یکپارچگی دانش
ادوارد ویلسون
ترجمه: محمدابراهیم محجوب
نشر نی
چاپ اول: ۱۳۹۸
۴۳۳ص ـ ۵۶هزار تومان
ادوارد ویلسون، استاد بلندپایه دانشگاه هاروارد، از برجستهترین دانشمندان علوم طبیعی و زیستشناسی به شمار میآید. او تاکنون بیش از بیست کتاب نوشته و به دلیل زبان غیرفنی و قلم روانی که در بیان مطالب پیچیده علمی برای مخاطبان غیرمتخصص به کار میگیرد، تاکنون دوبار موفق به دریافت جایزه پولیترز شده است.
ویلسون عقیده دارد از عصر روشنگری به این طرف، تقسیم علم به شاخههای تخصصی گوناگون، هرچند مزایایی در جهت سازماندهی امر پژوهش به همراه داشته، زیانهای جبران ناپذیری هم برای بشریت به بار آورده است. او در این کتاب ضمن بررسی این موضوع از نظر علوم طبیعی، علوم انسانی، علوم اجتماعی، اقتصاد، هنر، اخلاق و مذهب، نکات مهمی در جهت یکپارچهسازی علوم بیان میدارد.
این کتاب حاوی عناوین زیر است: افسون ایونی، شاخههای پربار معرفت، روشنگری، علوم طبیعی، ریسمان آریادنه، ذهن، از ژن تا فرهنگ، شایستگی سرشت انسان، علوم اجتماعی، هنر و تفسیر آن، اخلاق و دین، به سوی کدام هدف؟
در یکی از مطالب آمده است: «اکنون مد روز شده است که بگویند روشنگری ساختاری فردمحور بود و مرکب از مردان اروپایی در روزگاری دور؛ شیوهای از اندیشیدن بود در میان بسیاری از ساختارهای فکری دیگری که در گذر زمان در بسیاری از فرهنگها و اذهان اندیشمند پدیده آمده است و هر کدام به نوبه خود شایسته احترام و توجه دقیق هستند.
پاسخ ما به این ادعا مثبت است، البته تا اندازهای فکر خلاق تا ابد ارزشمند است و هر دانشی ارزش دارد؛ اما چیزی که در دورانهای تاریخ اهمیت دارد، اثرگذاری است نه شور و هیجان. اگر بپرسیم بذر این اخلاق و امید مشترک در بشریت معاصر به دست چه کسانی کاشته شد؟ چه کسانی بیشترین پیشرفت مادی تاریخ را موجب شدند؟ چه کسانی در نوع خودشان بیهمتا بودند و امروزه بیش از هر کسی دیگری پا جای پای ایشان گذاشته میشود؟ آنگاه از این جنبهها، روشنگری، بهرغم فرسودگی نگرش آغازینش و بهرغم لرزان بودن برخی از مفروضاتش، نه فقط برای فرهنگ غرب، بلکه به شکلی فراینده برای فرهنگ سرتاسر جهان، الهامبخش بوده است.
اضطراب جایگاه اجتماعی
آلن دوباتن
ترجمه مریم تقدیسی
نشر ققنوس
چاپ اول: ۱۳۹۸
۲۳۷ص ـ ۲۹هزار تومان
یکی از دغدغههای همه این است که دیگران چه نظری درباره ما دارند. همه خواستار موفقیتم و از شکست میترسیم. همه کم و بیش و غالبا درخفا، درباره جایگاه اجتماعیمان اضطراب داریم. دوباتن به این وضعیت شایع نامی داده و در کتاب خود سرچشمههای آن و راههای ممکن مقابله با آن را بررسی کرده است. او به قلمرو تاریخ، فلسفه، اقتصاد، هنر و سیاست سفر میکند تا ببیند متفکران بزرگ با چه شیوههایی بر این اضطراب غلبه کردهاند.
