اللهمّ قوّنی فیهِ على إقامَهِ أمْرِکَ واذِقْنی فیهِ حَلاوَهَ ذِکْرِکَ وأوْزِعْنی فیهِ لأداءِ شُکْرَکَ بِکَرَمِکَ واحْفَظنی فیهِ بِحِفظْکَ وسِتْرِکَ یـا أبْصَرَ النّاظرین.
خداوندا در این روز نیرویم بخش تا فرمانت برم و در این روز، شیرینى یادت را به من چشان؛ و به بزرگواریت در این روز شُکر و سپاست را بهرهام فرما و مرا در این روز به حفظ و پوشانندگیت نگهدار، اى بیناترین نگرندگان.
***
اقامه امر یا شریعت پروردگار
در این دعا چند چیز را از خداوند مىخواهیم. مضمون دعا ایناست:
خدایا به ما این قوت وتوان را بده که امر تو را برپاى داریم (آ نرا اقامه کنیم).
«قیام» به معناى ایستادن است، و «اقامه» معناى برپا داشتن رادارد. قیام بر امرى داشتن، یعنى بر کارى مسلط و مستولى شدن. اقامهمىکند امر را، یعنى این امر را سازمان مىدهد و برپاى مىدارد؛ یا بنابرتعبیرى دیگر، این چیز را محکم و بلند مىکند. در قسمت اول دعامىگوییم: خدایا مرا توانى بده که امر تو را اقامه کنم و برپاى بدارم.
فرق اقامه با اطاعت
برپاى داشتن امر خدا، غیر از اطاعت امر خداست، و الا مىگفت:خدایا! مرا توفیق بده، امر تو را اطاعت بکنم. نمىگفت که توفیق بده امر تورا برپاى دارم؛ یعنى، سازمان بدهم امر تو را. امر خدا چه چیزى است؟امر خدا، همان شریعتى است که از جانب خدا آمده است. پس عمل بهشریعت خدا، اقامه امر خداست. بطور اجمال، خداوند متعال در قرآنکریم در بسیارى از جاها فرموده که امر او چیست. از جمله در آیه ۴۰سوره یوسف که مىفرماید: «امر ان لاتعبدوا الا ایاه» امر خدا این است کهشما غیر خدا را نپرستید، و در جایى دیگر مىفرماید: «امر ربىبالقسط»۱ امر پروردگار من این است که شما عدالت و قسط را اقامهبکنید. خدا پیغمبران را فرستاده است براى اینکه به عدل و دادگرىبرخیزند «لیقوم الناس بالقسط»۲، همان طور که مىفرماید: «ان الله یامربالعدل و الاحسان»۳ خدا امر مىکند به عدالت و نیکوکارى. خوب، امرخدا اجمالاً معلوم است؛ یعنى عمل کردن به دستورات اسلام؛ این امرخداست. نماز خواندن، روز گرفتن، زکات دادن، به عدالت رفتار کردن،احسان کردن، با پدر و مادر مهربانى کردن، همه اینها جزئیاتش معلوماست. اینکه مىگوید: مرا توان بده براى اقامه امر تو؛ یعنى، کارى بکنم کهاین اوامر و شریعت تو در میان همه مردم رواج داشته باشد، امر بهمعروف بکنم و نهىازمنکر نمایم.
