ارتباط با ‌اهل‌بیت(ع)
آیت‌الله‌العظمی حسین مظاهری
 

قرآن کریم خیلی جاها تشبیه معقول به محسوس کرده است؛ مثلا دریا ذاتاً تاریک و وحشتناک است و اگر هم موّاج یا طوفانی باشد که وحشت روی وحشت و تاریکی روی تاریکی است. اگر ابر محیط بر دریا باشد و ببارد، تاریکی سوم و وحشت سوم است. قرآن می‌فرماید: زندگی منهای خدا، زندگی توأم با گناه چنین است: «أو کظُلمات فی‏ بحر لُجّی یَغشاهُ موجٌ من فوقه موجٌ من فوقه سحابٌ ظلماتٌ بعضُها فوق بعض اذا أخرج یدهُ لم یکد یراها و من لم یجعل اللهُ لهُ نوراً فما لهُ من نور: [کارهایشان‏] مانند تاریکی‌هایى است که در دریایى ژرف است که موجى آن را مى‏پوشاند [و] روى آن موجى [دیگر] است [و] بالاى آن ابرى است. تاریکی‌هایى است که بعضى بر روى بعضى قرار گرفته است. هر گاه [غرقه‏] دستش را بیرون آورد، به زحمت آن را مى‏بیند، و خدا به هر کس نورى نداده باشد، او را هیچ نورى نخواهد بود.» (نور، ۴۰).

اگر بخواهیم زندگی روشن باشد، اگر بخواهیم زندگی منهای غم و غصه و کوبندگی و نگرانی باشد، باید نور خدا، دست عنایت خدا در زندگی ما باشد و الا قرآن می‌فرماید: چنین فردی مثل آدمی است که در دریا غرق شده باشد، آن‌هم دریای مواجی که ابر محیط بر آن است و دریای بحرانی است و نظیر این آیه در قرآن زیاد است. می‌‌فرماید: اگر زندگی توأم با تقوا شد، اگر زندگی همراه با خدا شد، اگر انسان در زندگی خدا را پیدا کرد و خدا کمکش کرد، زندگیی فوق‌العاده عالی دارد. قرآن کریم این زندگی را تشبیه می‌کند به ساختمانی که پایه‌هایش خیلی محکم است؛ اما اگر زندگی منهای خدا شد، ولو در آن زندگی پول باشد، ریاست و رفاه باشد، نظیر کسی است که عمارتی لب دره سیل‌زده بسازد و با یک طوفان، به ته دره می‌رود: «أفمن اسّس بُنیانهُ على‏ تقوى‏ من الله و رضوان خیرٌ أم من أسس بُنیانهُ على‏ شفاجُرُف هار فانهار به فی‏ نار جهنم و الله لا یهدی القوم الظالمین: آیا کسى که بنیاد [کار] خود را بر پایه تقوا و خشنودى خدا نهاده، بهتر است یا کسى که بناى خود را بر لب پرتگاهى مشرف به سقوط پى‏ریزى کرده و با آن در آتش دوزخ فرو مى‏افتد؟ خدا گروه بیدادگران را هدایت نمى‏کند.» (توبه، ۱۰۹).

یعنی دست عنایت خدا روی سر ظالم نیست. مراد از ظالم در اینجا فقط ظلم به دیگران نیست، بلکه مراد گناه است؛ گناهی که هم ظلم به خود است و هم ظلم به جامعه است. گناه باعث می‌شود که خداوند آدم ظالم را هدایت نکند. هدایت در اینجا هدایت عنائیه است. یعنی دست عنایت خدا روی سر گناهکار نیست؛ لذا شخص گناهکار تلاش و کوشش می‌‌کند برای اینکه زندگی محکم و با رفاهی درست کند، ولی این تلاش و کوشش ثمره‌ای ندارد و اشتباه می‌‌کند. کسی که زندگی‌اش توأم با گناه است، مثل کسی است که یک ساختمان عالی بسازد، اما پی نداشته باشد، ریشه نداشته باشد یا لب دره سیل‌زده بسازد، معلوم است که این ساختمان به جایی نمی‌رسد. هم صاحب این ساختمان و هم کسانی که در آن هستند، با یک طوفان مختصری به ته دره می‌‌روند.

