خوانش خاطرات جمعی در معماری معاصر شهر
نقش آگاهی در ادراک واقع‌ بینانه شهر
نوا توکلی مهر - معمار منظر
 

نخستین و بدیهی‎ترین معادلات یک شهر یا بهتر بگوییم یک شهر مدرن، ساختارهای عملکردی آن است، ساختار عملکردی برای تولید و بازتولید کالاها و فرهنگ از یک سو و مصرف آن‌ها از سویی دیگر. یک شهر معاصر برای جستجو و دستیابی به این عملکرد در دو وجه فضایی(کالبدی-عملکردی) و جامعه شناختی، خود را سازماندهی می‎کند و برای سازماندهی در این دو وجه، خطوط و قالب‎های استوار و انعطاف‎ناپذیری شکل می‎گیرند.
هر دوی این وجوه یا لایه‎ها، دو نوع فرصت یا امکان را در شهر میسر می‎سازند: امکان شکل‎گیری رویدادها و مراودات اجتماعی و امکان بازنمایی هویت، انتقال خاطره و تاریخ شهر.
در یک مقایسه بین دو وجه یا دو لایه فضایی و جامعه باید گفت لایه جامعه به دلیل نقش دوپهلویی که در این ساختار عملکردی ایفا می‎کند همواره لایه‏ای ظریف‎تر و غیرقابل پیش‎بینی‏تر بوده است. به‏این معنا که در شهرهای معاصر هنگامی که از لایه اجتماع یا مردم صحبت می‎کنیم، مرزبندی فرهنگی، سیاسی و قومی قبیله‎ای جامعه از مقیاس محلی تا مقیاس شهری، ملی و منطقه‏ای و جهانی در نوسان و تغییر و تبدیل است، چراکه نیازهای فرهنگی یک شهر مدرن و شهروند معاصر کاملا تحت‏تأثیر پدیده‏های جهانی شدن قابلیت گسترش و تنوع و تازگی دارد.
در مقابل، لایه کالبد در شهر معاصر ارتباط مستقیم‏تر و قابل پیش‎بینی‎تر با جریان‎های شهر و الگوی رفتاری شهروندان دارد. از سوی دیگر تحولات کالبدی شهر، بستر خاطرات شکل‎گرفته را محو می‎کنند، تغییر شکل می‌دهند، مناظر آشنا تخریب یا تبدیل می‌شوند، یادمان‎های شهری، سبک‎های معماری و اسامی مکان‎ها تغییر می‎کنند، نشانی‎ها گم شده و نشانی‎های جدید ایجاد می‎شوند. به‏همین دلیل موضوع خاطرات جمعی همواره از چالش‎های همیشگی شهر معاصر به‎شمار می‎رود.
یکی از مفاهیم مترادف و همراه با خاطره، مفهوم «هویت فضاهای شهری» است، تا آن‏جا که در یک تعریف ساده و عام، شهر بی‏خاطره شهری بی‎هویت قلمداد شده و از این مضمون به‏مثابه مهم‏ترین بحران شهرهای امروزی یاد می‏شود.
اما قبل از تلاش برای تعریف درست از هویت، باید به نوعی آگاهی از چیستی و چرایی شهر رسید. شهر روایتی است تاریخمند (زمانمند و مکانمند) که شهروندان از آغاز پیدایش آن را برساخته‏اند و دارای تجربه زیسته در متن آنند. پس شهر دستاورد زیسته‏های جوامع انسانی است و حاصل زیست-سامانه‏ انسانی است که باشندگانش برساخته‏اند. آن‏چه که قادر به حفاظت از شهر خواهد بود، آگاهی شهروندان آن است. آگاهی فرآیندی است که در پیوستاری تاریخی شکل می‏گیرد و آن‎چه که می‏تواند این آگاهی را دچار کاستی کند، گسست‏هایی است که در اثر مداخلات ناسنجیده و تنش‏های هرازگاهی در این پیوستار روی می‏دهد.
