در چند هفته اخیر، گروه زیادی از کاربران اینترنت، با استفاده از هشتگ «زندگی نرمال» به بیان تصورات خود از یک جامعه سالم و عادی پرداختند و به تفاوتهای موجود میان محل زندگی خودشان با یک جامعه نرمال اشاره کردند. مثلا «رامتین» نوشته: «مصداق زندگی نرمال این است که یکی از دوستانم امروز بعد از سهسال مهاجرت، صاحب خانه شد. در این سهسال، یکسال مجبور به انجام کار یدی در حد امرار معاش روزانه بود، با دوسال کار مهندسی خودش و زنش توانستند با پرداخت ۱۰درصد قیمت یک خانه ۸۰۰متری، امروز صاحب خانه بشوند.»
برخی از خارجنشینها ضمن شرحی از آنچه در کشورهای دیگر میگذرد، سعی کردند بگویند آنها هم مشکلات خودشان را دارند، مثلا «حسام علیزاده» که در آمریکا زندگی میکند، نوشته: «سال اول که اینجا بودم تعجب کردم که چرا شهرداری نمیآید برف خیابانها را بروبد. بعدا فهمیدم کلا اینها وظیفه شهرداری نیست. هرکسی موظف است که برف جلو خانه خودش را پاک کند. هر محله هم یک شورای محله دارد که پول جمع میکنند برای خریدن یکسری سرویسهای شهری. شهرداری فقط به معابر اصلی رسیدگی میکند.»
برخی کاربران، با انتقاد از این افراد که خودشان مشکلات مملکت را تحمل نکرده و در جستجوی زندگی بهتر به کشورهای پیشرفته پناه بردهاند اما حالا در حال نرمالسازی مشکلات داخلی هستند، پاسخ آنان را دادهاند، مثلا «روبن» در واکنش به نوشته حسام گفته: «در جواب کسانی که میگویند شما که هشتگ زندگی نرمال میزنی چرا از مشکلات خارج چیزی نمیگویی، باید بگویم که دغدغه پر کردن یک فرم به زبان فرانسه در کانادا یا پارو کردن برف در خانه این دوستمان بههیچوجه قابل قیاس با مشکلات مردم داخل نیست، وقتی شهرداری، برف و آلونک و خود آسیه پناهی را یکجا میروبد.»
(آسیه پناهی، زنی ۶۱ساله و اهل کرمانشاه بود که در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹ اندکی پس از مقاومت در برابر تخریب سرپناه خانوادهاش با بولدوزرِ شهرداری درگذشت.)
«محمود اسفندیاری» با اشاره به مرگ پنج عضو یک خانواده سردشتی در راه رسیدن به بریتانیا نوشته: «پدرومادر، فرزندانشان را رها نکردند که خودشان را نجات بدهند، همه باهم غرق شدند؛ این خانواده ایرانی به دنبال زندگی نرمالی بودند که اگر در ایران داشتند، سرنوشتشان مرگ نبود.»
«علیرضا نجاتی» گفته: «اتفاقات ناگوار طوری سریع رخ میدهند که من یکروز در میان از اینکه درباره فوتبال مینویسم خجالت میکشم و با خودم سر این قضیه کلنجار میروم. در یک جامعه سالم هرگز چنین اتفاقی نمیافتد.»
«شمیم» نوشته: «کمکم دارم به درستی این حرف مادرم پی میبرم که آدمهای سالم توی این جامعه واقعا کم شدهاند، واقعا کم.»
«تنها ولگرد توییتر» راهحلی برای این وضعیت پیدا کرده: «بهترین روش برای اینکه فرزند شما در زندگیاش مشکل مالی نداشته باشد، در یک جامعه سالم بزرگ شود، هیچ کمبود یا فشاری را حس نکند و خیالتان از آینده او راحت باشد، این است که بچهدار نشوید!»
برخی دیگر از کاربران به شرح ویژگیهای یک جامعه سالم و ایدهآل از نگاه خودشان پرداختهاند.
«نعیمه» گفته: «یک نکته جالب و مهم این است که در جامعه روشنفکری امروز اروپا، سیگار دیگر نشانه کول (باحال) بودن و کلاس داشتن نیست. در واقع، زندگی سالم شامل گیاهخواری و ترک الکل و سیگار، در طبقه روشنفکر، محبوب است.»
