محصور کردن اراضی کشاورزی و باغات به مصرف می رسند خود می تواند ضرورت توجه به این مسئله را دوچندان

کند .

ط- کمبود کادر حفاظتی و نارسایی های حقوقی:

پایین آمدن موقعیت سازمانی سازمان جنگلها و مراتع به عنوان متولی امور منابع طبیعی کشور در سال های اخیر (برخلاف گذشته که این سازمان در رأس معاونت های وزارت کشاورزی قرار داشت) و ضعف تشکیلاتی این سازمان خصوصاً کمبود کادر حفاظتی ورزیده و عدم برخورداری آنان از ابزار، امکانات و وسایل حفاظتی روز، متناسب با تحولات پیش آمده در وضعیت تخلف و تجاوز به جنگل و پیچیدگی حرکات متخلفین

نارسایی های قانونی و مشکلات قضایی و عدم تناسب مجازات های در نظر گرفته شده با میزان تخلفات و پایین بودن مبلغ جریمه ها و در پاره ای مواقع عدم برخورد قاطع با متخلفین و اینکه مجموعه این موارد موجب آن می‌شود که بعضاً متخلفین زودتر از مأمورین پرونده های متشکله

(واحد های حقوقی ادارات کل منابع طبیعی) به منزل برسند و اثرات سوء روانی ناشی از آن که در عمده موارد منجر به تشجیع متخلفین و متجاوزین و به تبع آن افزایش شدت تخلفات و گسترش تجاوزات می شود، از دیگر علل و عوامل تخریب و نابودی منابع طبیعی کشور به حساب

می‌آیند.

اگر چه در سال‌های اخیر گام‌های خوبی هم برای رفع این تنگناها و جبران کمبود ها برداشته شد.

ی- عدم آگاهی به اهمیت جنگل و منابع طبیعی:

بررسی های کارشناسی نشان

می دهد یکی از علل اساسی نابودی جنگل و منابع طبیعی عدم شناخت بسیاری از مردم به اهمیت نقش این نعمت الهی در زندگی آنها و بقای حیات دشت ها و موجودیت شهرها است و برای رفع این نقیصه که موجد بسیاری از گرفتاری ها است، رسانه های عمومی و در رأس آن صدا و سیما باید با همکاری سازمان های ذیربط از طریق تهیه و پخش برنامه های ترویجی و آموزشی به طریق علمی و تحقق فرمایش مقام معظم رهبری مبنی بر تبدیل فرهنگ منابع طبیعی به معارف عمومی مجدانه

بکوشد.

در این زمینه وزارت آموزش و پرورش اگرچه با گنجاندن درس انسان و محیط زیست گام مؤثری برداشته است ولی به دلیل اهمیت موضوع باید در تمام سطوح تحصیلی موضوع اهمیت جنگل ها و منابع طبیعی و راه های حفظ و توسعه این نعمت الهی در قالب کتاب های درسی جداگانه برای هر مرحله تحصیلی را در برنامه کاری خود

بگنجاند.

علی ایحال مجموعه عوامل تخریب در گذشته و حال موجب آن شد تا زمینه نابودی این موهبت الهی فراهم شود تا بدانجا که سرنوشت

جنگل های کشور به روزی رسید که دامنه های جنوبی البرز که در روزگاری نه چندان دور پوشیده از جنگل ارس بود تقریباً عاری از جنگل شد و حدود ۹۵درصد جنگل های ارس خراسان و تقریباً تمامی اجتماعات جنگلی پسته و بادام فلات مرکزی ایران هم از بین رفته است و سطح جنگل های دامنه شمالی البرز هم به کمتر از ۹ر۱ میلیون هکتار تقلیل یافته و در غرب کشور که عرصه آن پوشیده از جنگل های انبوه و نیمه انبوه بود به کمتر از نصف کاهش

یافت.

در بعد تغییرات کیفی که خود مستلزم تهیه مقاله جداگانه ای است، مجموعه عوامل تخریب موجب تغییرات شرایط رویشگاهی و کوبیده شدن خاک، تغییرات اساسی در ترکیب گونه ای شده است و در عمده موارد گونه های پست و کم ارزش جایگزین گونه های با ارزشی شده اند که هر یک از نظر اکولوژیکی و ژنتیکی از ارزش بالایی برخوردار بوده اند.

همچنین کیفیت فرآورده های جنگلی هم به دلیل سرشاخه زنی و کت زنی توسط دامداران و رشد

قارچ ها پایین آمده و انواع پوسیدگی در تنه درختان به وفور دیده می شود.

