الهینامة آیتالله حسنزاده آملی
الهی، از کودکان چیزها آموختم، لاجرم کودکی پیش گرفتم.
الهی، چون است که چشیدهها خاموشند و نچشیدهها در خروش؟
الهی، از شیطان جن بریدن دشوار نیست، با شیطان انس چه باید کرد؟
الهی، خوشدلم که از درد مینالم، که هر دردی را درمان نهادهای.
الهی، در خلقت شیطان که آنهمه فواید و مصالح است، در خلقت ملک چهها باشد؟
الهی، دیده را به تماشای جمال خیره کردهای، دل را به دیدار ذوالجمال خیره گردان!
الهی، دیده از دیدار جمال لذت میبرد و دل از لقای ذوالجمال.
الهی، انسان را قسطاس مستقیم آفریدهای، افسوس که ما در میزان طغیان کردهایم.
الهی، نعمت ارشادم عطا فرمودهای، توفیق شکر آن را هم مرحمت بفرما!
سعدی شیرازی
خدایا، به ذات خداوندیات
به اوصاف بی مثل و مانندیات
به لبیک حجاج بیتالحرام
به مدفون یثرب علیهالسلام
به تکبیر مردان شمشیرزن
که مرد وغا را شمارند زن
به طاعات پیران آراسته
به صدق جوانان نوخاسته
که ما را در آن ورطه یکنفس
ز ننگ دو گفتن به فریاد رس
امید است از آنان که طاعت کنند
که بی طاعتان را شفاعت کنند
به پاکان کز آلایشم دور دار
وگر زلتی رفت، معذور دار
به پیران پشت از عبادت دو تا
ز شرم گنه دیده بر پشت پا
که چشمم ز روی سعادت مبند
زبانم به وقت شهادت مبند
چراغ یقینم فرا راه دار
ز بد کردنم دست کوتاه دار
بگردان ز نادیدنی دیدهام
مده دست بر ناپسندیدهام
ز خورشید لطفت شعاعی بسم
که جز در شعاعت نبیند کسم
بدی را نگه کن که بهتر کس است
گدا را ز شاه التفاتی بس است
مرا گر بگیری به انصاف و داد
بنالم که عفوم نه این وعده داد
خواجه عبدالله انصاری
الهی، تا به تو آشنا شدم، از خلق جدا شدم و در هر دو جهان شیدا شدم؛ نهان بودم، پیدا شدم.
الهی، ای سزای کرَم و ای نوازنده عالم، نه به آخر شادیست، نه با یاد تو غم، خصمی و شفیعی و گواهی و حَکم.
الهی، تو دوستان را به دشمنان مینمایی، درویشان را غم و اندوه دهی، بیمار کنی و خود بیمارستان کنی، درمانده کنی و خود درمان کنی؛ از خاک آدم کنی و با وی چندان احسان کنی، سعادتش بر سر دیوان کنی و به فردوس او را میهمان کنی، مجلسش روضه رضوان کنی، ناخوردن گندم با وی پیمان کنی، و خوردن آن در علم غیب پنهان کنی. آنگه او را زندان کنی و سالها گریان کنی. خداوندی تو، کار خداوندان کنی، تو عتاب و جنگ همه با دوستان کنی!
الهی، از پیش خطر و از پس راهم نیست، دستم گیر که جز تو پناهم نیست.
الهی، دستم گیر که دستاویز ندارم، و عذرم بپذیر که پای گریز ندارم
الهی، خود را از همه به تو وابستم، اگر بداری، تو را پرستم، و اگر نداری، خودپرستم. نومید مساز، بگیر دستم.
عطارنیشابوری
وصفت نه به اندازه عقل کهن است
کز وصف تو هر چه گفته آمد، سخن است
در هر دو جهان هر گلِ وصفت که شکفت
در وادی توحید تو یک خاربُن است
*
جان، محو شد و به هیچ رویت نشناخت
دل خون شد و قدر خاک کویت نشناخت
ای از سر موئی دو جهان کرده پدید!
کس در دو جهان یک سر مویت نشناخت
دکتر علی شریعتی
خدایا! عقیده مرا از دست عقدهام مصون بدار.
خدایا! به من قدرت تحمل عقیده مخالف ارزانی کن
خدایا! رشد عقلی و عملی، مرا از فضیلت تعصب، احساس و اشراق حروم نسازد.
خدایا! مرا همواره آگاه و هوشیار دار، تا پیش از شناخت درست و کامل کسی یا فکری، مثبت یا منفی قضاوت نکنم.
خدایا! جهل آمیخته با خودخواهی و حسد، مرا رایگان ابزار قتاله دشمن، برای حمله به دوست نسازد.
خدایا! شهرت، منی را که میخواهم باشم، قربانی منی که میخواهند باشم نکند.
خدایا! در روح من اختلاف در انسانیت را با اختلاف در فکر و اختلاف در رابطه با هم میامیز، آنچنان که نتوانم این سه اقنوم جدا از هم را بازشناسم.
خدایا! مرا به خاطر حسد، کینه و غرض، عمله آماتور ظلمه مگردان.