آگاهی را می‏توان مفهومی از نوع لاکانی آن یعنی «اَبَردال» دانست که مدلول آن نمی‏تواند به‎سادگی حقیقتی ملموس و منسجم و یکپارچه باشد، بلکه فرآیندی است که خود از نوع رخداد است؛ اما رخدادی زمانمند و مکانمند که حاصل همان زیست-سامانه‏ انسانی است، یا از نگره هستی‏شناسی شهری، می‏توانیم آن‎چه را که «آلن بادیو»، فیلسوف فرانسوی، «بودش و رخداد» می‏نامد در نگر آوریم.
تا به‎امروز معماران، شهرسازان و متخصصان مرتبط با مسائل شهری تعاریف مختلفی از هویت شهر ارائه داده‌اند. به‌این معنا که ابتدا مبادرت به تعریف هویت و مصادیق آن کرده و سپس سعی داشته‌اند بر طبق تعاریف به‎دست‎آمده، هویت را در شهر جستجو کنند و در صورت فقدان آن دست به ارزش‎یابی بزنند. بر خلاف این رویه‎های معمول و متداول «هویت» را ابتدا می‎باید جستجو کرد و سپس سعی در ارائه تعریف برای آن داشت، یعنی راهی باقی نمی‎ماند جز توجه به وجه امروزین «هویت شهر».
به‎طور مثال در تباین معمول هویت و زمان، بسیاری از نظریه‎پردازان شهری بر این باورند که هویت شهرهای درحال توسعه زیر گسترش شتابان و بی‎برنامه مدفون شده و برای بازنمایی هویت، می‎باید که با باززنده‎سازی فضاهای قدیمی دست به نوعی غبارروبی و پرده‎برداری زده شود.
این طرز تلقی مؤید این تفکر است که هویت یک امر نوستالژیک متعلق به گذشته است.
باید گفت عشق به تاریخ و بازگشت به گذشته به‎قدری نخ‎نما و بی‌حاصل شده که مسلما قادر نخواهد بود راه‌حلی برای حل بحران هویت و خاطره‎زدایی ارائه کند. به‎این ترتیب خاطرات صرفا رویدادهای تاریخی نیستند که به‎عنوان منابع تجدیدناپذیر و محدود ارزش‎های ملموس و ناملموس از گذشتگان به نسل امروز به ارث رسیده باشند.
پس در بازگشت به جستجوی ویژگی‎های شهر معاصر که جریان زندگی مدرن بر پایه ساختارهای تاریخی دیروز را در خود هدایت می‎کنند و ضمنا به‎طور روزافزونی در معرض تأثیرات جهانی‎شدن قرار دارند، امکان شکل‌گیری رویدادها و مراودات اجتماعی و امکان بازنمایی هویت، انتقال خاطره و تاریخ شهر در متن همان ساختارهای عملکردی است که در یک نظریه جامعه‎شناسی مدرن، شهر را به‎عنوان یک پدیده امروزین در عصر سرمایه‎داری و تمایز یافتگی (مکان بوروکراسی‎های گسترده، صنعتی، حوزه‎های تفکیک‎یافته خصوصی و عمومی) مطرح می‌کند.
همچنان در کنکاش ویژگی‎های این ساختار عملکردی تأثیرگذار بر فرم و مضمون فضا، به غلبه سرمایه‎داری و فرهنگ بر سبک زندگی و الگوی مصرفی جهان‎شمولی دست می‎یابیم که حاصل آن پیدایش فضاهای جدید اجتماعی فرهنگی نظیر کافه‎ها، فروشگاه‎های کتاب و محصولات فرهنگی با امکانات چندرسانه‏ای، بوتیک‏ها و مراکز بزرگ خرید است. به‎نظر می‎رسد مفهوم محله و مرکز محله در بافت‎های سنتی شهرها، امروزه جای خود را به‎این نوع از فضاهایی داده است که به گفته رم کولهاس، معمار هلندی، ظاهرا به‎عنوان نسل جدیدی از معماری شهری و به‎عنوان تجربه‎های ناب شهرنشینی مدرن، نه‏تنها به‎محیط زیست شهری بلکه به دامنه تأثیر کاربری‎هایی نظیر موزه‎ها، مراکز ایستگاهی، مراکز آموزشی و حتی فرودگاه‎ها تجاوز می‌کنند.
