دختر پیامبر ، اسوه زنان عالم
محمد تقی فاضل میبدی
 

وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً (فرقان،۷۴) و آنان که می گویند: پروردگارا، ما را زنان و فرزندانى مرحمت فرما که مایه چشم روشنى ما باشند، و ما را (سر خیل پاکان و) پیشواى اهل تقوا قرار ده.
در روایات متعددى مى‏خوانیم که این آیه درباره حضرت على و ائمه اهل بیت(علیهم السلام) نازل شده، و یا در روایت دیگرى از امام صادق (ع) مى‏خوانیم که:«منظور از این آیه مائیم».
بدون تردید، ائمه اهل بیت، از روشن ترین مصداق هاى این آیه اند.و نسل نورانی امامت و اسوه استوانه انسانیت از پاکترین دامن تاریخ یعنی زهرای اطهر،زاده شده است.
تورا دانش و دین رهاند درست
در رستگاری ببایـدت جـست
به گفتـار پیغمبـرت راه جـوی
دل از تیرگی ها بدین آب شوی
اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبـی و علـی گیـر جـای
محمـد بـدو انـدرون با علــی
همـان اهـل بیـت نبـی و ولـی
(فردوسی)
در سال روز ولادت دخت پیامبر (ص)،حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نمی خواهم از تاریخ ولادت آن بزرگ بانوی اسلام مطلبی بر قلم آورم ووقت عزیزان را در این باره بگیرم.
زیرا تاریخ دقیق ولادت غالب بزرگان تاریخ به طور دقیق روشن نیست. همانطور که نمی توان روز ولادت پیامبر بزر گ اسلام را بدون هیچ اختلافی روشن ساخت،دوازدهم ربیع الاول؟ هفدهم ربیع الاول؟ یا در ماهی دیگر؟ و اگر ماه آن روشن است، در کدام سال؟ عام الفیل؟عام الفیل چه سالی است؟…
سال تولد فاطمه(ع) نیز چنین است. آیا پنج سال قبل از بعثت بوده یا پنج سال بعد از آن؟ و یا سال بعثت پیامبر؟ چون یعقوبی وفات فاطمه را درسن ۲۳ سالگی اعلام کرده وطبری در سن ۲۹ سالگی. در هر صورت، هیچکدام به طور دقیق آشکار نیست و قلم فرسایی بر سر این مطلب چندان گرهی از کار فرو بسته امروز ما نمی گشاید.
مهم این است که ما مسلمانان در این روزگار افسردگی وچند پارگی مسلمین، چه درسی برای رهایی از فلاکتی که بر دنیای اسلام می رود،می توانیم بیاموزیم.
الگو بودن بانوی نمونه عالم، یعنی سرمشقی برای زندگی همه بشریت. واین که تفاوت نگاه به زن در جاهلیت و پیش از اسلام و پس از اسلام در چه چیزی نهفته است؟
سلیمان کتانی، نویسنده معروف مسیحی، در کتاب« فاطمه، زهی در نیام»،سخن ز یبایی دارد :
آنچه که اینک درباره فاطمه زهرا خواهم نوشت تا آنجا که ممکن است، در آن از کلمه «نقل از» و از گزارش گونه ای تاریخی پرهیز می کنم.
چه قلمی که در دست من است، بیش از آن که در پی تحلیل نسبت آهن و گوگر د موجود در ساقه گل باشد، می باید در مقام آن باشد که از رنگ و بوی دلاویز آن گل نقشی بیافریند. چه، این فاطمه علیها سلام، آن بزرگواری است که جزیرة العرب را و در پی آن نیمی از جهان متمدن روز گار خود را با شعار توحید و رهایی از این طاغوت،به راهی دیگر برد.
و او همسر مردی است که جرجرداق مسیحی آرزو می کند که ای کاش دنیا تمام استعدادهایش را در قالبی می ریخت و انسانی چون علی را تحویل تاریخ این روزگار می داد. و نیز مادر فرزندی است که در زیر تیغ نا اهلان فریب خورده جهل و جور در سرزمین کربلا گفت: اگر دین ندارید و از معاد نمی ترسید، در این جهان آزاده باشید. فاطمه از سوی پدر، شوهر و فرزندان، به کهکشانی سر بر آورده که اقطار و اعماق آن، دیرشناختی و یا ناشناختی است.
