در ادبیات رایج سیاسی و رسانهای، وقتی سخن از سرمایه اجتماعی به میان میآید معمولاً مفهوم «اعتماد» به ذهن میرسد. البته اعتماد یکی از اصلیترین صُور سرمایه اجتماعی است که پیش از این، بارها درباره آن نوشتهایم اما همبستگی (انسجام) و مشارکت اجتماعی از دیگر صُور سرمایه اجتماعی هستند که بدون آنها جامعه تبدیل به اجزاء جدا از هم و معلق میشود و «کارکرد» خود را به عنوان یک «کل» دارای یک مسیر و هدف واحد از دست میدهد.
همبستگی و مشارکت، دو جلوه سرمایه اجتماعیاند. همبستگی و مشارکت زمینه بروز و ظهور کنشهای جمعی را فراهم میآورند. همدردی، همدلی، مراودات اجتماعی و یاری رسانی از دیگر جلوههای همبستگی اجتماعیاند.
رخدادهای طبیعی و غیرطبیعی، در واقع معیار و مظنه میزان همبستگی اجتماعی است. وقتی در نقطهای از جامعهی همبسته، اتفاقی میافتد؛ سیلی میآید یا زلزلهای رخ میدهد و خانهها را ویران و افراد را آواره میکند یا هواپیمایی سقوط میکند و جمعی از مردم را به اندوه و عزا مینشاند، این همبستگی اجتماعی است که افراد را به یاری همدیگر میکشاند یا دست کم احساس همدردی و همدلی را برمیانگیزاند.
جامعهشناسان، همبستگی اجتماعی را یک دارایی عمومی میدانند. همانطور که سرمایه مالی و فیزیکی، دارایی یک جامعه محسوب میشود، همبستگی اجتماعی نیز سرمایه جامعه است با این تفاوت که سرمایه مالی و فیزیکی صاحبان مشخص دارد و در زمره اموال خصوصی است اما همبستگی اجتماعی در زمره اموال عمومی محسوب میشود و همگان به یکسان از آن برخوردارند. تفاوت دیگر و مهمتر سرمایه مالی با سرمایه همبستگی در آن است که سرمایه مالی هر چه از آن خرج شود کمتر میشود اما سرمایه اجتماعی (همبستگی اجتماعی) به میزان خرجکردن از آن افزون میشود. در سرمایه مالی هر چه جمعیت صاحب سرمایه بیشتر باشد سرانه آن کم میشود یعنی سهم کمتری به هر یک از افراد جامعه میرسد اما در سرمایه اجتماعی (همبستگی و مشارکت) هر چه شمار برخورداران بیشتر شود، سهم افراد برخوردار نیز بیشتر میشود. در عین حال همبستگی اجتماعی به عنوان یک سرمایه مانند اَشکال دیگر سرمایه، مولد است و قابلیت بازتولید دارد.
سرمایه اجتماعی در واقع ویژگیها و عناصری هستند که قادر به ارتقاء کارکرد جامعه از طریق فراهمکردن زمینه اعمال و کنشهای هماهنگ باشند. همبستگی اجتماعی مانند دیگر صُور سرمایه اجتماعی از طریق نهاد خانواده و مدرسه، بهعنوان اصلیترین نهادهای اجتماعیشدن و جامعهپذیرشدن افراد، قابل تولید و انتقال است اما این دو نهاد، نقشی یگانه و انحصاری در تولید همبستگی ندارند، بلکه نهادها و حوزههای دیگری نیز در این سرمایه مؤثرند.
اهمیت سرمایه اجتماعی ـ از جمله همبستگی اجتماعی ـ بهحدی است که یکی از جامعهشناسان بزرگ به رابطه آن با همه شرایط اجتماعی از جمله تولید ثروت، سلامت، خوشبختی، رفاه و نیز کاستن از جرم و جنایت و ناهنجاری اجتماعی اصرار میورزد و آن را لامحاله میداند.
همبستگی اجتماعی به عنوان یک سرمایه قادر است، توان جامعه را در برداشتن موانع پیش پا به حداکثر برساند. انرژی فرد فرد جامعه را، به شکل تصاعدی تبدیل به نیروی جمعی کند و مراحل ترقی و پیشرفت را با سرعت و کیفیت بیشتری بپیماید. طبیعتاً جامعهای دارای بیشترین حد از همبستگی و انسجام است، که افرادش اهداف کم و بیش مشترکی داشته باشند و دولت و نظام سیاسی آن نیز، در جهت پیوستگی و همبستگی بیشتر جامعه، علائق آراء و اهداف متکثر جامعه را به رسمیت بشناسد و تلاش کند تا از پاره پاره شدن جامعه و طرد گروههای مختلف از پیکره جامعه به طور مطلق جلوگیری شود. بنابراین جامعه همبسته هرگز به معنی جامعه تک صدایی نیست، بلکه به رسمیتشناختن چند صدایی و تکثر جامعه، میتواند علاقهمندان و پیروان دیدگاههای مختلف را زیر یک چتر، گرد آورد و بر انسجام اجتماعی بیفزاید. طبیعتاً دولتها و حاکمیتها، هر قدر دامنه بیشتری از صداها و تفکرات را برتابند و بپذیرند، چتر گستردهتری خواهند داشت و جمع بیشتری را ذیل آن گرد خواهند آورد و این، هم به همبستگی اجتماعی، به معنای موسّع کلمه، یاری میرساند و هم سطح رضایتمندی اجتماعی و مشارکت سیاسی را بالا میبرد.