پیامبر اکرم(ص) از نگاه امام صادق(ع)
احمد محیطى اردکانى
 

در طول تاریخ بشریت، کمتر انسانى وجود دارد که مانند پیامبراسلام تمام خصوصیات زندگى اش به طور واضح و روشن بیان و ثبت ‏شده ‏باشد. خداوند متعال در قرآن کریم، کتابى که خود حافظ اوست (۱) و بدون‏هیچ تغییرى تا قیامت‏باقى است، ‏با زیباترین عبارات و کامل‏ترین‏ بیانات، آن حضرت را معرفى نموده و با عالى‏ترین صفات ستوده است. خداوند متعال مى‏فرماید: «انک لعلى خلق عظیم‏: (۲) اى پیامبر! تو بر اخلاقى عظیم استوار هستى.» نیز مى‏فرماید: «محمد رسول‏الله و الذین معه اشداو على الکفاررحماء بینهم: (۳) محمد(ص) فرستاده خداست و کسانى که با اوهستند در برابر کفار سر سخت و در میان خود مهربانند.»
محققان، تاریخ نویسان و دانشمندان در ابعاد گوناگون زندگى حضرت‏محمد سخن گفته‏اند؛ اما ائمه علیهم السلام با نگاهى ژرف و دقیق سیماى آن شخصیت ‏بى‏نظیر و درّ یکتاى عالم خلقت را به تماشا نشسته، به معرفى زندگى، مبارزات و آموزه‏هاى آن حضرت پرداختند. در این نوشتار بر آنیم تا گوشه هایى از زندگى و شخصیت‏حضرت‏محمد(ص) را از نگاه امام صادق(ع) به تماشا بنشینیم.

تولد نور
امام صادق(ع) به نقل از سلمان فارسى فرمود: «پیامبر اکرم فرمود: خداوند متعال مرا از درخشندگى نور خودش آفرید.» (۴) نیز امام صادق(ع) فرمود: خداوند متعال خطاب به رسول اکرم(ص)فرمود: «اى محمد! قبل از این که آسمان‏ها، زمین، عرش و دریا راخلق کنم، نور تو و على را آفریدم…». (۵)
ثقه‏الاسلام کلینى(ره) مى‏نویسد: امام صادق(ع) فرمود: «هنگام ولادت ‏حضرت رسول اکرم، فاطمه بنت اسد نزد آمنه (مادر گرامى پیامبر)بود. یکى از آن دو به دیگرى گفت: آیا مى‏بینى آنچه را من‏مى‏بینم؟ دیگرى گفت: چه مى‏بینى؟ او گفت: این نور ساطع که ما بین مشرق ومغرب را فرا گرفته است! در همین حال، ابوطالب(ع) وارد شد و به‏آنها گفت: چرا در شگفت اید؟ فاطمه بنت اسد ماجرا را به گفت. ابوطالب به اوگفت: مى‏خواهى بشارتى به تو بدهم؟ او گفت: آرى. ابو طالب گفت: از تو فرزندى به وجود خواهد آمد که وصى این نوزاد خواهد بود.» (۶)

نام‏هاى پیامبر
کلبى، از نسب شناسان بزرگ عرب مى‏گوید: امام صادق(ع) از من‏پرسید: در قرآن چند نام از نام‏هاى پیامبر خاتم(ص) ذکر شده است؟ گفتم: دو یا سه نام. امام صادق(ع) فرمود: ده نام از نام‏هاى پیامبر اکرم در قرآن‏آمده است: محمد، احمد، عبدالله، طه، یس، نون، مزمل، مدثر، رسول‏و ذکر. سپس آن حضرت براى هر اسمى آیه‏اى تلاوت فرمود. نیز فرمود: «ذکر» یکى از نام‏هاى محمد(ص) است و ما (اهل‏بیت) «اهل ذکر»هستیم. کلبى! هر چه مى‏خواهى از ما سؤال کن.
کلبى مى‏گوید: (از ابهت صادق آل محمد(ع‏» به خدا سوگند! تمام‏قرآن را فراموش کردم و یک حرف به یادم نیامد تا سؤال کنم. (۷) برخى چهارصد نام و لقب پیامبر(ص) که در قرآن آمده است، را برشمرده‏اند. (۸)

