مرحوم «هرمز انصاری»،شاعر،نویسنده و بنیانگذار مؤسسه زبان سیمین، روز یکشنبه ۴ آبان در اثر ابتلا به کرونا درگذشت و در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد. وی در سال ۱۳۱۴ در اراک متولد شد و بنیانگذار انستیتو زبان سیمین بود که تا سال ۸۲ مدیریت این مؤسسه آموزشی را برعهده داشت و سپس از آن تاریخ، مدیریت آن را به فرزندانش واگذار کرد. انصاری این بنیاد آموزشی و فرهنگی را در سال ۱۳۴۹ به یاد سیمین انصاری، معلم، محقق و زیستشناس ایرانی بنا نهاد.
او که بازنشسته آموزش وپرورش بود، جدا از تدریس و تأسیس مؤسسه آموزشی فرهنگی سیمین برای آموزش زبانهای خارجی،بیش از ۵۰ تألیف در حوزه زبان فارسی،خانواده، داستان کوتاه، فرهنگ مدیریت، فرهنگ کار، سبک زندگی و فرهنگ و اندیشه، از خود برجای گذاشت.
هرمز انصاری، مؤسسه سیمین را به نام خواهرش که پژوهشگر و زیستشناس بود و در آتشسوزی در شمال کشور درگذشت، نامگذاری کرده بود. هرمز انصاری، متأسفانه روز ۵ آبان بر اثر بیماری کرونا درگذشت و دوستدارانش را داغدار کرد.
نوشته های زنده یاد «هرمز انصاری» به پنجاه جلد رسیده است. کسانی که با هنر نوشتن آشنایی دارند، به خوبی میدانند که چاپ یک اثر، تا چه حد به دانش و هنرنویسندگی، اندیشمندی و همت مدام نیاز دارد تا آن نوشته مقبول طبع مردم صاحب نظر شود.
نوشتارهای او را در کتابخانه ام درپیش رو دارم و با خود میگویم، نویسنده این آثار را چه انگیزه و شوقی بر این کار سترگ بر انگیخته است؟ چه عشقی، چه اندیشه ای، با چه رسالتی او را چنین پر تلاش، سخت کوش، پر توان و پر جوش به نگارش این آثار رهنمون شده است؟
نوشته های هرمز انصاری، رودی است جاری، روان و صاف، در گسترۀ زمانه که در بستر جامعه انسانی پیش میرود و این حدیث بیداری دل و جان است، چنان که باید. نوشته با جلوه ای از حس مهر و توجه به انسان ها که به زیور کلمات و جملات رسا آراسته است. در این نوشته ها هدف دلهای ویرانه ما و دلهای شیدای ماست که نیازمند نوری است تا در پرتو آن از ظلمت نادانستنی ها و نومیدی ها روشن شود. وقتی به این نوشته ها روی میآوریم، با کلامیاز امید، جمله ای از نشاط، نکته ای برای دریافتن، راهی برای رفتن و حسی برای دوست داشتن دیده باز میکنیم.
در نوشته های انصاری، آنچه دل خواهان اوست، میخوانیم و با او یکدل میشویم. چرا که آنچه که او یافته، یافت مینشود، ولی او آنچه را که یافت مینشود، آن را آرزو دارد. او زندگی را برای زندگی کردن خواهان است، نه گذران بیهدف و نا آگاه. و زنده مردن را در اثری شعر گونه از او در باب زندگی جاوید و در تعبیری فلسفی و عرفانی میخوانیم. من برای شناخت بهتر آثار هرمز انصاری، یعنی نثر شعرگونه او، ناچار به شرح مقدمه ای هستم.و آن تفاوت بین زبان محاوره (روز مره) با زبان نظم و شعر است.
زبان محاوره و روزمره را نمیتوان در قالب و محتوا و مضمون و مفهوم مقید کرد و چون زبان شعربه آن قاعده وزن و قافیه و ردیف را تحمیل نمود. «دکترشفیعی کد کنی» در کتاب موسیقی شعر، شعر را«رستاخیز کلمات»مینامد. زیرا کلمات در زبان روزمره، به شیوه ای به کار گرفته میشوند که اعتیادی و مرده اند. ولی در شعر و ای بسا که در نثر شعرگونه، این مردگان زندگی مییابند و الهام میبخشند.در این که تعریف شعر، تعابیر و اشارات رمزی و سری آن، احساس نهفته در درون هر شعر، به شاعر و سراینده آن مربوط میشود و اصولاً ضمیر و نهان شاعران غیرقابل توصیف است، تردیدی نیست،ولی در سرایش«نظم»که همانا رعایت قواعد و قوانین عروضی مانند: قافیه و ردیف، استعاره و کنایه، ایهام، جناس و غیره است، ناظم یا شاعر، همانقدر که این قوانین را رعایت کند،نظمیساخته است که در تعریف تکنیکی آن میگنجد، ولی درمحتوا و جوهر، آنچه آن را«رستاخیز کلمات» میگویند، رخ نداده است. لذا فاقد روح و احساس و در نتیجه خالی از تعریف شعر، از لجاظ ماهوی است. آنچه ملک الشعرای بهار نیز آن را شعر نمیداند و میگوید:
شعر آن باشد که خیزد از دل و جوشد زلب
باز در دلها نشیند هرکجا گوشی شنفت
صنعت سجع و قوافی هست نظم و نیست شعر
ای بسا ناظم که نظمش نیست، الا حرف مفت
ای بسا شاعر که او در عمر خود نظمینساخت
وی بسا ناظم که او در عمر خود شعری نگفت!