بی شک وضعیت پیش آمده نگرانی و دلمشغولی بسیاری از هموطنان عزیز به ویژه بسیاری از کارشناسان و اساتید صاحب نام را به دنبال دارد و در همین ارتباط یکی از اساتید صاحب نام دانشگاه با دلواپسی و اضطراب خاطر هرچه

تمام تر می نویسد:

نوار باریک سبز شمال ایران تنها منطقه جنگلی سرزمین وسیع و فلات ایران را تشکیل می دهد که در عین قابلیت بهره برداری مساعد، دارای قدرت تجدید حیات طبیعی هم است.

این نوار سبز نه تنها از هر طرف از طریق پیشروی تدریجی شرایط کویری حاکم بر ایران تحت فشار قرار دارد بلکه از داخل هم با تهاجم دائمی به صورت

بهره برداری های غیر مجاز و نامتعادل در حال تخریب

است.

با توجه به اهمیت حیاتی پوشش گیاهی برای فلات خشک و کویری، تضعیف و زوال این نوار سبز به معنای مرگ مطلق فلات ایران خواهد بود (دکتر عطاءا… قبادیان – استاد دانشگاه شهید بهشتی).

ضمناً در تکمیل بررسی موضوع مورد بحث باید گفت علاوه بر کاهش سطح جنگل ها موجودی تعداد و حجم در هکتار درختان سرپا هم به شدت پایین آمده، به طوری که متوسط موجودی حجم در هکتار این جنگل ها که علی الاصول می بایست بیشتر از ۴۵۰مترمکعب باشد به کمتر از ۱۸۰مترمکعب تقلیل یافته و تعداد درختان در هکتار هم به حداقل ممکن خود رسیده است. اما نکته بسیار حائز اهمیت در بررسی علل و عوامل تخریب جنگل های شمال

اینکه:

۱- بررسی های کارشناسی به خوبی نشان می دهد میزان تخریب جنگل و تجاوز به عرصه های جنگلی و بروز انواع آتش سوزی در مناطق دارای طرح جنگلداری و مجری طرح به مراتب کمتر از مناطق دارای طرح جنگلداری و مجری طرح است و مطابق آمار دفاتر ستادی ذیربط سازمان جنگل ها ۵ر۷۱ درصد قاچاق چوب و ۶ر۹۰ درصد تجاوز به عرصه های جنگلی مربوط به مناطق فاقد طرح جنگلداری و مجری طرح است که مساحت آن کمتر از یک سوم مساحت جنگل های دارای طرح جنگلداری و مجری طرح است و در سطح ۶تعاونی جنگل نشینان متشکله تعداد پرونده های مربوط به قاچاق چوب در ۵سال قبل از اجرای طرح جنگلداری ۸۳۲فقره و در ۵ سال بعد از اجرای طرح جنگلداری ۱۵۱فقره بود (کاهش ۸۲درصد). در ارتباط با پرونده تجاوز به اراضی جنگلی هم تعداد پرونده های متشکله از ۵۴۲فقره در ۵سال قبل از اجرای طرح جنگلداری به ۱۷۱فقره تقلیل یافت (کاهش ۶۸

درصد).

۲- نمونه بارز جنگل های تخریب یافته و فاقد طرح جنگلداری و مجری طرح، جنگل های محدوده بین رودخانه بابلرود و رود هراز در سطحی بالغ بر ۸۰هزار هکتار است که با وجود داشتن بهترین شرایط رویشگاهی (خاک عمیق، بارندگی بالغ بر ۸۰۰میلی متر در دامنه شمالی، استقرار عمده سطح جنگل در قسمت های پایین بند و میان بند)

جنگل های آن دارای وضعیت بسیار اسفباری هستند.

متوسط موجودی تعداد و حجم در هکتار بسیار کم و در برخی

قسمت ها حتی کمتر از ۵۰مترمکعب در هر هکتار است و عمده سطح جنگل در عمل به نوعی به مراتع مشجر تبدیل

شده اند.

همچنین تعداد دام و دامدار بسیار قابل توجه بوده و از نظر تراکم دام در هر هکتار در جایگاه نخست در سطح جنگل های شمال قرار دارد. دامداران که در گذشته به صورت پراکنده در عرصه جنگلی این منطقه حضور داشته اند و هر سال حضور آنها هم

کمرنگ تر می شد ولی حرکات احساسی و فاقد برنامه برادران جهاد سازندگی که با نیت خیر نسبت به برق رسانی، آب رسانی و دادن بسیاری دیگر از خدمات به واحدهای دامداری پراکنده اقدام کرده بودند، موجب آن شد تا زمینه خروج دامدار از جنگل کم رنگ شود و به تدریج تک خانوارهای پراکنده جایگزین این واحدهای دامداری شده و به مرور بسیاری از تک خانوارها به صورت ویلای جنگلی در آیند و در عمل شرایط به گونه ای در آید که اعمال حاکمیت واقعی برای سازمان جنگل ها و مراتع در این محدوده به ویژه در منطقه بندپی چندان باقی نماند و مالکیت سازمان حالت صوری یابد و در واقع مالکیت اصلی در اختیار دامداران موصوف قرار گیرد.

