بیست و چهارم دیماه سالروز درگذشت فیلسوف و فقیه بزرگ معاصر حکیم سیدابوالحسن رفیعی قزوینی است. او در چنین روزی در سال ۱۳۵۳ شمسی برابر با اول محرم ۱۳۹۵ به عالم باقی سفر کرد. بنابر زندگی نامة خود نوشتی که از او در دست است، در حدود سال ۱۳۱۳ قمری در قزوین متولد و در ده سالگی به تحصیل علوم دینی مشغول شده و در بیستسالگی برای تحصیل فلسفه و ریاضی و تکمیل فقه و اصول به تهران سفر کرده، از میرزا حسن کرمانشاهی، فلسفه، از حاج فاضل عارف، فلسفه و عرفان و از میرزا ابراهیم زنجانی، علوم ریاضی را فرا گرفته است. در ۱۳۴۱ قمری بعد از تأسیس حوزة علمیه قم به آن شهر میرود و از درس خارج فقه و اصول حاج شیخ عبدالکریم حائری استفاده میکند و خود به تدریس فقه و اصول و فلسفه میپردازد. بعد به زادگاه خود قزوین میآید و حدود ۳۵ سال در این شهر، مدرس و واعظ و مرجع تقلید زعیم دینی بوده است. در اوایل دهة چهل شمسی به تهران مهاجرت کرده و بقیه عمر را در آن شهر میگذراند.
حکیم رفیعی قزوینی، علاوه بر تربیت شاگردانی همچون رهبر فقید انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی و استادان عالیقدر سیدجلالالدین آشتیانی، حسنزاده آملی، امامی کاشانی، مهدوی کنی، سیدحسن مصطفوی، سید رضی شیرازی، محمد حسین اویسی، سیدابوالقاسم حاج سید جوادی، دکتر دینانی، دکتر نصر و رضانژاد، و تألیف رسالاتی هر چند از نظر کمیّت اندک ولی کیفاً پرمایه، از ویژگیهایی برخوردار بوده است که در مجموع او را عالمی برجسته و متفاوت با سایر بزرگان ساخته مینمایاند. آن ویژگیها از این قرارند:
۱ـ جامعیت
او همة علوم مرسوم زمان خود در حوزههای علمیه و حتی علوم نه چندان مرسوم چون ریاضیات و هیأت را فرا میگیرد. دکتر نصر بعد از اشاره به جامعیت او و اینکه اطلاع او از نجوم قدیم از هر دانشجوی دکتری در دانشگاه هاروارد بیشتر بود میگوید بهترین تعبیر دربارة او این است که او خواجه نصیر زمان بود.
۲ـ هوش
طبیعی است هر کس به مراتب بالای علمی میرسد از هوشی سرشار و گاه فوق معمول برخوردار است، ولی چنانکه نقل شده هوش او در میان دانشمندان هم برجسته بوده است. استاد حسنزاده آملی او را نابغة عظیم اسلامی میخواند.
۳ـ دقت
دقت او در نوشتههای او بهویژه در حواشی او به کتابهای مختلف پیداست و هم در سخنانی که با عامه مردم داشته است.
۴ـ حافظه
از حافظة او، هم شاگردان او هم مردم قزوین داستانها نقل نمودهاند و پیداست از این نظر هم عالمی ممتاز بوده است.
۵ـ شوق و احترام به علم
این دو خصوصیت در آثار او بیش از دیگران نمایان است و به همین سبب بوده است که به آسانی دست به نوشتن کتاب نمیبرده و کتابسازی نمیکرده است. استاد آشتیانی میگوید به او گفتم چرا کتابی در فلسفه نمینویسید، گفت اگر کتابی بنویسیم بین شرح منظومه و اسفار (از لحاظ حجم و شمار صفحات)، چیزی خواهد شد سهدرجه پایینتر از الشواهد الربوبیه؛ خوب الشواهد الربوبیه که هست. آری، تقدیس علم و بزرگداشت شأن آن در نوشتههای حکیم رفیعی از خصوصیاتی است که در همان نظر اول حس میشود.
۶ ـ قدرت بیان
از این لحاظ، تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد، هیچ عالمی را در هیچ رشتهای به اندازه او نستودهاند. حتی بعضی او را به سحر بیان متصف نمودهاند.این قدرت تقریر نسبتاً در بعضی از تحریرهای او نمایان است.
۷ ـ مهارت در تدریس اسفار و متون حکمی
از این نظر هم اینجانب نشنیدهام که کسی را در مرتبه او دانسته باشند. نام حکیم رفیعی قزوینی دلالت التزامی بر تدریس اسفار دارد. او را به راستی میتوان سلطان ملک اسفار و صاحب سکه در این فن دانست.
۸ ـ ظرافت
از حکیم فقید کلمات ظریف بسیاری در بیان و خاطر کسانی که او را درک کردهاند و هم در کتابها و حکایات منظور ثبت است؛ کلماتی که حاکی از هوش و دقت و ظرافت، و نیز ابداع و بلاغت گوینده است. مطمئن هستم که از جمعآوری آنها نوشتهای خواندنی فراهم خواهد آمد.
۹ ـ خوشنویسی
حکیم رفیعی در خط هم ممارست نموده و استاد خوشنویسی داشته است. خط تحریر او در ظرافت و لطافت چون مروارید غلطان است. اگر حمل بر مبالغه نشود باید بگویم که خط تحریر او در میان عالمان دینی ـ که بسیاری از آنان به حسن خط توجه نشان میدادهاند و اساساً حسن خط یکی از اقلام تعلیم و تربیت قدیم بوده است ـ حتی در میان بسیاری از خوشنویسان با سابقه و اوستادان حرفهای نظیر ندارد.
آری، این خصایص از حکیم رفیعی در تاریخ حکمت و فرهنگ ما عالمی یگانه ساخته است. کلام آخر آنکه او یک نمونه عالی از دانشآموختگان و مدرسان نظام و تعلیم و تربیت سنتی، یعنی نظام حوزوی و هم بزرگترین شخصیت علمی دینی است که در دوره اخیر، از قزوین برخاسته است.
* مدرس فلسفه در گروه فلسفه
دانشگاه بینالمللی امامخمینی
code