«پرویز رضایی» اشاره کرده: «عوامل تربیتی با روان سالم، انسانهایی با روان سالم بار میآورند و انسانهای با روان سالم، جامعه را مطابق با موازین انسانی اداره میکنند.»
صفحهای بهنام «سخنان دکتر هلاکویی» این جمله را از ایشان نقل کرده: «روزی که شما سه ارزش محبت، حرمت و مشورت را در خانه بنیان گذاشتید، آن وقت است که میتوانید جامعهای سالم داشته باشید.»
«حسین خوشرفتار» عقیده دارد: «در یک جامعه سالم، شروع ساعت کاری نسبتی دارد با ساعت طلوع خورشید.»
«رضا» از قول «آلفرد آدلر»، روانشناس اتریشی، نوشته: «شخصیتهای سالم برای برتری جامعه تلاش میکنند و شخصیتهای ناسالم برای برتری خود.»
کاربری با نام مستعار «عطر بهشت» نوشته: «لازمه داشتن جامعه سالم و پویا، انسانهای با درک بالا و اخلاقمدار است.»
صفحه «کافه روانشناسی» از «فریتز پرلز»، روانپزشک نامدار آلمانی، نقل کرده: «معتقدم که ما در جامعه دیوانهای زندگی میکنیم که فقط دو انتخاب داریم، مشارکت در این روانپریشی جمعی یا خطر کردن و سالم شدن و شاید شکنجه شدن.»
«سمک عیار» هم گفته: «اگر چنان که به فکر وزن بدنمان هستیم تا بالا نرود و سالم بمانیم، به فکر وزن کردار و گفتار بدمان هم باشیم که بالا نرود، جامعه سالمی خواهیم داشت.»
در حاشیه این مطالب، بسیاری از کاربران با اشاره به خبر اعطای جایزه شجاعت انجمن قلم آمریکا به نوجوانی که از صحنه کشته شدن جورج فلوید سیاهپوست توسط پلیس فیلمبرداری کرده بود، آن را در کنار اخباری از داخل ایران قرار دادند که در آنها پس از وقوع یک حادثه، مسئولان بهجای دستگیرکردن مجرمان و مقصران آن، کسی را که از صحنه فیلم گرفته است، احضار یا دستگیر کردهاند. مثلا پس از ماجرایی که به داستان «دختر آبادانی» معروف شد، دادستان آبادان گفته بود شخصی که از این تعرض فیلم گرفته، مجرم و تحت پیگرد قانونی است!
«حسین یزدی» نوشته: «دارنلا فریزیر ۱۷ساله، نوجوان مینیاپولیسی که از قتل جورج فلوید توسط پلیس فیلمبرداری کرده است، با جایزه معتبر شجاعت انجمن قلم آمریکا که یک سازمان ادبی و حقوق بشری است موردتقدیر قرار میگیرد. اگر در ایران بود معلوم نبود چگونه از او تقدیر میشد!»
«آقای مورگان فریمن» برای بهبود وضعیت کشور در این حوزه توصیهای دارد: «ایران قبل از دموکراسی به نگهبان و پس از آن به آموزگار راستین نیاز دارد.»
اما یک کاربر دیگر جواب داده: «کاملا برعکس، ایران قبل از هرچیز به آموزگاران واقعی و دلسوز و دونسل آموزش دقیق اصول انسانی، اجتماعی و فرهنگی نیاز دارد. در این صورت، جامعه خود دچار تحول در بهترین شکل ممکن خواهد شد و نیازی به نگهبان نخواهد داشت. با آموزش صحیح جامعه است که جهل و خرافه و لمپنیسم ریشه کن خواهد شد.»
«مورگان» پاسخ داده: «شما بدون نگهبان هرگز آموزگار نخواهی داشت.»