وضعیت دردناکی که در اثر برنامه صرفاً احساسی و فاقد وجاهت علمی حادث شده است. بی تردید در سایه تهیه و اجرای طرح جنگلداری

جنگل های منطقه خصوصاً به دلیل شرایط ویژه رویشگاهی منطقه می توانست در زمره بهترین مناطق جنگلی شمال کشور قرار گیرد و تحول بسیار مثبتی در سطح زندگی دامداران منطقه پدید آید، ولی متأسفانه به دلیل فقدان طرح مدون جنگلداری و انجام اقدامات روبنایی، جنگل به وضعیت کنونی خود رسید و امید چندانی هم برای برون رفت آن به چشم نمی خورد. البته این وضعیت و اثرات

برنامه های احساسی این گونه صرفاً شامل بخش جنگل در این محدوده نیست بلکه در بسیاری امور دیگر هم دامنگیر جامعه شد و خروج از وضعیت پیش آمده در عمل چه بسا مشکل و حتی

غیر ممکن است. نمونه ای از آن توسعه کشاورزی و خودکفایی محصولات کشاورزی به هر قیمت است که صرف نظر از اینکه بعضی افراد بعضاً اهداف خاصی را تعقیب کرده اند به دلیل فقدان پشتوانه علمی ، کارشناسی و حرکتی کاملاً احساسی منجر به آن شد تا فشار برای بهره برداری از آب های زیر زمینی افسار گسیخته افزایش یابد و تعداد چاه های کشور از ۵۰هزار حلقه با حدود ۹میلیارد مترمکعب برداشت سالانه در سال های قبل به ۶۵۰هزار حلقه (۱۳برابر) با ۶۰میلیارد مترمکعب آب (۵ر۶ برابر) برسد و عمق چاه ها تا چند برابر افزایش یابد و نتیجه آن شود تا سازمان ملل در برنامه ارزیابی جهانی آب وضعیت بهره برداری از آب های زیر زمینی را به انقلاب خاموش تعبیر کند و از لحاظ مدیریت منابع آب کشور ما در بین ۱۳۳کشور جهان بر پایه ۱۳۲ بایستد و به تبع چنین وضعیتی زمین در بسیاری از نقاط کشور به شدت نشست کند و در برخی مناطق جنوب تهران این نشست به ۳۶سانتی متر و در استان فارس در فاصله دشت فسا تا جهرم به ۵۴سانتی متر (معادل ۱۳۵برابر شرایط بحرانی) برسد و دورنمای تیره و تاری را ترسیم سازد. اما نکته حائز توجه و دردآور بررسی وضعیت جنگل های شمال کشور اقدام سازمان جنگل ها و مراتع کشور در رابطه با تعطیلی طرح های فعال جنگلداری با همه اثرات ثمربخش به ویژه در

بخش های حفاظت از جنگل و

عرصه های جنگلی و به حداقل رساندن میزان تخلفات و تجاوزات به جنگل به بهانه تنفس جنگل های شمال است، آن هم بدون اینکه طرح و برنامه مدونی برای آن تهیه

شده باشد. درصورتی که ابتدایی ترین منطق حکم می کرد این سازمان درکنار رفع موانع و اشکالات موجود بر سر راه اجرای طرح های جنگلداری در مناطق فاقد طرح جنگلداری و مجری طرح که سطح جنگل های آن قابل توجه است (حدود ۲۴۰هزار هکتار) و در عمل هم سالیان سال مرحله طرح تنفس را

می گذرانند، برنامه های مورد نظر خود را به اجرا در می آورد و پس از کسب تجارب لازم به تدریج آن را به مجموعه سطح

جنگل ها تعمیم می داد تا بیم و نگرانی از بابت دچار شدن سرنوشت این

جنگل ها به سرنوشت شوم و اسفبار جنگل های فاقد طرح جنگلداری و مجری طرح وجود

نداشته باشد.

مهندس نادر رضائی

کارشناس جنگل و عضو جامعه جنگلبانی مازندران

نسخه مناسب چاپ