منتقدان اسلام‌هراسی
عباس عیسی‌زاده
اسلام‌هراسی معرفِ مجموعه‌ای از رفتارهای ظالمانه علیه مسلمانان در غرب است. این اصطلاح از دهه ۹۰ میلادی که تلاش‌ها برای بیان تعریفی علمی از آن آغاز شد تا به امروز که اصطلاحی دانشگاهی شناخته می‌شود و همچنین صحت کاربرد این مفهوم و مدلولات و مؤیدات اجتماعی آن، همواره مناقشه‌پذیر بوده است. جمعی از منتقدان در عین تأیید اصل واقعیت تجربیِ (وجود جریانی مخالف اسلام و مسلمین در غرب)، کاربرد واژه اسلام‌هراسی را برای معرفی این پدیده مناسب نمی‌دانند. در ادامه، به تشریح این دیدگاه می‌پردازیم.

نقد کاربرد واژه اسلام‌هراسی

برخی پژوهشگران در عین اذعان به وجود درجاتی از نفرت و هراس رسوب‌یافته از اسلام در ذهنیت انسان غربی و نیز اعمال تبعیض علیه مسلمانان مقیم غرب، کاربرد «اسلام‌هراسی» را به ‌دلیل بار معنایی و عاطفی خاص آن مناسب معرفی این وضعیت نمی‌دانند. به تعبیر دیگر، وضعیت یادشده ممکن است از زمینه‌ها و علل و عوامل دیگری ناشی شده باشد، چه اینکه معمولا اقلیت‌های مهاجر در هر کشور درجاتی از فشار و ناخرسندی را تجربه می‌کنند.

از سوی دیگر، واژه‌های اسلام و اسلام‌هراسی به‌ سبب ابهام مفهومی، طیفی از موضوعات مختلف و متنوع را در ‌بر‌ می‌گیرند. بخش معتنابهی از مناقشات اندیشمندان غربی نه به اصل مصادیق و مؤیدات وجود یا عدم اسلام‌هراسی، که بیشتر به تحلیل‌های مفهومی و گسترة معنایی این واژه و پیامدهای ذهنی و روانی کاربرد آن در افکار عمومی ناظر است.

تأمل در آثار و دیدگاه‌های ‌موافقان استعمال این اصطلاح نشان می‌دهد که در باب معنا، محل کاربرد و شاخص‌های آن ابداً توافقی وجود ندارد. در واقع سؤال عمده‌ای که مدعیان اسلام‌هراسی، پاسخ شفافی برایش ندارند، این است که: چرا مسلمانان در غرب مورد تبعیض قرار می‌گیرند؟ به ‌دلیل رنگ پوستشان؟ به‌ علت قومیت و نژادشان؟ به ‌بهانه‌ دینشان؟ یا ترکیبی از همه‌ این موارد؟ ما دقیقاً نمی‌دانیم که اسلام‌هراسی نوعی عدم تساهل و نابردباری مذهبی است یا شکلی از نژاد‌پرستی؟ و یا آن‌طور‌که اخیراً می‌گویند، نوعی نژاد‌پرستی جدید و فرهنگی در برابر نژاد‌پرستی بیولوژیک است؟

به اعتقاد کریس آلن ـ استاد نامور دانشگاه بیرمنگام ـ برجسته‌ترین نقص اصطلاح مورد بحث آن است که به‌ عنوان نوعی هراس (فوبیا) تعریف می‌شود و از آنجا‌ که هراس‌ها عموماً به ‌دلیل صبغه عاطفی، غیر‌عقلانی به ‌شمار می‌روند، چنین اتهامی افراد را احساسی و معترض ساخته، عملا باب گفتگوی استدلالی و منطقی را می‌بندد؛ بنابراین استفاده‌ مکرر این واژه به صورت عمدی یا سهوی، مانع از نقد مشروع و معقول مسلمانان می‌شود و ایشان می‌توانند هر نوع انتقاد و اعتراضی را علیه خود به وجود نوعی اسلام‌هراسی در نگرش مخالفان منسوب نمایند. علاوه بر اینکه وضع و کاربرد واژه اسلام‌هراسی به‌مثابه یک مفهوم مستقل، به‌ طور ضمنی بر این مطلب دلالت دارد که پیش‌داوری و تعصب علیه مسلمانان از سایر اشکال تبعیض متمایز است. بی‌تردید تبعیض و تعصب انواع مختلفی دارد؛ برای نمونه، پیش‌داوری نسبت به چهره ظاهری و رنگ پوست افراد؛ تعصب در قبال مهاجران (به ‌صرف مهاجر بودن آنها)، پیش‌داوری علیه رقبای اقتصادی، دینی و نظامی و همچنین پیش‌داوری نسبت به طبقه، قدرت، جایگاه و منزلت اجتماعی افراد و گروه‌های مختلف. لکن به‌کارگیری یک اصطلاح خاص و مجزا برای هر یک از موارد فوق وجهی ندارد.

