بابا
سعیده موسوی زاده
بابای من یک قهرمان است
یک پهلوان مانند رستم
اما ندارد گرز و شمشیر
یا شانه‌های پهن و محکم

هر روز می جنگد، نه با دیو
با مشکلات خانواده
با این که بابا بی نظیر است
دارد دلی بسیار ساده

از صبح تا شب کار دارد
شب خسته می آید به خانه
با بوی نان و مهربانی
با عطر سیب و هندوانه

بابای من در قصه ها نیست
اما خودش یک داستان است
خورشید گرم خانه ما
این مرد و خوب و مهربان است

code

نسخه مناسب چاپ