نخستین و بدیهیترین معادلات یک شهر یا بهتر بگوییم یک شهر مدرن، ساختارهای عملکردی آن است، ساختار عملکردی برای تولید و بازتولید کالاها و فرهنگ از یک سو و مصرف آنها از سویی دیگر. یک شهر معاصر برای جستجو و دستیابی به این عملکرد در دو وجه فضایی(کالبدی-عملکردی) و جامعه شناختی، خود را سازماندهی میکند و برای سازماندهی در این دو وجه، خطوط و قالبهای استوار و انعطافناپذیری شکل میگیرند.
هر دوی این وجوه یا لایهها، دو نوع فرصت یا امکان را در شهر میسر میسازند: امکان شکلگیری رویدادها و مراودات اجتماعی و امکان بازنمایی هویت، انتقال خاطره و تاریخ شهر.
در یک مقایسه بین دو وجه یا دو لایه فضایی و جامعه باید گفت لایه جامعه به دلیل نقش دوپهلویی که در این ساختار عملکردی ایفا میکند همواره لایهای ظریفتر و غیرقابل پیشبینیتر بوده است. بهاین معنا که در شهرهای معاصر هنگامی که از لایه اجتماع یا مردم صحبت میکنیم، مرزبندی فرهنگی، سیاسی و قومی قبیلهای جامعه از مقیاس محلی تا مقیاس شهری، ملی و منطقهای و جهانی در نوسان و تغییر و تبدیل است، چراکه نیازهای فرهنگی یک شهر مدرن و شهروند معاصر کاملا تحتتأثیر پدیدههای جهانی شدن قابلیت گسترش و تنوع و تازگی دارد.
در مقابل، لایه کالبد در شهر معاصر ارتباط مستقیمتر و قابل پیشبینیتر با جریانهای شهر و الگوی رفتاری شهروندان دارد. از سوی دیگر تحولات کالبدی شهر، بستر خاطرات شکلگرفته را محو میکنند، تغییر شکل میدهند، مناظر آشنا تخریب یا تبدیل میشوند، یادمانهای شهری، سبکهای معماری و اسامی مکانها تغییر میکنند، نشانیها گم شده و نشانیهای جدید ایجاد میشوند. بههمین دلیل موضوع خاطرات جمعی همواره از چالشهای همیشگی شهر معاصر بهشمار میرود.
یکی از مفاهیم مترادف و همراه با خاطره، مفهوم «هویت فضاهای شهری» است، تا آنجا که در یک تعریف ساده و عام، شهر بیخاطره شهری بیهویت قلمداد شده و از این مضمون بهمثابه مهمترین بحران شهرهای امروزی یاد میشود.
اما قبل از تلاش برای تعریف درست از هویت، باید به نوعی آگاهی از چیستی و چرایی شهر رسید. شهر روایتی است تاریخمند (زمانمند و مکانمند) که شهروندان از آغاز پیدایش آن را برساختهاند و دارای تجربه زیسته در متن آنند. پس شهر دستاورد زیستههای جوامع انسانی است و حاصل زیست-سامانه انسانی است که باشندگانش برساختهاند. آنچه که قادر به حفاظت از شهر خواهد بود، آگاهی شهروندان آن است. آگاهی فرآیندی است که در پیوستاری تاریخی شکل میگیرد و آنچه که میتواند این آگاهی را دچار کاستی کند، گسستهایی است که در اثر مداخلات ناسنجیده و تنشهای هرازگاهی در این پیوستار روی میدهد.
آگاهی را میتوان مفهومی از نوع لاکانی آن یعنی «اَبَردال» دانست که مدلول آن نمیتواند بهسادگی حقیقتی ملموس و منسجم و یکپارچه باشد، بلکه فرآیندی است که خود از نوع رخداد است؛ اما رخدادی زمانمند و مکانمند که حاصل همان زیست-سامانه انسانی است، یا از نگره هستیشناسی شهری، میتوانیم آنچه را که «آلن بادیو»، فیلسوف فرانسوی، «بودش و رخداد» مینامد در نگر آوریم.
تا بهامروز معماران، شهرسازان و متخصصان مرتبط با مسائل شهری تعاریف مختلفی از هویت شهر ارائه دادهاند. بهاین معنا که ابتدا مبادرت به تعریف هویت و مصادیق آن کرده و سپس سعی داشتهاند بر طبق تعاریف بهدستآمده، هویت را در شهر جستجو کنند و در صورت فقدان آن دست به ارزشیابی بزنند. بر خلاف این رویههای معمول و متداول «هویت» را ابتدا میباید جستجو کرد و سپس سعی در ارائه تعریف برای آن داشت، یعنی راهی باقی نمیماند جز توجه به وجه امروزین «هویت شهر».