و کاربر دوم هم گفته: «و نگهبان سالم را فقط آموزگار سالم پرورش میدهد. در غیراینصورت مینشینی و میگویی وای به روزی که بگندد نمک! آموزگار سالم در بستری از آموزش و پرورش سالم که حاصل یک حکومت سالم است [مؤثر خواهد بود] یعنی این جامعه اصلاح نخواهد شد تا وقتی تکتک افراد، خودشان را با تفکر و مطالعات صحیح اصلاح کنند.»
«مورگان» این دیالوگ را «مغلطه مرغ و تخممرغ» نامیده است. نظر شما چیست؟
برخی از خارجنشینها ضمن شرحی از آنچه در کشورهای دیگر میگذرد، سعی کردند بگویند آنها هم مشکلات خودشان را دارند، مثلا «حسام علیزاده» که در آمریکا زندگی میکند، نوشته: «سال اول که اینجا بودم تعجب کردم که چرا شهرداری نمیآید برف خیابانها را بروبد. بعدا فهمیدم کلا اینها وظیفه شهرداری نیست. هرکسی موظف است که برف جلو خانه خودش را پاک کند. هر محله هم یک شورای محله دارد که پول جمع میکنند برای خریدن یکسری سرویسهای شهری. شهرداری فقط به معابر اصلی رسیدگی میکند.»
برخی کاربران، با انتقاد از این افراد که خودشان مشکلات مملکت را تحمل نکرده و در جستجوی زندگی بهتر به کشورهای پیشرفته پناه بردهاند اما حالا در حال نرمالسازی مشکلات داخلی هستند، پاسخ آنان را دادهاند، مثلا «روبن» در واکنش به نوشته حسام گفته: «در جواب کسانی که میگویند شما که هشتگ زندگی نرمال میزنی چرا از مشکلات خارج چیزی نمیگویی، باید بگویم که دغدغه پر کردن یک فرم به زبان فرانسه در کانادا یا پارو کردن برف در خانه این دوستمان بههیچوجه قابل قیاس با مشکلات مردم داخل نیست، وقتی شهرداری، برف و آلونک و خود آسیه پناهی را یکجا میروبد.»
(آسیه پناهی، زنی ۶۱ساله و اهل کرمانشاه بود که در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹ اندکی پس از مقاومت در برابر تخریب سرپناه خانوادهاش با بولدوزرِ شهرداری درگذشت.)
«محمود اسفندیاری» با اشاره به مرگ پنج عضو یک خانواده سردشتی در راه رسیدن به بریتانیا نوشته: «پدرومادر، فرزندانشان را رها نکردند که خودشان را نجات بدهند، همه باهم غرق شدند؛ این خانواده ایرانی به دنبال زندگی نرمالی بودند که اگر در ایران داشتند، سرنوشتشان مرگ نبود.»
«علیرضا نجاتی» گفته: «اتفاقات ناگوار طوری سریع رخ میدهند که من یکروز در میان از اینکه درباره فوتبال مینویسم خجالت میکشم و با خودم سر این قضیه کلنجار میروم. در یک جامعه سالم هرگز چنین اتفاقی نمیافتد.»
«شمیم» نوشته: «کمکم دارم به درستی این حرف مادرم پی میبرم که آدمهای سالم توی این جامعه واقعا کم شدهاند، واقعا کم.»
«تنها ولگرد توییتر» راهحلی برای این وضعیت پیدا کرده: «بهترین روش برای اینکه فرزند شما در زندگیاش مشکل مالی نداشته باشد، در یک جامعه سالم بزرگ شود، هیچ کمبود یا فشاری را حس نکند و خیالتان از آینده او راحت باشد، این است که بچهدار نشوید!»
برخی دیگر از کاربران به شرح ویژگیهای یک جامعه سالم و ایدهآل از نگاه خودشان پرداختهاند.
«نعیمه» گفته: «یک نکته جالب و مهم این است که در جامعه روشنفکری امروز اروپا، سیگار دیگر نشانه کول (باحال) بودن و کلاس داشتن نیست. در واقع، زندگی سالم شامل گیاهخواری و ترک الکل و سیگار، در طبقه روشنفکر، محبوب است.»
«پرویز رضایی» اشاره کرده: «عوامل تربیتی با روان سالم، انسانهایی با روان سالم بار میآورند و انسانهای با روان سالم، جامعه را مطابق با موازین انسانی اداره میکنند.»
