اگر با توجه به هزینههای فعلی، دیگر توان مالی رفتن به سفر را ندارید، نگران نباشید! خوشبختانه همانطور که چندسال پیش در دوره دکتر احمدینژاد با تغییر تعریف کار و تقلیل آن به یکساعت فعالیت در هفته، آمار اشتغال در مملکت را افزایش دادند، در سال جاری نیز یکی از فعالان حوزه گردشگری در یک برنامه زنده تلویزیونی تعریف تازهای از گردشگری ارائه کرد و گفت گردشگری فقط سفر خارجی و خروج ارز نیست، بلکه تغییر دکوراسیون خانه یا تغییر مسیر رفتن به محل کار را نیز میتوان نوعی گردشگری دانست!
در همین راستا «سارا حلمزاده» با انتشار تصویری از جلد یک کتاب، مدعی شده که در مورد گردشگری با تعریف جدید، کتاب هم چاپ شده است!
کاربر دیگری بهنام «سارا» با اشاره به اینکه استفاده از فیلترشکن مانند آن است که هربار از یک کشور جدید به اینترنت متصل شود، نوشت: «در راستای نزدیک شدن به تعطیلات، گردشگری را از گوشی خودمان آغاز کنیم!»
«ایلیا وکیلی» اعتقاد دارد: «بهترین نوع گردشگری، گردشگری شکمی است. با خوردن غذاهای یک سرزمین، تا ابد تکهای از آن سرزمین در دل شما خواهد بود!»
«مینا» سخنان رئیس فراکسیون گردشگری مجلس را نقل کرده که گفته است «خانوادهها تمایلی به مسافرت ندارند و گرانیهای چند ماه گذشته بیشترین صدمه را به حوزه گردشگری تحمیل کرده است.»
عدهای از کاربران از جاذبههای شهر و روستایشان نوشتهاند که برخی از آنها دراثر بیتوجهی مسئولان در معرض خطر نابودی قرار گرفتهاند، مثلا «حسین شهلایی» از تخریب شهر منسوب به دختر کورش در گرمسار خبر داده و نوشته است: «بهندرت گردشگری به اینجا میآید، مگر اینکه آدرس را داشته باشد.»
در یکی از صفحات خبری، یک فیلم کوتاه تبلیغاتی درباره جاذبههای گردشگری ایران به اشتراک گذاشته شده که در آن مردان جوانی در نقاط دیدنی ایران مشغول بندبازی و چتربازی و دوچرخهسواری آکروباتیک
هستند.
درباره فیلم نوشتهاند: «این ویدیو برای جذب گردشگر ساخته شده است، ولی تقریباً هیچ زنی در فیلم دیده نمیشود و لحظههای نشاط و هیجان و فعالیت همه برای مردان است. تنها یک زن در گوشهای با پوشش کاملا سیاه نشسته و در حال غذا خوردن است!»
«لیلا» نوشته: «این ویدیو یک ایراد بزرگتر دارد و آن هم معرفی گردشگری بهعنوان عشق و حال صرف است. به من بگویید چرا یک گردشگر باید به خودش اجازه بدهد که روی سقف یک خانه روستایی با دوچرخه حرکات نمایشی انجام بدهد؟ چون پول میبرد توی آن روستا؟»
«محمدرضا جعفری» ضمن تأیید این مطلب تأکید کرده است: «گردشگری مسئولانه یا گردشگری طبیعتگرا و بومدوست کاملا با این نوع گردشگری انبوه و خودخواهانه که کشف و هجوم و بهرهبرداری از عرصههای جدید را برای تفریح و خوشگذرانی به هر نحو ممکن مجاز میشمارد تفاوت دارد. گردشگری که اماکن بومی، عرصههای طبیعی و مردم محلی را به شکل ابژههای قابل مصرف میبیند، جز تخریب نمیتواند دستاوردی قابلتوجه برای بومهای پذیرا داشته باشد. توقف این گردشگری و پیکنیک کردن در پارکها به مراتب برای زیستبوم حیاتیتر است.»
«میدوک» با اشاره به انواع جدید گردشگری در جزایر جنوبی کشور نوشته: «طرف آمده به چاهکوه که همه قشنگیاش به سکوت آن است، دو تا باند آورده با خودش، از اینها که در عروسیها با آن آهنگ میخوانند. اعتراض میکنی میگوید مگر اینجا مال شماست؟ دارد مسیر دره ستارهها را میرود، از صخرههای نازک آویزان میشود تا میشکند!
یا طرف رفته گنبد نمکی، قندیل نمکی را که خدا میداند چند سال طول میکشد تا درست شود کنده، آن هم نه یکیدوتا، یک گونی قندیل برده تهران.
اینجا در روستاهای اطراف اگر ببینند جا نداری شب شما را به خانه خودشان میبرند. حالا طرف سههفته است دارد مفت میخورد و میخوابد!
هرمز پر از کثافت شده، از انواع و اقسام آشغال که کل سطح جزیره را گرفته بگیر تا آلودگی صوتی و بقیه موارد. حالا هنگام چون کمی دورتر است هنوز اینطور نشده. بعد شما فکر کن اگر کسی در جزیره هنگام مشکلی غیر از سرماخوردگی برایش پیش بیاید، باید یکمسیر دریایی و دو مسیر زمینی برود که خودش مصیبت است و پرهزینه.
و از بلایی که بر سر فرهنگ بومی میآید بگویم. هر کسی میآید یک دوربین دستش گرفته راه افتاده برود «سلخ» که مستندی از مراسم زار درست کند. در سلخ هم الان توی سر سگ بزنی میگوید من مراسم زار اجرا میکنم! خلاصه یک مراسم قشنگ را اینجوری دم دستی و سطحی کردهاند.
یکی نیامد از فقر مردم بگوید، از نداریشان بگوید یا از این بیماریهای عجیبغریب که در این روستاهای کوچک هست و دستشان مطلقا به هیچجا بند نیست. ساربانی میشناسم که هشتماه است از یکی از شرکتهایی که آمدهاند ساحل شمالی جزیره را غصب کردهاند، حقوق نگرفته است.
در روستاهای غرب قشم، هنوز آب آشامیدنی وجود ندارد. خیلی از خانوادهها کپسول گاز ندارند، برق ندارند، در آن گرمای تابستان بی هیچ وسیله سرمایشی دارند زندگی میکنند. امان از بیماری. در کل سهجزیره یک بیمارستان درست و درمان نیست. یک بیمارستان نوک قشم هست که شما فکر کنید اصلا نیست.
وای بر مسئولی که همه اینها را میداند و میبیند و هیچ کاری نمیکند و پی رانت و رشوه خودش میرود. وای به آن بومی که بهخاطر چندرغاز میرود لانه لاکپشت و خرگوش را به چهار نفر نشان میدهد تا شکار کنند و کوفت کنند یا دم روباه بدبخت را بکَنند و بفروشند.»
گاهی بهنظر میرسد در حوزه گردشگری مردم دغدغهمندترند تا مسئولان، به این صورت که تا وقتی مردم خبر تخریب خانههای تاریخی یا جاذبههای طبیعی را در صفحات شخصیشان منتشر نکنند، مسئولی واکنش نشان نمیدهد و این هم یکی دیگر از برکات فضای مجازی است!
code