بله، اولین کارى که در اقامه امر باید بکنم این است که من خودمرا با شریعت اسلام منطبق سازم؛ یعنى، اعمال و کردار و رفتارم مطابق با اسلام باشد. اگر چنین شد تا اندازهاى نسبت به خودم امر پرورگار را اقامه کردهام، ولى بطور کلى امر پروردگار را هنوز اقامه نکردهام. بایدسعى بکنیم که اسلام در میان مردم هم برپا باشد. نه تنها خودمان اسلامرا درباره خودمان پیاده کرده باشیم، بلکه باید مردم را ارشاد بکنیم؛هرکسى به اندازه خودش باید دراین جهت اقدام بکند. این است که آدم،توانایى مىخواهد و این کار مشکلى است و الا تنها نماز خواندن و روزهگرفتن و خمس و زکات دادن (که این هم شاید به خیلىها تعلق نگیرد)یک کار محدودى است. این کار، کار پرزحمتى نیست. توانایى را ما وقتىمىخواهیم که کار دشوارى در میان باشد و آن کار دشوار، این است کهآدم سعى بکند در امربهمعروف و نهىازمنکر. البته هرکسى به قدر مقامو دانایى خودش، به قدر دانایى و توانایىاش باید سعى بکند که احکاماسلام جارى باشد. اما گاهى فقط مىتواند این کار را بکند که اسلام واحکام اسلام درمیان خودش و فرزندانش و خانوادهاش جارى باشد،خوب، بیش از همین مقدار توانایى ندارد؛ یکى وقتى هم او عالم است،زور دارد، یا به اصطلاح جاه و ریاست دارد، دراین صورت خیلى بیشترمىتواند در یک مملکت یا در یک جامعه سعى بکند که احکام اسلامبرپاى داشته شود. این وظیفهاى است که هرکسى به قدر توانایىاش بایدبه آن عمل کند. این است که مىگوید: «قونى» مرا توان و قوت و نیرو بدهکه بتوانم امر تو را برپاى دارم و خواسته تو را اقامه نمایم.
یاد خدا و مراتب آن
دومین عبارتى که در این دعاى شریف آمده چنین است:«واذقنى حلاوة ذکرک». یکى از چیزهایى که در این روز از خدامىخواهیم این است که ذکر خودش را در مذاق ما شیرین کند. ذکریعنى چه؟ ذکر یعنى، یاد خدا، توجه به صفات خدا، توجه به اسماء خدا،خداى قادر متعال، خداى رازق، خداى خالق، خداى راحم، خداى تائب،خداى محسن و… این صفات و اسمائى که خدا دارد، با این صفات واسماء خدا را یاد بکنیم و این یاد خدا، بالاترین عبادت است و منشأ همهعبادات است و ذکر لفظى هم که به زبان مىگویند، این هم به اعتبارهمان ذکر قلبى است، والا اساساً ذکر به معناى یاد کردن است. حالا یکوقت، خدا را در دلم یاد مىکنم؛ یعنى به عظمت پروردگار توجه مىکنم.این یاد، است. یاد قلبى یک وقت یاد مىکنم خدا را به اینکه اوامرپروردگار را اطاعت مىکنم. این یعنى خدا را به اطاعت یاد کردهام. یکوقت خدا را به زبان یاد مىکنم؛ یعنى ذکرش را مىخوانم، سبحاناللهمىگویم، الحمدلله مىگویم، صلوات مىفرستم، از این قبیل چیزها. اینهاذکر لفظى است، اینها مراتب ذکر است، ولى اولین مرتبه ذکر است،بالاترین مرتبه ذکر که باقى ذکرها از شاخههاى آن منشعب مىشود،توجه قلبى است؛ به عظمت حضرت پروردگار؛ به غناء و بىنیازىحضرت پروردگار؛ به جود و بخشش حضرت پرورگار؛ به آن صفات واسماء الهى که دارد. وقتى که به این امر توجه شد، آنگاه انسان برانگیختهمىشود که با خدایى که این جور است، دیگر مخالفت نکند. ذکر لفظى همخوب است. انسان اگر کسى را دوست مىدارد تعظیمش مىکند، همیشهمىخواهد اسمش را ببرد؛ ذکر خدا هم، حتى اگر ذکر لفظى است، نشانهمحبت به خداست.