به‎عبارتی مراکز عظیم خرید، امروزه فضاهای تجاری صرف نبوده بلکه در حال تبدیل شدن به پدیده فراگیر «مال» و «مگا مال» هستند که خود ماکت‏های کوچک‏تری از زندگی شهری با همه خرده‎فضاهای موردنیاز مانند میدان، رستوران، کافی‎شاپ و غیره‌اند. به‎بیان دیگر امروزه شاهد تظاهر فضاهای عمومی در فضاهای اقتصادمحوری هستیم که چه‏بسا توسط دولت‎ها و مدیریت شهری بنا شده یا تحت نظارت و کنترل می‎باشند و مفاهیم اقتصاد شهری و اقتصاد مکان را با رویکردهای جدید در مداخله در شکل شهر توسعه می‎دهند.
این رویدادها در عصری اتفاق می‎افتد که هویت افراد نه در شجره‎نامه‏های خانوادگی و ارزش‎های میراثی مربوط به عرف‎ها و سنت‎های خانواده، بلکه در نوعی فردگرایی روزافزون (همراه با گسترش شبکه‎های اجتماعی مجازی) و از همه مهم‎تر در جایگاه مصرف‎کنندگی آن‌ها در سطح جهانی و نه حتی در مقیاس ملی یا محلی ارزیابی می‎شود. به‎این ترتیب انتظارات افراد از فضا و نحوه استفاده‏ از محیط‏های شهری بی‎تردید دستخوش تحولات شگرف و متفاوتی با نسل‎های پیشین خود خواهد بود.
در چنین تغییر و تبدیل عظیمی از تلقی فضاهای عمومی و زندگی اجتماعی، خاطرات جمعی در کالبد و بستر تعاملات جامعه‎ای شکل می‎گیرد که نهایتا در خدمت این ساختار عملکردی است؛ چه این کالبد در شمار نسل جدید معماری شهری باشد و چه کالبد دیروزین و تاریخی، مسلما تمایلی به بازی کردن در نقش شیء موزه‎ای در شهر نداشته و درصورت جریان پویای زندگی معاصر، ضمن روایت تاریخ شهر و داستان‎های آن، قابلیت پرورش خاطرات جدید را داراست.
آن‏چه که در ابتدا به‌عنوان نگرش‏های جدیدتر و پدیدارشناسانه به مکان و رویدادها در شهر از آن یاد شد، مشاهده و کشف همین غلبه سبک زندگی جدید است که در روند جهانی شدن شهرهای مدرن، فرآیندی ناگریز و گزیرناپذیر به نظر می‎رسد. به‎این ترتیب برای طراحان، برنامه‎ریزان و مدیریت شهری نسخه قابل قبول همان پرداختن به وجه کنونی هویت و جستجوی فرصت‎های شکل‏گیری خاطرات جمعی امروز و آینده بر ساختاری از گذشته است که شهر هنوز می‎تواند آن را روایت کند و بازنمایاند.
