مجید کوهکن
یکی گفت:
لک لک سفید!
دیگری گفت :
لک لک زیبا!
آن یکی گفت :
لک لک دراز!
کسی نگفت: لک لک تنها.
پرنده
تلخیصی از شعر: کبری بابایی
پنجه میکشی به شیشههای پنجره!
فکر میکنی به شام امشبت؟
فکر میکنی به خون گرم من؟
فکر میکنی به بالهای نرم من؟
من
با شنیدن صدای تو
نمیپرم!
من پرندهام ولی
روی یک درخت لاستیکی بزرگ
خشک ماندهام!
از پرندهای که سالهای دور
جَلد آسمان پرستاره بود
غیر چند مشت پر
غیر یک مجسمه
چیز دیگری نمانده است
این پرنده بعد از این
از درخت لاستیکی
دل نمیبرد!
او فقط …
او فقط به درد موزه حیات وحش
میخورد!
آذرباد
محسن اعلا
به یاد پرندهای به نام آذرباد اثر ریچارد باخ
خوش به حالِ آذرباد
این پرنده خوشفکر
دارد او در این دریا
فکر دلنشین و بکر
او که عاشق پرواز
او که عاشقِ اوج ست
او که عاشق ساحل
ساحل پُر از موج ست
روی ساحل و دریا
پَرکشیدنش زیباست
در دل پُر از مهرش
عشق آسمان پیداست
این پرنده را هرکس
در درون خود دارد
فکر پرکشیدن را
توی ذهن میکارد
code