سرزمین کودکی
حمید هنرجو
تو را سلام می‌کنم
به گویش محلی کبوتران
به لهجه صمیمی پرندگان مهربان
بهار من!
حیاط خلوت مرا
پر از پر پرنده کن!
نهال مرده تخیل مرا
به دست باد، زنده کن!

دل مرا گره بزن
به کاج‌های سبز پشت پنجره
مرا سوار کن؛
سوار بال‌های زنجره!
مرا ببر به سرزمین رنگ رنگ کودکی
به قصرهای پولکی
به شهر شاهزاده‌های کوچک و عروسکی

دلم گرفته از تمام روزها و ماه ها
هم از زمین
هم از هوا
مرا ببر به دیدن فرشته‌ها
به هرکجا که می‌روی

هنوز ، شیشه‌های شهر قصه‌ها
شکسته است
و توپ سبز کودکی
میان خاک‌های نرم باغچه، نشسته است
مرا به تیم مهربانی بنفشه‌ها ببر
به میهمانی قشنگ غنچه‌های دوستی
مرا به روستا ببر …

code

نسخه مناسب چاپ