باید گفت شهری مانند تهران، مصداق بارز این نوع تحول و دگرگونی سریع و شتابان در فرم و ساختار عملکردی فضاهای شهری است. طراحی نظام هویتمندی فضاهای جدید و قدیم و خوانش روایت‎های شهر، همچنین سیاست‎های مدیریت مکان-رویدادها و حفظ و تقویت ارزش‎های ملموس و ناملموس در این شهر نیازمند اقدامات پایه‎‎ای در جهت ارتقای کیفیت فضاهای شهری، مکان‎سازی بر اساس مؤلفه‎های چهارگانه اهمیت، ظرفیت، حساسیت، مطلوبیت فضا و کشف فرآیندهای پاسخگویی فضاها به الگوهای رفتاری و جریان‎های شهری جدید است؛ فرآیندهایی که نیازمند شناخت دقیق‎‏تر و عمیق‏تری نسبت به رویکرد مستشرقین به شهرهای ایران یا گذشته‎گرایی‏های بیمارگونه و بی‎سرانجام در طرح‎های باززنده‎سازی فضاهای تاریخی هستند.
به‎طور مثال پدیده معاصری مانند مرکز خرید گلستان در شهرک قدس(غرب)، یک نمونه نسبتا موفق مرکز محله‎ای در تعریف جدید را به نمایش گذاشته و در یک نمونه شکست‎خورده، طراحی میدان شیخ بهایی و گودال باغچه میانی آن به‎عنوان مرکز خرید و تفرج، فضایی متروکه و تا اندازه‎ای ناامن را رقم زده است.
در یک جمع‎بندی، اگر آگاهی را اصل و مبنا و معیار و مشارکت شهروندان را شرط اصلی برنامه‏ریزی شهری قرار دهیم و شهروندان در حل مشکلاتی از قبیل مهاجرت، گسترش شهری، نارسایی زیرساخت‏های شهری و اسکان مهاجران به‎عنوان شهروندان جدید، در برنامه‏ریزی شهری مشارکت فعال و مؤثر داشته باشند و مشخص شود که این شهروندان جدید قرار است در کجا اسکان داده شده و در کجا شاغل شوند و با چه وسایل نقلیه‏ای آمد و شد کنند و چگونه با فرهنگ شهری که به آن مهاجرت می‏کنند کنار بیایند، آن‏گاه آگاهی شهری دچار گسست و شکاف عمیق و عمده‏ای نخواهد شد؛ همان فرآیندهایی که در کالبد قدیم شهر، به‌طور مثال در پارک هنرمندان و مرکز فرهنگی خانه هنرمندان با کاربری‌های چندمنظوره، باغ‎ موزه سینما (باغ فردوس)، باغ‎ موزه قصر موفقیت‎هایی را به ارمغان آورده و فرصت‎های بالقوه‎ای چون میدان توپخانه (امام خمینی) ، میدان مشق، بازار و بسیاری از فضاهای موجود اما دارای آسیب‎های جدی در فرم و معنا را واجد کیفیت‎های خاطره‎سازی و ماندگاری این خاطرات در جریان زندگی معاصر کرده است.
یک واقعیت مسلم در پویایی خاطره در فرآیند برنامه‎ریزی و طراحی شهری این است: «گذشته» اساسا زیرساخت هویت اجتماعی است که با ملاحظات «امروز» شکل می‎پذیرد.
خاطره، ریشه در تجربیات جمعی دارد و با چارچوب‎های فضایی و زمانی همراه می‎شود. به عبارت دیگر، خاطره اساسا بر پایه زیست تجربه‎شده توسط نسل‎های متمادی استوار شده است، اما عمل بازخوانی آن می‎باید بر پایه باززنده‎سازی فضا و عملکرد با اقتضائات امروز استوار گردد.
منابع و مآخذ:
* فضا، شهر و نظریه‎های اجتماعی- تانکیس، فرن، ترجمه دکتر حمیدرضا پارسی
* معیارهای سنجش امکان شکل‏گیری، ثبت و انتقال خاطرات جمعی در شهر- مهتا میرمقتدایی
* فرهنگ و شهر (چرخش فرهنگی در گفتمان های شهری)- نعمت الله فاضلی
* شهر و آگاهی شهری- علی فلاح‏پسند

code

نسخه مناسب چاپ