یاد خدا، مقدمه شکر خدا
در سومین فراز دعا مىفرماید: «و اوزعنى فیه لاداء شکرک» دراین روز و دراین ماه خدایا! مرا برانگیز و وادار بکن که شکر تو را ادا کنم.این شکر هم مترتب بر ذکر است. اگر انسان خدا را یاد بکند، قهراً خدا راهم شکر مىکند. اجمالاً باید عرض کنم که شکر خدا یعنى، شکر نعمتخدا.
حقیقت شکر این است که انسان آن نعمت را در آن راهى کهخدا خواسته است به کار ببرد: شکر نعمت،یعنى به کار گرفتن نعمتهادر راه صلاح و در راه رضاى خدا. شما مال دارى، شکر نعمت مال ایناست که البته خرج خودت، زندگى خودت بکنى، بدون اسراف و باقىاشرا هم در راه خدا انفاق کنى. ریاست دارى، قدرت دارى، شکرش ایناست که آن را در یارى مظلومان به کار ببرى، در رفع گرفتارىهاىمردم. شکر اولاد؛ اولادى که خدا به تو داده، این است که او را خوبتربیت بکنى. شکر خانه این است که دراین خانه عبادت بکنى، الىغیرذلک.
خدا در نعمتى که به تو داده، وظایفى برقرار کرده است. شکریعنى، نسبت به نعمتها همان طور رفتار بکنى که خداوند خواسته، اینشکر است. مىفرماید: «مرا توفیق بده براى اداء شکرت».
مسلماً کسى که به یاد خدا بوده و به او توجه داشته باشد و بداندکه همه این نعمتهایى که دارد از خداست، عملاً توفیق اداى شکر همپیدا مىکند. در ادامه مىگوییم: «واحفظنى فیه بحفظک وسترک» و مراحفظ فرما؛ حفظى که در دعاها مىخواهیم، حفظ از معصیت است. یعنى،خدایا! مرا نگاه بدار و حفظ بکن تا اینکه از راه تو منحرف نشوم، حفظىکه انسان در مقام دعا مىخواهد، این است؛ حفظ کن مرا از معصیت، بهحفظ خودت، به پوشش خودت، به نگهدارى خودت، مرا از معصیتکردن و از منحرف شدن از راه خودت نگاه دار. «یا ابصرالناظرین» اینجإے؛للَّهللَّهبه عنوان ختم دعاى این روز مىگوید:اى
کسى که بیناتر از همه نگرندگان و همه نگاهکنندگان هستى.
«ناظر» یعنى آن کسى که به چیزى نگاه مىکند و نگاه کردن. غیراز دیدن است. نگاه کردن، این است که توجه مىکنم به اینکه ببینم. تو اىخدا «ابصرالناظرین» هستى؛ یعنى از همه نظرکنندگان (کسانى که نظرمىکنند و مىخواهند چیزى ببینند) تو افضلى. خدا بصیر است تا جایى کهحتى یک ذره فکرى که در قلب یکى از بندگانش بگذرد، خدا متوجهوناظر اوست.
بارالها! توانى به من عطا کن که بتوانم امر تو را بر آورم و ذکرخودت را در مذاقم شیرین بفرما، که من هرگاه یاد تو مىکنم در مذاقمشیرین باشد، و نشاط پیدا بکنم.
واقعاً هم اگر ایمان و خداشناسى انسان کامل بشود، ذکر خدا و یادخدا درنزدش از همه چیز عزیزتر و شریفتر است. این است کهمىگوید: ذکر خودت را در مذاق من شیرین فرما و براى اداى شرکتمرا برانگیز و مرا وادار کن که شکر تو را ادا بکنم و نگهدار مرا ازمعصیتها و پوشش قرار بده برنابکارىهاى من.اى کسى که بیناتر ازهمه ناظران هستى.
پىنویسها:
۱- سوره مبارکه اعراف، آیه: ۲۹٫
۲- سوره مبارکه حدید، آیه: ۲۵٫
۳- سوره مبارکه نحل، آیه: ۹۰٫