دردناکانه باید گفت که برخی به اصطلاح مبلغان و مداحان،این کهکشان بیکران هستی را با عینک های تار و شکسته خود، چنان در چشم تماشاگران تاریخ ، تار و تیره گون به نمایش گذاشته اند که جز مظلومیتی مضاعف نمی توان نام دیگری بر آن نهاد.
فریادهای اعتراضی فاطمه را تنها در باغ محدود فدک مصور ساخته و تنها به درد پهلو و استخوان شکسته خلاصه کرده اند و گسترده طاق و رواق گفته های او را که برای همه بشریت بود، به معدود مخاطبین در مسجد النبی کوتاه کرده اند و این مصیبتی است بزرگتر که به دست و دهان به اصطلاح بعضی پیروانش بر او رفته و می رود .
ما درست نمی دانیم در آن روزی که این بانوی جوان، پدر را از دست داد ه، در ایوان مسجد النبی در برابر انحراف در دستگاه رهبری اسلام، چه سالی از دوران عمر خود را می گذراند؟ اما این از مسلمات تاریخ است که سال پایانی عمر او بود.
او خوب می دانست نظام رهبری اسلام پس از مرگ پیامبر، به گونه ای ترسیم گشته که شاید کمتر از نیم قرن نظام نژاد پرستی قریش که از آثار دوران جاهلیت بود، به نام اسلام باز می گردد. لهذا در صدر سخنان خود چنین هشدار داد:
«فانی حیّر تم بعد البیان و اسررتم بعد الاعلان»؛چرا در امر پیشوایی جامعه سر گردان گشته و پس از اعلان و اظهار حق، به پنهان گویی گیر وگرفتارافتاده اید؟ این اندوهی است جانکاه که سراسر وجود فاطمه را فرا گرفته، به گونه ای که ستون و دیوار های
مسجد از فریاد این زن می خواهد برخود بلرزد و بشکافد.
بیان و زبان اخطار او چنین است :
«اطلع الشیطان راسه من مغرزه صارخا لکم فوجه کم لدعائه مستجیبین»؛ شیطان از کمینگاه خویش سر بر آورده و شما را به خود دعوت کرد و دید که چه زود سخنش را شنیدید و سبک در پی او دویدید.
دو روز از مرگ پیامبر نگذشته که قریشیان برای دفع فتنه، دست به کاری زدند که خود و جامعه را به ورطه فتنه وفنا کشاندند. زهرا(ع)خطاب به قریشیان فرمود:«زعمتم خوف الفتنه. الا فی الفتنة سقطوا»؛و تاریخ شاهد باز گشت روزگاری شد که پیامبر بیست و سه سال برای محو آن،مصائب بزرگی را تحمل کرده بود و حالا فاطمه تمام این مصیبت ها را دو باره در برابر چشمان خود تازه می بیند.
او شاهد بود که در مکه چگونه ابوجهل فضولات شتر را بر دوش پدرش ریخت و این دختر با دست کوچک خود آنها را پاک می کرد. او در جنگ احد شاهد آسیب هایی بود که به دست قریشیان بر چهره پیامبر نشست. وآنان جگر عمویش را با کینه مکیدند.
و از سویی شاهد کودتای خزنده ای است که بنی سفیان و آل قریش در برابر میراث پیامبر کرده اند.
پیداست اگر رهبری یک جامعه نو پا به دست کسانی قرار گیرد که سزاواری وشایستگی آن را ندارند، جامعه به چه روزگاری خواهد افتاد.
در همان روزهای نخست پس از مرگ پیامبر(ص)، قبایلی به عنوان «اهل رده» علیه نظام نوپا برخاستند که در نگاه آنان حاکمیت قریش مکه بر انصار مدینه بود و خالدبن ولید به عنوان مامور خلیفه تمامی آنان را از دم تیغ گذراند و این نخستین جنگ داخلی و سرکوب شورش هایی بود که سر از بیعت با خلیفه پیچیدند.