عظمت نام محمد(ص)
جلوه نام محمد(ص) براى امام صادق(ع) به گونه‏اى بود که هر گاه‏نام مبارک آن حضرت به میان مى‏آمد، عظمت و کمال رسول‏خدا چنان در وى تأثیر مى‏گذاشت که رنگ چهره‏اش گاهى سبز وگاهى زرد مى‏شد؛ به طورى که آن حضرت در آن حال، براى دوستان نیزنا آشنا مى‏نمود. (۹)
امام صادق(ع) گاهى بعد از شنیدن نام پیامبر(ص) مى‏فرمود: جانم‏به فدایش. اباهارون مى‏گوید: روزى به حضور امام صادق شرفیاب‏شدم. آن حضرت فرمود: اباهارون! چند روزى است که تو را ندیده‏ام. عرض کردم: خداوند متعال به من پسرى عطا فرمود. آن حضرت فرمود: خدا او را براى تو مبارک گرداند؛ چه نامى براى او انتخاب‏کرده‏اى؟ گفتم: او را محمد نامیده‏ام. امام صادق تا نام محمد را شنید (به احترام آن حضرت) صورت‏مبارکش را به طرف زمین خم کرد و نزدیک بود گونه‏هاى مبارکش به‏زمین بخورد. آن حضرت زیرلب گفت: محمد، محمد، محمد. سپس فرمود: جان خودم،فرزندانم، پدرم و جمیع اهل زمین فداى رسول خدا باد! او رادشنام مده! کتک نزن! بدى به او نرسان! بدان که در روى زمین‏خانه‏اى نیست که در آن نام محمد وجود داشته باشد، مگر این که آن‏خانه در تمام ایام مبارک خواهد بود. (۱۰)

سیماى محمد(ص)
امام جعفر صادق(ع) فرمود: امام حسن از دایى‏اش، «هند بن ابى‏هاله‏» (۱۱) که در توصیف چهره پیامبر مهارت داشت، در‌خواست ‏نمود تا سیماى دل آراى خاتم پیامبران را براى وى توصیف‏نماید. هند بن ابى هاله در پاسخ گفت: «رسول خدا در دیده‏ها با عظمت مى‏نمود، در سینه‏ها مهابتش وجود داشت‌. قامتش رسا، مویش‏نه پیچیده و نه افتاده، رنگش سفید و روشن، پیشانی اش گشاده،ابروانش پرمو و کمانى و از هم گشاده بود….آن حضرت هنگام راه‏رفتن با وقار حرکت مى‏کرد. وقتى به چیزى توجه مى‏کرد، به طور عمیق‏به آن مى‏نگریست. به مردم خیره نمى‏شد و به هر کس مى‏رسید سلام‏مى‏کرد. همواره هادى و راهنماى مردم بود.براى از دست دادن امور دنیایى خشمگین نمى‏شد. براى خدا چنان غضب‏مى‏نمود که کسى او را نمى‏شناخت. اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود،برترین مردم نزد وى کسى بود که بیشتر مواسات و احسان و یارى‏مردم نماید….» (۱۲)

سیاستمدارى پیامبر(ص)
در عرف جهانى امروز «سیاست‏» را به معناى نیرنگ و دروغ براى‏کسب قدرت و سلطه بر مردم تعریف مى‏کنند، اما «سیاست‏» در لغت به معناى «اداره کردن امور مملکت و حکومت کردن است‏». خداوندمتعال، پیامبر خاتم(ص) و جانشینان بر حق او ائمه معصومین را ازبهترین سیاستمداران شمرده است. در زیارت جامعه، در وصف ائمه‏علیهم السلام که پرورش یافتگان مکتب نبوت هستند، آمده است: «وساسه‏العباد».
فضیل بن یسار مى‏گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که به بعضى ازاصحاب قیس ماصر فرمود: خداوند عزّ و جل پیغمبرش را تربیت‏کرد و نیکو تربیت فرمود. چون تربیت او را تکمیل نمود، فرمود: «انک لعلى خلق عظیم‏؛ تو بر اخلاق عظیمى استوارى.» سپس امر دین‏و امت را به او واگذار نمود تا سیاست و اداره بندگانش را به‏عهده بگیرد و سپس فرمود: «ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم‏عنه فانتهوا:(۱۳) آنچه را رسول خدا براى شما آورد، بگیرید
(و اجرا کنید) و از آنچه نهى کرد، خود‌دارى نمایید.»

