کشش عبارات و ترکیبات زبان فارسی در خلق مضامین و ابداع معانی، اگر لمیزل نبوده لایزال است، ولی باید به سرآیندگان فارسی زبان، از باب تنبه، با بیتی از حافظ جادو سخن، گوشزد کرد که :
ای دل به کوی عشق گذاری نمیکنی
اسباب جمـعداری و کـاری نمیکنـی
چوگان حکـم در کف و گویی نمیزنی
باز ظفر به دست و شکـاری نمیکنـی
باری با توجه به بیسرو سامانی شعر و ادب فارسی در وضع کنونی، که فرقهای خوارمایه و یاوهباف و کودن و خرفگوی و گول و ریش گاو به هم پیوسته و فضیحت خود را به فضاحت سرودههای ساقط و مبتذل آشکار کردهاند، استاد منشی در توبیخ این بافندگان پلاس و کرباس، آن هم در کارگاه حریر، در نامهای شاعرانه به پدر ادیب و شاعر و دانشمند خود سروده است:
ای پاسدار شعـر و ادب، مسنـد سخـن
هـر نابکـار لافزن هـرزه، درگرفــت
ای شاعر کهن! چه نشینی که «شعرنو»
کار سخن به ملعبه و سخره برگـرفت
ور «شعـرنو» ندانی و شعر «سپید» را
بشنو که پرده زان نتوان خوبتـر گرفـت
خطـی سـه چار برزده بر کاغـذی سپیـد
گویی بر آن صحیفه، کسی خیر و شر گرفت
نقشی چو آن طلسـم، که از مرد فالگیــر
نادان زنی، به دفـع بـلای نظـر گرفــت
این نام«شعر نو» به خود آوردن و آن دگـر
«شعـر سپیــد» نام ز صاحـب اثر گرفـت
زین شعله، کشتزار سخن رفته رفته سوخت
وان موریانه، کاخ ادب سر به سـر گرفـت
کم کم رسیده کار به جایی که پشک خـر
در رستــه ادب، رده بر مشـک تـر گرفت
تعریضها به شعـر تــر آورد و طعنههــا
آنکـو سخــن معاینــه با مشکتر گرفت
هـر آبگینـــه ســاز دغــل باز ناتــراش
ناسختــه آبگینــه، به جای گهـر گرفـت
بس کـودک نشسته دهـن از لبـن هنــوز
خــود را جمع اهـل ادب در شمـر گرفـت
روبـاه شـل، به معـرکه روکرد و خویش را
انـدر طـراز و مرتبــه شیـــر نر گرفــت
زلــف عـروس شعـــر دلارام پارســـی
در پنجـه، دیو بد گهـر خیـره سـر گرفـت
«شعــر سپیــد» روز ادب را سیــاه کـرد
دردا که این کلـف، به عذار قمـر گـرفت
بیمارگونه روی سخن، هر که دید گفت
این دردمند خسته، دل از خویش برگرفت»
این زمزمهها، همهمهها و مخالف خوانیها همچنان ادامه داشت.
جالب است که این زمان درست همزمان با دوران شور و هیجان شاعری سهراب بود؛ اما او بیتوجه به این زمزمهها به راه خود ادامه داد.
او نخستین اثر خود را در قالب شعر آزاد به سال ۱۳۳۰ یعنی در سن ۲۳ سالگی با عنوان «رنگ مرگ» منتشر کرد. عنوان کتاب و اشعار مندرج در آن برای آنان که سراینده در قالب شعر سنتی بودند با واکنش خشم آلودگی همراه بود. حتی دوست دیرین او مشفق کاشانی که نخستین مشوق سهراب به سرودن شعر بود، از برخورد با این دفتر شعر سهراب دچار شگفتی فراوان گردید.
code