بهطور مثال در تباین معمول هویت و زمان، بسیاری از نظریهپردازان شهری بر این باورند که هویت شهرهای درحال توسعه زیر گسترش شتابان و بیبرنامه مدفون شده و برای بازنمایی هویت، میباید که با باززندهسازی فضاهای قدیمی دست به نوعی غبارروبی و پردهبرداری زده شود.
این طرز تلقی مؤید این تفکر است که هویت یک امر نوستالژیک متعلق به گذشته است.
باید گفت عشق به تاریخ و بازگشت به گذشته بهقدری نخنما و بیحاصل شده که مسلما قادر نخواهد بود راهحلی برای حل بحران هویت و خاطرهزدایی ارائه کند. بهاین ترتیب خاطرات صرفا رویدادهای تاریخی نیستند که بهعنوان منابع تجدیدناپذیر و محدود ارزشهای ملموس و ناملموس از گذشتگان به نسل امروز به ارث رسیده باشند.
پس در بازگشت به جستجوی ویژگیهای شهر معاصر که جریان زندگی مدرن بر پایه ساختارهای تاریخی دیروز را در خود هدایت میکنند و ضمنا بهطور روزافزونی در معرض تأثیرات جهانیشدن قرار دارند، امکان شکلگیری رویدادها و مراودات اجتماعی و امکان بازنمایی هویت، انتقال خاطره و تاریخ شهر در متن همان ساختارهای عملکردی است که در یک نظریه جامعهشناسی مدرن، شهر را بهعنوان یک پدیده امروزین در عصر سرمایهداری و تمایز یافتگی (مکان بوروکراسیهای گسترده، صنعتی، حوزههای تفکیکیافته خصوصی و عمومی) مطرح میکند.
همچنان در کنکاش ویژگیهای این ساختار عملکردی تأثیرگذار بر فرم و مضمون فضا، به غلبه سرمایهداری و فرهنگ بر سبک زندگی و الگوی مصرفی جهانشمولی دست مییابیم که حاصل آن پیدایش فضاهای جدید اجتماعی فرهنگی نظیر کافهها، فروشگاههای کتاب و محصولات فرهنگی با امکانات چندرسانهای، بوتیکها و مراکز بزرگ خرید است. بهنظر میرسد مفهوم محله و مرکز محله در بافتهای سنتی شهرها، امروزه جای خود را بهاین نوع از فضاهایی داده است که به گفته رم کولهاس، معمار هلندی، ظاهرا بهعنوان نسل جدیدی از معماری شهری و بهعنوان تجربههای ناب شهرنشینی مدرن، نهتنها بهمحیط زیست شهری بلکه به دامنه تأثیر کاربریهایی نظیر موزهها، مراکز ایستگاهی، مراکز آموزشی و حتی فرودگاهها تجاوز میکنند.
بهعبارتی مراکز عظیم خرید، امروزه فضاهای تجاری صرف نبوده بلکه در حال تبدیل شدن به پدیده فراگیر «مال» و «مگا مال» هستند که خود ماکتهای کوچکتری از زندگی شهری با همه خردهفضاهای موردنیاز مانند میدان، رستوران، کافیشاپ و غیرهاند. بهبیان دیگر امروزه شاهد تظاهر فضاهای عمومی در فضاهای اقتصادمحوری هستیم که چهبسا توسط دولتها و مدیریت شهری بنا شده یا تحت نظارت و کنترل میباشند و مفاهیم اقتصاد شهری و اقتصاد مکان را با رویکردهای جدید در مداخله در شکل شهر توسعه میدهند.
این رویدادها در عصری اتفاق میافتد که هویت افراد نه در شجرهنامههای خانوادگی و ارزشهای میراثی مربوط به عرفها و سنتهای خانواده، بلکه در نوعی فردگرایی روزافزون (همراه با گسترش شبکههای اجتماعی مجازی) و از همه مهمتر در جایگاه مصرفکنندگی آنها در سطح جهانی و نه حتی در مقیاس ملی یا محلی ارزیابی میشود. بهاین ترتیب انتظارات افراد از فضا و نحوه استفاده از محیطهای شهری بیتردید دستخوش تحولات شگرف و متفاوتی با نسلهای پیشین خود خواهد بود.
در چنین تغییر و تبدیل عظیمی از تلقی فضاهای عمومی و زندگی اجتماعی، خاطرات جمعی در کالبد و بستر تعاملات جامعهای شکل میگیرد که نهایتا در خدمت این ساختار عملکردی است؛ چه این کالبد در شمار نسل جدید معماری شهری باشد و چه کالبد دیروزین و تاریخی، مسلما تمایلی به بازی کردن در نقش شیء موزهای در شهر نداشته و درصورت جریان پویای زندگی معاصر، ضمن روایت تاریخ شهر و داستانهای آن، قابلیت پرورش خاطرات جدید را داراست.
