اتفاقی رخ داده و فاجعهای زاده شده و قلب خانوادههای زیادی جریحه دار شده و پدرها مادرها و فرزندان و وابستگان سرنشینان پرواز بویینگ اوکراینی در ماتم نشستهاند. جان انسان عزیز است و مرگ حق است اما اینکه جوانهایی به این صورت جان ببازند هم فاجعه را سنگینتر میکند و هم برای انسان پرسشهایی را مطرح میکند که شاید این نوشته کوتاه جای طرح آنها نباشد. اما به قول رودکی سمرقندی اندر بلای سخت پدید آید.
فضل و بزرگ مردی و سالاری. و البته در چنین فاجعههای ملی نیز چهره واقعی بعضیها نمایان میشود که بنا بر کلام خدا اگر پیروزی شد میگویند ما شریکیم و اگر شکست باشد میگویند ما که از اول گفته بودیم.خدا را شکر میکنیم که شکستی عارض کشور نشده است.
یادمان باشد در چه فضایی داریم تنفس میکنیم. در محاصره دشمن از زمین و هوا. در تیر رس موشکها و زیر سایه ماهوارههای جاسوسی. سه روزنامه مهم امریکایی نیویورک تایمز، واشنگتن پست و لوس آنجلس تایمز دیروز گزارش دادند که ترور سردار سلیمانی قسمتی از یک طرح بزرگتر بود که میبایست فرماندهان دیگری از سپاه هم هدف قرار میگرفته که این توطئه نتوانسته است به تمامی اجرا شود. در چنین فضای تنفسی یک ملت، هم در کرمان شماری از هم وطنان جان میبازند و هم تعداد بیشتری در سقوط هواپیما قربانی میشوند. اما این داستان یک صفحه دیگری هم دارد و آن بهره گیری عدهای برای خالی کردن عقدههاست و گرفتن ماهی از آب گل آلود است.
صادق بودن با مردم از عواملی است که به اعتماد عمومی و بقا یک حکومت بر میگردد. چرا آن خیل عظیم جمعیت از طیفهای مختلف فکری در تشییع سردار سلیمانی شرکت کردند و گریستند. مردم بخاطر فضیلتهای آن شهید آمدند که صداقت یکی از آنها بود و من روز گذشته این صداقت را در کلمات اندوهبار سردار حاجی زاده به عیان دیدم. اما این پیشگامی سردار به معنای عدم تحقیق و شناسایی کسانی نیست که میبایست با درک خطر و شرایط اضطراری دستور توقف پروازهای داخلی را میدادهاند. ما خودمان را به جای نظامی جوان یا مسنی بگذاریم که خطر را میبیند و باید تصمیم شلیک بگیرد و متاسفانه تصمیم فاجعه آفریده اما آیا تمام داستان همین است یا سوء?مدیریتی در پشت این اتفاق هولناک خفته است. ما نباید به گونهای حرف بزنیم یا عمل کنیم که قدرت تصمیم گیری در لحظات حساس را از نظامییان خودمان در این شرایط حساس بگیریم. بلکه باید شرایطی را برای آنها فراهم کنیم که با شجاعت در لحظه خطر درنگ نکنند. حساب مغرضان زخمی از وحدت ملت وکینه از تقدیر از یک قهرمان ملی معلوم است. متأسفانه به قول شاعر من از بیگانگان هرگز ننالم که با من هر چه کرد آن آشنا کرد. بالاخره اینجاست که زمان شناسی انسانها و شخصیتها مشخص میشود.
بدون تردید باید مقصران این حادثه جانکاه مشخص شوند اما این را هم باید یادمان باشد که برنامههای ترور فرماندهان غیوری چون سردارسلیمانی پایان نگرفته است و باز یادمان باشد که دست آورد بزرک اقدام انتقامی سپاه که موشک باران پایگاههای امریکایی است در جهان چه آبرویی برای کشور آفریده است. دیشب خبرنگار شبکه سی ان ان تصاویری را از پایگاه عین الاسد مخابره و با یک سرهنگ امریکایی مصاحبه میکرد که میگفت ما که در پناهگاه بودیم شدت انفجار به حدی بود که درهای پناهگاه ما جلو عقب میشد و خوابگاه نظامیان امریکایی را نشان میداد که کاملا ویران شده بود. ما نباید به گونهای عمل کنیم که حاصل سیاسی بدست آمده از این اقدام بزرگ زیر سوال برود.
ملت ما عزادارشهادت سردار سلیمانی است که به قول شاعر از شمار دو چشم یک تن کم واز شمار خرد هزاران بیش بود، و اخباری که متاسفانه از تصادف و سقوط هواپیما و غیره میرسد بار این فقدان عظیم ملی را ده چندان میکند. سقوط هواپیمای اوکراینی دارای ابعاد بین المللی است. ضمن اینکه چنین اتفاق کم نظیری در دیگر کشورها هم رخ داده است. هر گونه شفافیت در اعلام نتایج تحقیقات اعتبار بین المللی ما را بیشتر میکند.نکته پایانی به کشته شدن جوانهایی بر میگردد که برای تحصیل یا ادامه تحصیل به کشور کانادا میرفته اند. خبرهای رسیده حاکی از اندوه فراگیر جامعه ایرانیان مقیم کانادا میباشد که شمار آنها چند صد هزار نفر است. وزیر محترم خارجه باید تدبیری بیاندیشند که لااقل روابط کنسولی ما با کشور کانادا تجدید شود و گر چه پیشگام قطع این رابطه خود کاناداییها در دولت پیشین کانادا بوده است باید به نخست وزیر کاندا یاد آوری نمود که خواست تجدید روابط خواست خیل ایرانیان مقیم کانادا است که جناب ژاستین تردو به درستی با آنها ابراز همدردی کردهاند.