صفحهای بهنام «سخنان دکتر هلاکویی» این جمله را از ایشان نقل کرده: «روزی که شما سه ارزش محبت، حرمت و مشورت را در خانه بنیان گذاشتید، آن وقت است که میتوانید جامعهای سالم داشته باشید.»
«حسین خوشرفتار» عقیده دارد: «در یک جامعه سالم، شروع ساعت کاری نسبتی دارد با ساعت طلوع خورشید.»
«رضا» از قول «آلفرد آدلر»، روانشناس اتریشی، نوشته: «شخصیتهای سالم برای برتری جامعه تلاش میکنند و شخصیتهای ناسالم برای برتری خود.»
کاربری با نام مستعار «عطر بهشت» نوشته: «لازمه داشتن جامعه سالم و پویا، انسانهای با درک بالا و اخلاقمدار است.»
صفحه «کافه روانشناسی» از «فریتز پرلز»، روانپزشک نامدار آلمانی، نقل کرده: «معتقدم که ما در جامعه دیوانهای زندگی میکنیم که فقط دو انتخاب داریم، مشارکت در این روانپریشی جمعی یا خطر کردن و سالم شدن و شاید شکنجه شدن.»
«سمک عیار» هم گفته: «اگر چنان که به فکر وزن بدنمان هستیم تا بالا نرود و سالم بمانیم، به فکر وزن کردار و گفتار بدمان هم باشیم که بالا نرود، جامعه سالمی خواهیم داشت.»
در حاشیه این مطالب، بسیاری از کاربران با اشاره به خبر اعطای جایزه شجاعت انجمن قلم آمریکا به نوجوانی که از صحنه کشته شدن جورج فلوید سیاهپوست توسط پلیس فیلمبرداری کرده بود، آن را در کنار اخباری از داخل ایران قرار دادند که در آنها پس از وقوع یک حادثه، مسئولان بهجای دستگیرکردن مجرمان و مقصران آن، کسی را که از صحنه فیلم گرفته است، احضار یا دستگیر کردهاند. مثلا پس از ماجرایی که به داستان «دختر آبادانی» معروف شد، دادستان آبادان گفته بود شخصی که از این تعرض فیلم گرفته، مجرم و تحت پیگرد قانونی است!
«حسین یزدی» نوشته: «دارنلا فریزیر ۱۷ساله، نوجوان مینیاپولیسی که از قتل جورج فلوید توسط پلیس فیلمبرداری کرده است، با جایزه معتبر شجاعت انجمن قلم آمریکا که یک سازمان ادبی و حقوق بشری است موردتقدیر قرار میگیرد. اگر در ایران بود معلوم نبود چگونه از او تقدیر میشد!»
«آقای مورگان فریمن» برای بهبود وضعیت کشور در این حوزه توصیهای دارد: «ایران قبل از دموکراسی به نگهبان و پس از آن به آموزگار راستین نیاز دارد.»
اما یک کاربر دیگر جواب داده: «کاملا برعکس، ایران قبل از هرچیز به آموزگاران واقعی و دلسوز و دونسل آموزش دقیق اصول انسانی، اجتماعی و فرهنگی نیاز دارد. در این صورت، جامعه خود دچار تحول در بهترین شکل ممکن خواهد شد و نیازی به نگهبان نخواهد داشت. با آموزش صحیح جامعه است که جهل و خرافه و لمپنیسم ریشه کن خواهد شد.»
«مورگان» پاسخ داده: «شما بدون نگهبان هرگز آموزگار نخواهی داشت.»
و کاربر دوم هم گفته: «و نگهبان سالم را فقط آموزگار سالم پرورش میدهد. در غیراینصورت مینشینی و میگویی وای به روزی که بگندد نمک! آموزگار سالم در بستری از آموزش و پرورش سالم که حاصل یک حکومت سالم است [مؤثر خواهد بود] یعنی این جامعه اصلاح نخواهد شد تا وقتی تکتک افراد، خودشان را با تفکر و مطالعات صحیح اصلاح کنند.»
«مورگان» این دیالوگ را «مغلطه مرغ و تخممرغ» نامیده است. نظر شما چیست؟
code