پس حتی اگر کسی علم عروض و بدیع و قواعد شعری را به خوبی بداند، حداکثر لطفی که درباره او میتوانیم بکنیم، آن است که بگوییم «ناظم» آن است؛ ولی شاعر به معنای نقل احساس نیست و هر چه شاعر به مرکز این احساس نزدیکتر میشود،«شاعرتر»است. حافظ یکی از این نمونه هاست که در ادبیات ما کم نظیر است. هرچند شاعران پارسی گوی به معنای واقعی آن کم نیستند. از رودکی گرفته تا عطار و خیام و عراقی و مولانا تا سعدی که گفت:
هر کس به زمان خویشتن بود
من سعدی آخرالزّمانم
اما پدیده نثر نیز قواعد و نظام خود را دارد. نثر هرچند محدودیت ها و چهارچوبهای منجز و مشخصی چون شعر ندارد، اما آثار هرمز انصاری دارای خصوصیاتی است که گفتیم و آن را میتوان در یک یا چند عامل مورد پرسش و پاسخ قرار داد:
۱ــ زبان نظم یا شعر
۲ــ نثرمسجع یا متوازن
۳ــ نثر شعرگونه
۴ــ اندرز نامه
آثار هرمز انصاری،کدام شیوه کلام و بیان است؟ نثر نویسی در تاریخ ادبیات، تغییرات بسیاری داشته است. قرن های سوم و چهارم(حدود هزار سال پیش) نثر فارسی ساده و بی پیرایه بود و در کارهای دیوانی(اداری)یا تألیف تاریخ نگاری و تذکره نویسی کاربرد داشت و به اصطلاح«تعقید»یا«پیچیدگی» کمتر داشت، ولی از قرن پنجم(سلجوقیان به بعد و به خصوص در قرن نهم و دهم و دوران تیموریان)،همراه با تغییرات در سبک نثر که آن را ترسل میگفتند از کلمات و عبارات پیچیده و دور از ذهن سرشار بود.
گاه نثری زیبا و جاویدان چون نوشته های بیهقی در نثر فارسی، درخشیده است که هنوز هم برای خواننده سحر آمیز و شعر گونه است مثل داستان حسنک وزیر که در نوع خود بی نظیر مانده است.
و زمانی نثر سهروردی درعقل سرخ و خواجه عبداله انصاری در مناجاتنامههای خود که نثر مسجع نثر(دارای وزن)نام گرفت و بعدها به سعدی در گلستان الهام بخشید که نثر مسجع گلستان، جزو شاهکارهای ادبی زبان فارسی به شمار میآید. وزن در نثر سعدی، چون وزن در شعر، غنائی و خوش آهنگ است. سعدی حکایتی را در گلستان با استادی و در چند سطر با فصاحت بیان میکند:
«هندوئی نفت اندازی همیآموخت. گفتمش تو را که خانه نیین است، بازی نه این است.» ( نیین: به معنی خانه ای از نی ساخته شده.)
در نثر بیهقی و سعدی، نوعی وزن و احساس شاعرانه نهفته که آن را از سایر اقسام نوشته ها متمایز میکند. لذا به نظرنویسنده،سعدی بیش از آنچه شاعر باشد، نویسنده توانائی است. ولتر نویسنده فرانسوی قرن هشتم میلادی، در کتاب«سدیک»،سعدی را نویسنده ای بی همتا دانسته است.
نثر شعرگونه هرمز انصاری در پنجاه کتاب خود به این نثر دست یافته است. منتهی نثر او مسجع(آهنگین یا موزون)؛چنان که در نثر خواجه عبدالله انصاری یا سعدی بود، نیست، بلکه نوعی دیگر از احساس شعری است که خواننده را از تکلف نثر خارج و به عوالم شعر وارد میکند. لطفی و کششی است که خواننده را با خود میبرد تا به انتها برساند و آنگاه پیامش را منتقل کند. اودر نوشته ۱۹ در باب«معلم خوب یاد گرفتن را یاد میدهد»مینویسد:
معلمیبرای اصلاح«غلط» نوشته ها نیست.برای دادن ایده های ناشنفته است. آوردن شیوه های ناآموخته، به کار گیری ابزارهای نا شناخته برای آشنا کردن آدمیاست با توانمندی های آدمی. گشودن راه های بهره وری است از آنچه هستیم و از آنچه داریم. برای شکوفایی پربارتلاش انسان هاست در ساختن زندگی ــ زندگی در خور«انسان».
در این نوشته ها چون شعر، صنعت تضاد و مراعات نظیر که نزد شعرا یافت میشود، بسیار است؛ مثلاً:
تا «آیندگان» با خصالی والاتر از«گذشتگان» بار آیند … یا زندگی شما پیام شماست؛ پیام شما و زندگی تان….
انصاری خود در نوشته ای، کوتاه نویسی را در اثری خود به زیبایی و فصاحت تشریح میکند:
«کوتاه نویسی را مثل چیزهای دیگر نمیشود یکسره نوشت. نویسنده باید با مسئله ای برخورد کند، آن را بشناسد و بفهمد و بالا و پایین کند. علل و عوامل آن را پیدا کند و اگر لازم باشد، راه برون رفت از آن را و در کوتاه ترین شکل آن را تحویل خواننده دهد.»
code