حاصل کار کتابی است که نه فقط سرگرمکننده و تأمل برانگیز است، بلکه رنگی از نبوغ و حکمت دارد و میتواند در حل این مشکل به انسان امروز کمک کند. «اضطراب جایگاه اجتماعی» هم تشریح یکی از راههای انسان مدرن است و هم پیشنهاد راههایی برای درمان این درد. در بخشی از این کتاب آمده است: «درباره انگیزههایی که ما را وادار به کسب جایگاه اجتماعی میکنند فرضیات متداولی وجود دارد که از میان آنها میتوان آرزوی ثروتمند شدن، کسب شهرت و نفوذ را نام برد؛ ولی شاید دقیقتر این باشد که مجموع آنچه را در جستجویش هستیم، در واژهای خلاصه کنیم که بهندرت در نظریه سیاسی از آن استفاده میشود: عشق بعد از تأمین نیازهای ابتدایی مانند غذا و سرپناه، مهمترین خواسته ناخودآگاهی که انگیزه کسب جایگاهی والا در سلسله مراتب اجتماعی میشود، بیش از آنکه به دست آوردن اموال یا قدرت باشد، میزان عشقی است که به دنبال کسب جایگاه اجتماعی از آن برخوردار میشویم. پول، شهرت و نفوذ به عنوان نشانهها و ابزارهای رسیدن به عشق دارای ارزشاند و به خودی خود هدف محسوب نمیشوند. چطور میتوان واژهای را که عموماً با خواستههای ما از پدر و مادر یا همسر مرتبط است در مورد آنچه از دنیا میخواهیم و دنیا میتواند به ما بدهد استفاده کرد؟»
سراشیب طولانی
(رمان)
فیک هورنبی
ترجمه فریما مؤید طلوع
نشر نیلوفر
چاپ اول: ۱۳۹۸
۳۶۶ص ـ ۴۸هزار تومان
نویسنده رمان حاضر را موفقترین نویسنده بریتانیایی میدانند. در سال ۲۰۰۴ در رأیگیریی که انجام شد، او بیست و نهمین فرد بانفوذ در فرهنگ بریتانیا نام گرفت. از بسیاری از رمانهای او مانند نقطه اوج، وفادارانه، درباره یک پسر و کتاب حاضر، اقتباس سینمایی موفق ساخته شده است. کتابهای او معمولا هم مورد استقبال مردم زیاد قرار میگیرد و هم منتقدان ادبیات داستانی جهان بسیار به آنها میپردازند. آثار او موفق میشوند حتی آنهایی را وادار به خواندن کنند که عادت به خواندن جایی در زندگیشان ندارد. گفته شده که او «موفق میشود کسانی را عاشق کتابهایش کند که صد سال یک بار هم لای هیچ کتابی را باز نمیکنند!»
هورنبی بخشی از این موفقیتها را مدیون احساس نزدیکی و آشناییاش با دغدغههای انسان مدرن، مانند موسیقی، فوتبال، سینما، طبیعت و وسواسهای شخصیاش میداند. درباره کتاب حاضر منتقدان نوشتهاند: رمانی تلخ، مهیج و سرگرمکننده به شکل حیرتآوری لذتبخش. اثری در نهایت مهارت و جسارت. یک اثر ادبی جدی …نه، سرگرمکننده برای همه… نه، هر دو.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «وقتی آدم جایی میایستد که من شب سال نو ایستاده بودم، فکر میکند آنهایی که آن بالا روی پشتبام نیستند میلیونها مایل دورترند، آن سوی اقیانوس، ولی اینطور نیست. هیچ دریا و اقیانوسی در کار نیست. تقریباً «اگر فقط چشم باز کنیم میبینیم که خوشبختی چقدر نزدیک است». نمیخواهم بگویم آنهایی که خودکشی میکنند، چندان فاصلهای با آنهایی که در زندگی دوام میآورند ندارند، میگویم اینهایی که در زندگی دوام آوردهاند، فاصله چندانی با خودکشی ندارند.»