دینی که پیامش دعوت به دارالسلام بود(والله یدعوا الی دارالسلام)و همه را به ورود در سلم وسلامتی دعوت می کرد(ادخلوا فی السلم کافة)؛الان می خواهند با شمشیر آخته خالد بن ولید سرا پا بمانند.
در ایام ولادت و یا وفات آن حضرت، به جای بازخوانی تاریخ و خطبه آتشین او و احساس خطری که این بانوی مظلوم تاریخ نسبت به آینده اسلام و قران داشت؛ چراباید با ذکر مجعولات و مصائب نادرست شخصی، چهره حقیقی فاطمه را در لایه هایی از اخبار بی پایه گم نماییم واز تعالیم انسان سازش بی بهره بمانیم وآتش اختلاف میان مسلمین را شعله ور سازیم؟همانطور که نسبت به آموزه های امامان چنین کردیم.
تربیتی که پیامبر بر دخترش اعمال کر د، نشان دهنده هویت واقعی زن در عصر تحقیر هویت زن بود. تربیت فاطمه به گونه ای رقم خورد که هیچ زنی در آن روزگار، واجد چنین هویتی نگشته بود.
او نخستین زنی است که آزادانه در مسجد در برابر چشم همه تاریخ می ایستد و باب انتقاد ازوضع موجود رامی گشاید و این درسی است به همه زنان تاریخ که باید آزادانه سخن گفت، انتقاد کرد و از هیچ رعب و حشتی نهراسید.او نشان داد که در برابر حاکمان،هم نباید مرعوب بود و هم نباید مجذوب گشت.
سلیمان کتانی که شخصیت فاطمه را از اعماق ورق پاره های تاریخ در آورده، می گوید: در قضیه ای از پیامبر سوال شد، حضرت فرمود: نخست باید بدانم رأی فاطمه چیست.
بدین گونه فاطمه در نتیجه تربیتی صحیح، دارای رأی و نظریه شخصی گردید … و علی در وجود فاطمه تکمیل وجود خود را یافت و در روزهای آخر عمر، شبانگاهان به در خانه انصار می رفت، در حالی که حسن و حسین را با خود همراه می داشت، از انصار می خواست که د ر برابر جاهلیت عرب بایستند. اما میان برخی اصحاب و سران قدرت، چنان همگرایی به وجود آمده بود که پاک فاطمه را مأیوس می نمود.
تا ۲۵ سال پس از آن،شوهرش علی فرمود: روز ما به روزگار جاهلیت باز گشته است(الا و ان بلیتکم قد عادت کهیئتها یوم بعث الله نبیه رخ ۱۶).
خــدایا به حـق بنـی فاطمـه
که بر قول ایمان کنم خاتمــه
اگر دعوتم رد کنـی ور قبـول
من و دست و دامان آل رسول
«سعدی»
اقبال لاهوری که حقیقت را در شخصیت های تاریخی شرق می جوید،حقیقت فاطمه را چنین ترسیم می نماید :
مریم از یک نسبت عیسـی عـزیـز
از سه نسبت حضرت زهرا عـزیـز
نـور چشــم رحمــه للعالمیـــن
آن امـــام اولیــن و آخـریـــــن
آن که جـان در پیکـر گیتـی دمید
روزگــار تــازه آییـــن آفریـــد
بانــوی آن تاجــدار «هــل اتــی»
مرتضـی مشکـل گشـا شیـر خـدا
مـادر آن مرکـز پـرگــار عشــــق
مــادر آن کــاروان سـالار عشــق
آن یکـی شمــع شبستــان حــرم
حافــظ جمعیــت خیــر الأُمَــم
تا نشیند آتــش پیکــار و کیــن
پشت پا زد بر سـر تــاج و نگیــن
و آن دگـر مــولای ابـرار جــهان
قــوّت بـازوی احــرار جــــهان
در نوای زندگـی سـوز از حــسین
اهل حق حریت آمـوز از حــسین
سیـــرت فرزنـــدهــا از اُمّهـات
جوهر صـدق و صفــا از اُمّهــات
بهر محتاجی دلش آن گونه سوخت
با یهودی چـادر خـود را فروخـت
مــزرع تسلیـم را حاصـل بتـــول
مــادران را اســوه کامــل بتـــول

code

نسخه مناسب چاپ