مهمتر از همه نقد فرد هالیدی ـ اسلام‌‌پژوه شهیر ایرلندی ـ به استعمال این واژه است. از دید او، رواج کاربرد واژه اسلام‌هراسی و ادعای وجود آن در جوامع غربی، احتمال تعامل سازنده میان اسلام و غرب بر اساس اصول و مبانی جهان‌شمول را از بین می‌برد؛ چرا‌که تنها راه ممکن برای تعامل سازنده، احترام به عقاید و ارزش‌های سایر جوامع، یافتن اصول و ارزش‌های مشترک و همچنین برقراری «دیالوگ» در گستره‌ای وسیع است. لیکن سؤال اینجاست که اگر امکان و یا حتی حق نقد صریح و جدی باورها و اعتقادات طرف مقابل گفتگو را نداشته باشیم، چگونه می‌توانیم بحث، تبادل نظر و گفتگوی سازنده برقرار کنیم؟ مغالطه موجود در کلام هالیدی این است که او هجمه ظالمانه علیه مسلمانان در قالب اسلام‌هراسی عموماً رسانه‌ای غرب را به بهانه جواز نقد باورها و اعتقادات طرف مقابل گفتگو توجیه می‌کند. حال‌آنکه در فضای تهاجم و تمسخر و نژادپرستی برتری‌جویانه فرهنگی، جایی برای گفتگو و تعامل سازنده باقی نمی‌ماند.

سرانجام، ابهام دیگری که در معنای واژه مذکور وجود دارد، آن است که اساساً متعلق هراس و نفرت مورد نظر، اسلام است یا مسلمانان؟ گاه خود اسلام به‌مثابه یک دین الهی مورد هجوم است، با کلیشه‌هایی نظیر اسلام به‌منزله دینی خشک، خشن، عقب‌مانده، ضد‌مدرنیته و ضد‌دمکراسی و گاه عموم مسلمانان یا گروه‌های خاصی از آنها به‌ عنوان پیروان این آیین با القاب و اوصافی توهین‌آمیز آماج حملات انتقادی قرار می‌گیرند.

در پی این انتقادات، عده‌ای تعابیز دیگری را به جای اصطلاح اسلام‌هراسی پیشنهاد کرده‌اند؛ همچون: ضد ‌اسلام‌گرایی، ضد مسلمان‌گرایی، تعصب علیه اسلام، تعصب علیه مسلمانان، نژاد‌پرستی ضداسلامی و نژاد‌پرستی ضد‌مسلمانان. هالیدی از میان اصطلاحات جایگزین، مسلمان‌ترسی یا مسلمان‌هراسی و یا به‌طور دقیق‌تر ضدمسلمان‌گرایی را ترجیح می‌دهد و مدعی است که در حال حاضر، اسلام در مقام یک دین، باور، اعتقاد و یا فرهنگ مورد هجمه واقع نمی‌شود، بلکه این پیروان آن یعنی مسلمانان و خصوصا مهاجران مسلمان ساکن در کشورهای غربی هستند که هدف حمله و موضوع طرد، تبعیض و انواع فشارها و محدودیت‌ها در این جوامع قرار می‌گیرند.

برخی نیز با پیروی از هالیدی، وجه ترجیح اصطلاح ضد‌مسلمان‌گرایی به جای اسلام‌هراسی را در این می‌بینند که پدیده رایج در غرب ابداً متضمن وجود نوعی ترس، هراس و یا فوبیا از اسلام و عموم مسلمانان نیست، بلکه شکلی از نفرت، انزجار و خصومت علیه گروهی از مردم [مسلمانان مهاجر به‌ویژه گروه‌های افراطی] است؛ از‌این‌رو پدیده یادشده را باید زیر‌مجموعه نژادپرستی فرهنگی یا جدید قرار داد. به بیان دیگر، آنچه سزاوار مطالعه است، خصومت ضد اسلام به‌مثابه یک هویت فرهنگی است؛ نه دشمنی با عقاید و ارزش‌های یک دین خاص.

در مجموع، احتراز از به‌کار بردن اسلام‌هراسی و استعمال واژه‌های جایگزین مزایایی دارد؛ به همین دلیل، برخی از محققان اصطلاحات دیگر را ترجیح می‌دهند. در عین حال، طی دهه اخیر کلیدواژه اسلام‌هراسی در گفتمان عمومی، سیاسی و آکادمیک متداول شده است و این مزیتی است که نمی‌توان آن را نادیده انگاشت. اسلام‌هراسی نه به دلایل سیاسی، که بیشتر به ‌علت دلالت بر یک واقعیت اجتماعی، به واژه‌ای رایج بدل شده است؛ این واقعیت تلخ که اسلام و مسلمانان در زمان معاصر، موضوع ترس، نفرت و خصومت غیرعقلانی در کشورهای دمکراتیک غربی هستند؛ بنابراین استفاده از اصطلاح اسلام‌هراسی برای اشاره به این واقعیت یا معضل اجتماعی مرجح است.

جمع‌بندی

در نهایت گفتنی است که گرچه اصطلاح علمی مذکور واجد نقاط ضعف بسیار و فاقد وضوح لازم است، اسلام‌هراسی بدون‌ تردید همچنان ادامه دارد و دیگر نمی‌توان آن را از فرهنگنامة‌ اروپا و غرب به ‌طور‌ عام حذف کرد یا نادیده‌اش گرفت و گسترش مفهومی و زبانی این واژه در عرصه‌ عمومی، سیاسی و دانشگاهی بدین معناست که امروزه اسلام‌هراسی تبدیل به موضوعی مهم و حیاتی شده که نیازمند توجه و عمل است.

(با حذف منابع)

نسخه مناسب چاپ