از جبالبارز تا بارزان
دکتر محمدعلی سلطانی - بخش سوم
 

ناحیه‌ای از بردسیر کرمان، در کوهستان قدیم «بارز» که امروز به نام بزرگترین کوه و روستایش «لاله‌زار» نامیده می‌شود، به روزگار قدیم‌تر «کارزار» نام داشته… به هنگام یورش وحشیانة مغولان که همة آبادی‌ها ویران و جان و هستی مردمان ایران یکسره پایمال ستوران آن خونخواران شد. دهستان کنونی لاله‌زار را «کارزار» می‌نامیده‌اند. در رسالة «مقامات عرفای بم» آمده که امیرزاده تیمور، اسکندرمیرزا، زمانی که به کرمان آمد، لشکر مغول «به هر دیار که نزول کرد، دیّار نماند، حتی که عمارت‌ها ویران کردند و درخت‌ها بریدند و همه‌جا آسیب دید و حالا در هیچ موضع چندان درخت نیست که کسی در سایة او بنشیند.»۳۱

اسکندر تیموری در سال ۸۱۳ق مردم نواحی بردسیر، نگار، مشیر و کارزار را واداشت که برایش از کوهستان‌ها برف به پای دژ سیرجان ببرند. آنگاه بیشتر مردان آنها را کشت و زنان و کودکان را به اسیری برد. مردی به نام سیدشمس‌الدین ابراهیم که گویا نزد مغولان احترامی داشت و عارف شمرده می‌شد و در آن وانفسا به مردمان کمک‌ها می‌کرد، از اسکندر تیموری می‌خواهد که زنان و کودکان مردم اسیر را رها کند و برای این درخواست خود در پی لشکر مغول به راه می‌افتد و روی خواستة خود پافشاری می‌کند. اسکندر می‌پرسد: «شما چه کار دارید که همراه آیید؟ ولایت کرمان را به شما بخشیدم، دیگر چه مهم است؟»

شمس‌الدین گفت: «خلق کارزار و مشیر و نگار ولایت کرمان را لشکر تو به اسیری می‌برند. می‌خواهم که ببخشایی و بفرمایی که همه را رها کنند و بگذارند که به منزل خود روند؛ چرا که این مردم از بهر تو در پای قلعة سیرجان برف کشیده‌اند و «حق آب سرد» بر تو دارند.» او گفت: «اگر اینها را در اینجا بگذارم، چون این ولایت خراب شده، همه هلاک شوند، حالیه به آبادانی روند و در آن ولایت‌ها باشند…»

سرانجام بر اثر اصرار او، سردستة مغول درخواستش را پذیرفت و دستور داد «هرچند اسیر که در آن لشکر بود، بیاورند و آن حضرت (شمس‌الدین) همه را همراه خود داشتند و نگاهبانی می‌کردند، طفلان ایشان را بر دوش مبارک خود می‌نشاندند و هر کسی را به دهی و محلی که داشتند، می‌بردند و هر که منزل او دور بود، کسی امین همراه می‌کرد تا به شوهر او و پدر و برادرشان برسانیدند و بیشتر اسیران، عورتان و کودکان بودند»،۳۲ چون مردان را یکسره کشته بودند!

برای همین «کارزاری» بودن مردم بارز بود که مؤلف نخبه‌الدهر نوشته: «آنان کُرد و در شمار انبوه و در بی‌باکی و دلیری کم‌مانندند و تیرة بلوچ که از بی‌باکترین آنانند در آنجا نشیمن دارند.» نویسنده مرآت‌البلدان دربارة این رشته کوهستان نوشته که آن را «بند جبال بارز» نیز می‌گویند، زیرا در قدیم سد بزرگی در دامنة کوههای بارز بسته بودند و بر سر آن کوهها آثار سنگرها و دژها بسیار دیده می‌شد.۳۳

زیستگاه کنونی بارزانی‌ها

بارزانی‌ها در شمال عراق کنونی در ناحیة اربیل سکونت دارند. این سرزمین و کلا ناحیة بین‌النهرین از دیرباز در قلمرو ایران بزرگ محسوب می‌شد و نشانه‌های تاریخی فراوان را پادشاهان مقتدر هخامنشی، اشکانی و ساسانی در این سرزمین بر جای گذاشته‌اند. اعراب بلاد بین‌النهرین را «جزیره» می‌نامیدند؛ زیرا آبهای دجله و فرات علیا جلگه‌های آنجا را در بر می‌گرفت. این سرزمین به سه قسمت تقسیم می‌گردید و هر قسمت را «دیار» می‌گفتند (دیار جمع «دار»، به معنی خانه و مسکن و محل). این سه دیار عبارت است از: دیار ربیعه، دیار مُضر و دیار بکر، به نام سه قبیلة ربیعه، مضر و بکر که درزمان‌های قبل از اسلام تحت فرمانروایی سلاطین ساسانی به آنجا کوچیده و مسکن هر قبیله‌ای به نام آن قبیله معروف شده بود. [و پیش از آن تا حوالی بغداد و از این سوی تا همدان و زنجان، گرمسیر و سردسیرِ اقوام آریایی ماد (کردها و آذری‌ها و…) بود که در پاسداری مرزهای غربی و شرقی و شمالی و جنوبی ایران بزرگ نقش عمده داشتند.]