زهد و وارستگى
حضرت محمد(ص) هرگز نسبت‏به دنیا و لذایذ زودگذر آن میلى نشان‏نداد و به آن توجهى نکرد. آن حضرت براى هدایت مردم و رساندن‏آنها به سعادت دنیا و آخرت، وارد عرصه سیاست‏شد.
امام صادق(ع) مى‏فرماید: روزى رسول خدا در حالى که محزون‏بود، از منزل خارج شد .فرشته‏اى بر او نازل شد، در حالى که کلیدگنج‏هاى زمین را به همراه داشت. فرشته گفت: اى محمد، این‏کلیدهاى گنج‏هاى زمین است. پروردگارت مى‏فرماید: این کلیدها رابگیر و در گنج‏هاى زمین را باز کن و آنچه مى‏خواهى از آن استفاده‏نما. بدون این که نزد من ذره‏اى از آنها کم شود. پیامبر فرمود: دنیا خانه کسى است که خانه (واقعى) ندارد. کسانى دور آن جمع مى‏شوند که عقل ندارند. فرشته گفت: به آن خدایى که تو را به حق مبعوث نمود؛ وقتى درآسمان چهارم کلیدها را تحویل مى‏گرفتم، همین سخن را از فرشته‏دیگرى شنیدم. (۱۴)
ابن سنان مى‏گوید: امام صادق(ع) فرمود: مردى نزد پیامبر(ص) آمد،در حالى که آن حضرت روى حصیرى نشسته بود که زبرى آن بر بدن آن‏حضرت اثر گذاشته بود، و بر بالشى از لیف خرما تکیه نموده بود که بر گونه‏هاى گلگونه‏اش نفوذ کرده بود. آن مرد در حالى که‏جاهاى اثر کرده را مسح مى‏نمود، گفت: کسرى و قیصر (پادشاهان‏ایران و روم) هرگز چنین راضى نمى‏شوند و بر حریر و دیبامى‏خوابند و تو (که سرور مخلوقات خدایى) بر این حصیر!
پیامبر(ص) فرمود: به خدا من از آنها برتر و گرامى‏تر هستم. من‏کجا و دنیا کجا؟! مثال زورگذر بودن دنیا، مثال شخصى است که بردرختى سایه دار عبور مى‏کند؛ لحظه هایى از سایه درخت استفاده‏مى‏کند و وقتى سایه تمام شد، از آنجا کوچ مى‏کند و درخت را رهامى‏کند. (۱۵)
هیچ زمینه‏اى از زندگى پیامبر(ص) نیست، مگر این که امام صادق(ع)در آن زمینه سخنانى با ارزش دارد. در پایان، به ذکر خطبه‏اى از آن حضرت در توصیف‏پیامبر(ص) اکتفا مى‏کنیم.

