آمد بهار با ماسک!
محمد جاوید-شیراز
«آمد بهـار جانها ای شاخ تـر برقـص آ»
با ماسک روی صورت مثل فنر به رقص آ
اول بـزن به دستـت محلـول آب و صابـون
تا که شود«کرونا» منگ و پکر به رقص آ
در خانه ات بمـان و عیـدی نیـا بـه پیشــم
تابی بده به پا و دست و کمر به رقص آ
آویزه کن به گوشت ،در حصر خانگـی باش
اصلاً نکن خیال و فکر دَدَر به رقص آ
من هـم اگـر کـه بنـدم بار سفـر بـدان کـه
هستم درازگوشی مانند خر ، به رقص آ
یک بوسـه از رخ تـو هـرچند طیبات اسـت
میگیرم از رخ تو وقت دگر،به رقص آ
آغوش تو اگرچه گـرم اسـت چـون بخـاری
حالا ولی نگارم دارد خطر ،به رقص آ
«کی باشـد آن زمانـی، گویـد مرا فـلانی»
ویروس ریشه کن شد حالا بپر به رقص آ
«کور و کران ِ عالَم، دید از مسیـح، مرهـم»
افسوس مرهمینیست این بی پدر،به رقص آ
گر که ردیف شعرم «مَچ » نیست با فلان بیت
مشکل نگیر بر من ای با هنر، به رقص آ
«جاوید»میدهد قول، کرُنا که ریشه کن شد
گیرد تو را در آغوش، قرص قمر به رقص آ
در خانه بمانید!…
حسین شادمهرــ کرج
نوروز و بهار است ولی خانه بمانیـد
ویـروس کروناسـت، بدانیـد بدانید
تعطیلی امسال نه از بهر سفرهاست
در خانه بمانید و به هر جاده نرانید
هر شهر که هستید همان شهر بمانید
در ساری و سمنان و اگر در همدانید
دور از هم و در فاصلـه دور بایستیـد
گر در صف بانکید و اگر در صف نانید
یا در لگـن خانـه به استخـر روید و
بر بالش خود نیز کمیاسب دوانید
از تلوزیون فیلـم ببینیـد به تکــرار
تاریخ و رمان و هنر و شعر بخوانید
در غار قرنطینـه به هم غُر نزنیــد و
بر یک دگـر اشیاء گـران را نپرانید
خواهید نگیرید کرونا، سخن این است:
در خانه بمانید که در امن و امانید!
در خانه ام نشسته ام و…..
مصطفی علوی- استهبان
در خانه ام نشسته ام و«جُم» نمیخـورم
هنگـام تشنگی به جز از خم نمیخورم
اصلاً تکان(به قدر همان لحظهای که لب
اقـدام میکنـد به تبسـم)، نمیخورم
سوهان که هیچ،هرچه که بر آن نوشته است
تولید و پخش و صادره از قم، نمیخورم
ته ماندههای دیگ غذا،گـرم اگر شونـد
حتــی بـرای دفعــه دوم، نمیخــورم
من مطمئنم این کرونا کار دشمـن اسـت
چون،من رتیل پخته و کژدم نمیخورم
باید تعهـدی بدهـد خلـق چیـن که بـاز
احشاءِ موش و لاشه قاقم نمیخــورم
اینها چگونـه عقرب و خفاش میخورنـد
والله مـن خیــارزه با دم،نمیخـورم
از چنگ مرگ اگر بجهم، قـول میدهـم
تا میتوانــم از برِ مردم نمیخــورم
یـارب، اگرچـه عاشـق حـوریـه ام، ولـی
از ترس مرگ،از سر جا جُم نمیخورم!
در مصرف زیاد الکل برای ضدّعفونی!
علی محتشمیتهران
وایِ نفسهایمان الکلی است!
ز سر تا به بالایمان الکلی است
شبانگــاهِ دیروزمــان الکلــی
سحرگاهِ فردایمان الکلـی است
و از روی دلســــوزیِ مــادرم
همه جایِ بابایمان الکلی است !
کفِ دستمان بس که الکل زدیم
تمامِ دعاهایمـان الکلـی است!
به خرمای خیرات الکــل زدنـد
عزایِ عزیزان مان الکلی است
ز ویروس، یوسف نبیـند گزنـد
که دست زلیخایمان الکلی است
بنی آدم اعضـای یک پیکرنـد
تمامـیِ اعضایمان الکلی است!
بحث اساسی در قرنطینگی
احمد آوازه – همدان
در خانـه ما کـه با قرنطینـه شـده دلگیرتر از فضـای آسایشـگاه
نه هیچ کسی میـل به بـازی دارد نه حوصله رفتـن تا ورزشـگاه
نه هست کسی در غم ارزانی نفت نه در غـم تعطیلی پالایشـگاه
نه دلهره گشودن مدرسـه هسـت نه حوزه علمیه و نه دانشـگاه
نه غصـه کـم بـودن دارو داریـم نه بحث نبود دکتر و زایشگاه
در خانه ما بحث اساسی این است کی باز شود دوباره آرایشگاه؟!
code