اگر ما تأمین آتیه برای اولاد بخواهیم که می‌خواهیم و اگر عاقبت به‌خیری برای خودمان بخواهیم که می‌‌خواهیم یا اگر بخواهیم دست عنایت خدا مخصوصا در بن‌بست‌ها روی سر ما باشد تا زندگی‌مان تباه نشود، بچه‌هایمان منحرف نشوند، خودمان جرقه انحراف در مغزمان دمیده نشود، باید متقی باشیم. معنای تقوا هم این است که اهمیت به واجبات بدهیم، مخصوصا نماز، خصوصا در مساجد و نماز جماعت؛ باید اهمیت به مستحبات بدهیم، به اندازه‌ای که در توان ما باشد، به‌خصوص خدمت به خلق خدا، اُنس با قرآن و جلسات مذهبی؛ ولی عمده، پرهیز از گناه و ترک معصیت است. باید گناه در زندگی انسان نباشد، اگر یکبار گناه آمد، باید فوراً آن را جبران، و از آن توبه و عذرخواهی بکنیم. به این می‌‌گویند: تقوا. اگر زندگی ما توأم با تقوا شد، یقینا رستگاریم. حتما می‌توانیم تأمین آتیه برای خودمان و اولادمان بکنیم و الا اگر زندگی توأم با گناه شد، نمی‌شود و حتما نمی‌شود.

پیامد تقوا

قرآن می‌فرماید: آیا بچه‌هایت را دوست داری؟ آری. آیا تأمین آتیه برای بچه‌هایت می‌‌خواهی؟ آری. پس متقی باش، که اگر متقی نشدی، هر اندازه برای تأمین آتیه اولادت و عاقبت به‌خیری برای خودت تلاش بکنی، نمی‌شود. نتیجه ندارد. می‌فرماید: «و لیخش الذین لو تَرَکوا من خلفهم ذُریه ضعافاً خافوا علیهم فلیتقوا الله و لیقولوا قولا سدیدا: آنان که اگر فرزندان ناتوانى از خود بر جاى بگذارند بر [آیندة] آنان بیم دارند، باید [از ستم بر یتیمان مردم نیز] بترسند. پس باید از خدا پروا دارند و سخنى [به‌جا و] درست گویند.» (نساء، ۹)؛ یعنی اگر تأمین آتیه برای بچه‌هایت می‌‌خواهی و اگر بچه‌هایت را دوست داری و می‌خواهی زندگی با رفاهی در آینده داشته باشند، پس تقوا داشته باش: «فلیتقوا الله». بهترین زاد و توشه برای خود و عاقبت به‌خیری برای خود و اولاد، در عالم برزخ، قیامت و برای نرفتن به جهنم، تقواست. قرآن کریم می‌فرماید: «تزوّدوا فانّ خیر الزاد التقوى: براى خود توشه برگیرید که در حقیقت بهترین توشه، پرهیزگارى است‏.» (بقره، ۱۹۷). بهترین زاد و توشه، چه برای عاقبت به‌خیری و تأمین آتیه برای اولاد و چه برای عالم برزخ و قیامت، تقواست. هنگامی ‌که روایات اهل‌بیت(ع)، مخصوصا نهج‌البلاغه را بررسی کنیم، می‌‌بینیم بر موضوع تقوا خیلی پافشاری شده است. امیرالمؤمنین(ع) در آخرین لحظات عمر شریفش در وصیت به فرزندان، آنها را به رعایت تقوای الهی دعوت می‌کنند: «أوصیکُما بتقوى الله» (نهج‌البلاغه، نامه ۴۷).

در سوره انعام خداوند می‌فرماید: می‌‌خواهی به تو بگویم که یک زندگی که در آن امنیت دل باشد، چطور باید پیدا کرد؟ «فأیُ‏ الفریقین‏ أحق بالأمن إن کنتم تعلمون؟ الذین آمنوا و لم‏ یلبسوا ایمانهُم بظلم أولئک لهُمُ الأمنُ و هُم مُهتدون: اگر مى‏دانید، کدام یک از دو دسته به ایمنى سزاوارتر است؟ کسانى که ایمان آورده و ایمان خود را به شرک نیالوده‏اند، آنان راست ایمنى و ایشان راه‏یافتگانند.» (انعام، ۸۱ ـ ۸۲). امنیت دل، در پرتو «ایمان» و «تقوا» به‌ دست می‌آید. کسانی که ایمان دارند و ایمان خویش را با ظلم، یعنی با گناه، تباه نمی‌سازند، از امنیت دل برخوردار خواهند بود.