خطبه امام صادق در وصف پیامبر
برد بارى، وقار و مهربانى خدا سبب شدتا گناهان بزرگ و کارهاى‏زشت مردم مانع نشود که دوست‏ترین و شریف‏ترین پیغمبرانش، یعنى‏محمد بن عبدالله(ص) را براى مردم بر گزیند.
محمد بن عبدالله در حریم عزت تولد یافت، در خاندان شرافت‏اقامت گزید، حسب و نسبش آلوده نگشت، صفاتش را دانشمندان بیان‏کردند و حکمیان در وصفش اندیشه نمودند. او پاکدامنى بى نظیر،هاشمى نسبى بى مانند و بى مانندى از اهل مکه بود.
حیا صفت او بود و سخاوت طبیعتش بر متانت‏ها و اخلاق نبوت سرشته‏شده بود. اوصاف خویشتن دارى‏هاى رسالت‏بر او مهر شده بود تا آنگاه که مقدرات و قضا و قدر الهى، عمر او را به پایان رسانید وحکم حتمى پروردگار، او را به سرانجامش منتهى ساخت. هر امتى، امت‏پس از خود را به آمدنش مژده داد. نسل به نسل از حضرت آدم تاپدر بزرگوارش، عبدالله، هر پدرى او را به پدر دیگر تحویل داد. اصل و نسبش به ناپاکى آمیخته نشد و ولادت او با ازدواج نا مشروع‏ پلید نگشت. ولادتش در بهترین طایفه، گرامى‏ترین نواده (بنى‏هاشم)، شریف‏ترین قبیله (فاطمه مخزومیه) و محفوظ ترین شکم باردار (آمنه دختر وهب) و امانت دارترین دامن بود.
خدا او را برگزید، پسندید و انتخاب کرد؛ سپس کلیدهاى دانش وسرچشمه‏هاى حکمت را به او داد. او را مبعوث نمود تا رحمت‏بربندگان و بهار جهانیان باشد.
خداوند کتابى را بر او نازل کرد که بیان و توضیح هر چیزى درآن است و آن را به لغت عربى، بدون هیچ انحرافى قرار داد، به‏امید این که مردم پرهیزکار شوند. آن را براى مردم بیان کرد ومعارف آن را روشن ساخت و با آن، دینش را آشکار ساخت و واجباتى‏را لازم شمرد و حدودى را براى مردم وضع نمود و بیان کرد. آنهارا براى مردم آشکار نمود و ایشان را آگاه ساخت. آن حضرت در آن‏امور، راهنمایى به سوى نجات و نشانه‏هاى هدایت‏به سوى خداست.
رسول خدا(ص) رسالتش را تبلیغ کرد، مأموریتش را آشکار ساخت،بارهاى سنگین نبوت را که به عهده گرفته بود، به منزل رسانید وبه خاطر پرورگارش صبر کرد و در راهش جهاد نمود.
با برنامه‏ها و انگیزه‏هایى که براى مردم پى ریزى نمود و مناره‏هایى که نشانه‏هاى آن را بر افراشت، براى امتش خیر خواهى کرد، وآنها را به سوى نجات و رستگارى فرا خواند و به یاد خدا تشویق وبه راه هدایت دلالت کرد، تا مردم پس از او گمراه نشوند. آن حضرت‏نسبت‏به مردم دلسوز و مهربان بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پى‌نوشت‏ها:
۱- حجر، آیه‏۹٫ «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون‏»
۲- قلم، آیه ۴
۳- فتح، آیه‏۲۹
۴- مصباح الشریعه، ترجمه زین العابدین کاظمى، ص‏۱۲۶٫«خلقنى‏الله من صفوه نوره…»
۵- جلاء العیون. ص ۱۱
۶- همان، ص‏۳۱
۷- بحار الانوار، ج‏۱۶، ص‏۱۰۱
۸- مناقب، ج ۱، ص ۱۵۰
۹- سفینه البحار، ج ۱، ص‏۴۳۳
۱۰- بحار الانوار، ج‏۱۷، ص ۳۰،
۱۱- هند بن ابى هاله، فرزند حضرت خدیجه(س) از شوهر قبلى اش بودکه در خانه پیامبر اسلام رشد و نمو نمود.
۱۲- بحار الانوار، ج‏۱۶، ص ۱۴۷۱۴۸
۱۳- حشر، آیه‏۷
۱۴-اصول کافى،ج ۲ ص ۵ و ۶
۱۵-بحارالانوار،ج ۱۶ ص ۲۶۶

code

نسخه مناسب چاپ