آنچه که در ابتدا بهعنوان نگرشهای جدیدتر و پدیدارشناسانه به مکان و رویدادها در شهر از آن یاد شد، مشاهده و کشف همین غلبه سبک زندگی جدید است که در روند جهانی شدن شهرهای مدرن، فرآیندی ناگریز و گزیرناپذیر به نظر میرسد. بهاین ترتیب برای طراحان، برنامهریزان و مدیریت شهری نسخه قابل قبول همان پرداختن به وجه کنونی هویت و جستجوی فرصتهای شکلگیری خاطرات جمعی امروز و آینده بر ساختاری از گذشته است که شهر هنوز میتواند آن را روایت کند و بازنمایاند.
باید گفت شهری مانند تهران، مصداق بارز این نوع تحول و دگرگونی سریع و شتابان در فرم و ساختار عملکردی فضاهای شهری است. طراحی نظام هویتمندی فضاهای جدید و قدیم و خوانش روایتهای شهر، همچنین سیاستهای مدیریت مکان-رویدادها و حفظ و تقویت ارزشهای ملموس و ناملموس در این شهر نیازمند اقدامات پایهای در جهت ارتقای کیفیت فضاهای شهری، مکانسازی بر اساس مؤلفههای چهارگانه اهمیت، ظرفیت، حساسیت، مطلوبیت فضا و کشف فرآیندهای پاسخگویی فضاها به الگوهای رفتاری و جریانهای شهری جدید است؛ فرآیندهایی که نیازمند شناخت دقیقتر و عمیقتری نسبت به رویکرد مستشرقین به شهرهای ایران یا گذشتهگراییهای بیمارگونه و بیسرانجام در طرحهای باززندهسازی فضاهای تاریخی هستند.
بهطور مثال پدیده معاصری مانند مرکز خرید گلستان در شهرک قدس(غرب)، یک نمونه نسبتا موفق مرکز محلهای در تعریف جدید را به نمایش گذاشته و در یک نمونه شکستخورده، طراحی میدان شیخ بهایی و گودال باغچه میانی آن بهعنوان مرکز خرید و تفرج، فضایی متروکه و تا اندازهای ناامن را رقم زده است.
در یک جمعبندی، اگر آگاهی را اصل و مبنا و معیار و مشارکت شهروندان را شرط اصلی برنامهریزی شهری قرار دهیم و شهروندان در حل مشکلاتی از قبیل مهاجرت، گسترش شهری، نارسایی زیرساختهای شهری و اسکان مهاجران بهعنوان شهروندان جدید، در برنامهریزی شهری مشارکت فعال و مؤثر داشته باشند و مشخص شود که این شهروندان جدید قرار است در کجا اسکان داده شده و در کجا شاغل شوند و با چه وسایل نقلیهای آمد و شد کنند و چگونه با فرهنگ شهری که به آن مهاجرت میکنند کنار بیایند، آنگاه آگاهی شهری دچار گسست و شکاف عمیق و عمدهای نخواهد شد؛ همان فرآیندهایی که در کالبد قدیم شهر، بهطور مثال در پارک هنرمندان و مرکز فرهنگی خانه هنرمندان با کاربریهای چندمنظوره، باغ موزه سینما (باغ فردوس)، باغ موزه قصر موفقیتهایی را به ارمغان آورده و فرصتهای بالقوهای چون میدان توپخانه (امام خمینی) ، میدان مشق، بازار و بسیاری از فضاهای موجود اما دارای آسیبهای جدی در فرم و معنا را واجد کیفیتهای خاطرهسازی و ماندگاری این خاطرات در جریان زندگی معاصر کرده است.
یک واقعیت مسلم در پویایی خاطره در فرآیند برنامهریزی و طراحی شهری این است: «گذشته» اساسا زیرساخت هویت اجتماعی است که با ملاحظات «امروز» شکل میپذیرد.
خاطره، ریشه در تجربیات جمعی دارد و با چارچوبهای فضایی و زمانی همراه میشود. به عبارت دیگر، خاطره اساسا بر پایه زیست تجربهشده توسط نسلهای متمادی استوار شده است، اما عمل بازخوانی آن میباید بر پایه باززندهسازی فضا و عملکرد با اقتضائات امروز استوار گردد.
منابع و مآخذ:
* فضا، شهر و نظریههای اجتماعی- تانکیس، فرن، ترجمه دکتر حمیدرضا پارسی
* معیارهای سنجش امکان شکلگیری، ثبت و انتقال خاطرات جمعی در شهر- مهتا میرمقتدایی
* فرهنگ و شهر (چرخش فرهنگی در گفتمان های شهری)- نعمت الله فاضلی
* شهر و آگاهی شهری- علی فلاحپسند
code