موصل ـ در ساحل دجله ـ بزرگترین شهر دیار بیعه و رقّه ـ در ساحل فرات ـ مرکز دیار مضر و آمد در ساحل دجلة علیا، بزرگ‌ترین شهر دیار بکر و دیار بکر شمالی‌ترین این سه دیار بود. مقدسی جزیره را «اقلیم اقور» نامیده، و تصور می‌شود اقور مدت زمانی نام دشت پهناور شمال بین‌النهرین بوده است. [فاصلة دیارها، فاصلة آبی است و سرچشمة رودخانه‌ها همه از شمال شرقی یا شمال رودخانه‌های مزبور فرود می‌آمدند.]

موصل ـ کرسی دیار ربیعه ـ در ساحل باختری دجله، جایی که شاخه‌های این رود به هم پیوسته، رود بزرگی را تشکیل می‌دهند، واقع است و می‌گویند به همین مناسبت است که آن را «موصل»، یعنی محل اتصال نامیده‌اند؛ شهری که در زمان ساسانیان، «بوذاردشیر» می‌نامیدند. ابن‌حوقل که در سال ۳۵۸ق در موصل بوده، گوید: شهری است نیکو، دارای بازارهای عالی، در میان زمین‌های حاصلخیز که مشهورترین آنها روستای «نینوا»ست و در این روستا قبر یونس پیغمبر(ع) واقع است، قسمت عمدة اهالی موصل در قرن چهارم از نژاد کُرد بودند…۳۴

اربل که همان اربلای قدیم باشد، در سرزمینی پهناور میان زاب بزرگ و زاب کوچک واقع است. یاقوت گوید: «شهری است که سوداگران به آنجا رفت و آمد کنند. قلعة آن بر فراز تل خاکی بسیار بلند واقع است و خندقی عمیق دارد. باروی آن کامل نیست و فقط قسمتی از شهر را در بر گرفته است. بازاری بزرگ دارد و مسجدی در آن هست که مسجدالکفّ نامیده می‌شود و در آن سنگی است که نقش کف دست انسان بر آن می‌باشد. در قرن هفتم در بیرون دیوار شهر، در محلات خارجی آن، شهری بزرگ ساخته شد که دارای بازارها و قیصریه‌ها بود.» حمدالله مستوفی گوید: «حاصلش پنبة نیکو دارد.»

در شمال موصل، شهر عمادیه است که در نزدیکی سرچشمة زاب واقع شده و به قول حمدالله مستوفی، بانی آن عمادالدولة دیلمی (درگذشتة ۳۳۸ق) است، لیکن مؤلفان دیگر آن را از عمادالدین زنگی دانسته‌اند که در سال ۵۳۷ق آن را ساخته یا به تجدید عمارتش همت گماشته است. این عمادالدین پدر امیر معروف جزیره، نورالدین است که صلاح‌الدین ایوبی از سرکردگان مشهور وی بود. یاقوت گوید: «در زمان سابق در جای عمادیه دژی بود از آن کُردها که آشب نامیده می‌شد.» حمدالله مستوفی در قرن هشتم عمادیه را شهری بزرگ وصف کرده است.۳۵

ادامه دارد

پی‌نوشت‌ها:

۳۱ـ تاریخ کرمان، مقدمه باستانی پاریزی، به نقل از رساله مقامات عرفای بم، ص۵۰٫

۳۲ـ محمدابراهیم باستانی پاریزی، به نقل از جغرافی حافظ ابرو و مطلع سعدین، مقدمه تاریخ کرمان ص۵۰ و حواشی و توضیحات ص۴۷۲٫ کارزار … لغت مرکب کارزار به معنی، جنگ و رزم و نبرد کارزاری به معنی؛ جنگجو و رزم‌آزمای است، نظامی گنجوی گفته:

صد مرد گزیده کارزاری پرنده چو مرغ در سواری

۳۳ـ نخبه‌الدهر، ص۱۷۶٫

۳۴ـ لسترنج، جغرافیای سرزمین‌های خلافت شرقی، ترجمه محمود عرفان، ص۹۳ـ۹۵٫

۳۵ـ مقدسی، ۱۳۹، قزوینی: ج۲، ص۱۹۲؛ یاقوت: ج اول، ۱۸۶، ج۲، ۳۸۴، ج۳، ۷۱۷، ۹۱۳؛ مستوفی: ۱۶۵، ۱۶۶ جغرافیای سرزمین خلافت شرقی، ص۱۰۰٫

نسخه مناسب چاپ