امنیت دو قسم است: یکی امنیت ظاهری است که وقتی ناامنی، یک روز یا دو روز در شهر پیدا شود، معلوم می‌شود چقدر ارزش دارد. بالاتر از امنیت ظاهری، امنیت باطنی و امنیت دل است؛ به این معنا که انسان زندگی و دلی پیدا کند منهای غصه و نگرانی از آینده، منهای دلهره و اضطراب خاطر. قرآن می‌فرماید می‌‌خواهید چنین زندگیی که امنیت دل داشته باشد، پیدا کنید؟ «الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهُم بظُلم»؛ شرطش این است که مؤمن باشی، اما ایمان زیربناست و روبنای آن تقواست. اگر ایمان تو آلوده به گناه نباشد، مؤمن واقعی هستی. مؤمن زیربنایی و واقعی یعنی کسی که در زندگی‌اش گناه نباشد: «لم یلبسوا ایمانهُم بظُلم»‏. حتما بدان که امنیت دل پیدا می‌کنی و خوش و خرّم، زندگی بانشاط و همراه با عاقبت به‌خیری، فارغ از اختلاف در خانه پیدا می‌کنی که در آن چه کنم چه کنم، نیست. اگر چنین شد، دست عنایت خدا روی سر شما و زندگی شما و روی سر بچه‌‌های شماست و غیر از این نمی‌شود.

تلاش و کوشش خوب است، لازم است و هر کسی باید در کار خود داشته باشد، همچنین استفاده از عقل و به‌کارگیری آن در کارها، برای اینکه زندگی مرفهی در دنیا و آخرت پیدا کنیم، خوب است و خداوند عقل را برای همین امر به انسان داده است. در درون ما سه پیغمبر هست: فطرت، عقل و وجدان اخلاقی. این سه پیامبر را اگر به کار بیندازیم، قطعا خداوند زندگی خوبی در دنیا و آخرت عنایت می‌کند. استفاده از این سه پیامبر درونی در جهت رشد و تعالی انسان، مفید است. همچنین پیامبران برون، بهره‌مندی از منبر و محراب و جلسات دینی. آن جوان‌هایی که با منبر و محراب سر و کاری نداشته باشند، رفتنی هستند. امروز نروند، فردا می‌روند. دشمن جنّی و انسی مهیاست برای بردن جوانان.

باید همه اینها باشد، اما آنچه مهم است، عنایت خداست. دست لطف خدا روی سر ماست. آنچه در بن‌بست‌ها مهم است، این است که پروردگار عالم به فریادمان برسد، در وقتی که دشمن هجوم می‌آورد، خداوند این دشمنان را عقب براند. چه وقت این اتفاق می‌افتد؟ قرآن در آیات زیادی می‌فرماید: به‌واسطه تقوای الهی. همین ابتدای قرآن را ببینید، خداوند در اول سوره بقره می‌فرماید: «ذلک الکتابُ لا ریب فیه هُدى للمُتقین: این است کتابى که در [حقانیت‏] آن هیچ تردیدى نیست؛ [و] مایه هدایت تقواپیشگان است» (بقره، ۱ـ۲)‏؛ یعنی این قرآن، شک و شبهه‌ای ندارد، هدایت می‌‌کند، هدایت عنائیه. چه کسی را؟ متقی را. یعنی اگر بخواهیم دست عنایت خداوند روی سرمان باشد، باید متقی باشیم، «هُدىً للمُتقین». برعکس این مورد، قرآن کریم در مورد شخص گناهکار می‌فرماید: «إنّ الله لا یهدی القوم الظالمین» خدا ستمگار را، یعنی شخص گناهکار را هدایت نمی‌کند. لذا اگر زندگی خوب و خوشی می‌خواهیم که در آن اختلاف خانوادگی و گره روی گره نباشد، چاره‌ای جز رعایت تقوا و اجتناب از گناه، نداریم. کسانی که شک و شبهه دارند، امتحان کنند، ببینند آیا این گفته‌های قرآن به راستی درست است یا نه!

نسخه مناسب چاپ