جایزه نوبل ادبیات ۲۰۲۰ میلادی به لوئیز گلیک (Louise Glück ) بانوی شاعر آمریکایی به خاطر «صدای اشتباهنشدنی شاعرانهاش که با زیبایی بیپیرایه، هستی فرد را میگستراند»، اهدا شد.
از مجموع ۱۱۲ نویسنده برنده این جایزه تا کنون، تنها ۲۷ نفر غیراروپایی بودهاند. فرانسه با ۱۵ برگزیده، آمریکا و انگلستان هر یک با ۱۱ نویسنده و آلمان و سوئد هر کدام با ۸ نویسنده حرف اول را میزنند. اولین آسیایی برنده نوبل ادبی، رابیندرانات تاگور شاعر و نویسنده هندی بود و پس از او، نویسنده دیگری از چین و دو نویسنده ژاپنی برنده این جایزه شدند. جوانترین برنده نوبل ادبیات ۴۲ سال و مسنترین برنده ۸۸ سال سن داشته اند.
از نکات جالب این که بوریس پاسترناک شاعر و نویسنده روس تحت تأثیر فشار مقامات شوروی سابق، این جایزه را نگرفت و ژان پل سارتر نیز به دلیل عدم اعتقاد به هیچ جایزه رسمی، دریافت آن را رد کرد.
چرا نویسندگان و شاعران کشور ما تا کنون موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات نشدهاند؟
از شرایط اولیهای که نویسنده برنده جایزه نوبل باید داشته باشد، این است که آثار او به زبان سوئدی و … ترجمه شده باشد، اما از میان آثار ادبی ایران به جز « بوف کور» صادق هدایت و نوشتههای هوشنگ مرادی کرمانی، بخش بزرگی از آثار کشور ما به این زبان ترجمه نشدهاند. مترجم داخلی هم نمیتواند اقدام کند؛ زیرا آثار باید به گونه ای باشد که برای نویسنده سوئدی یا … دارای جاذبه بوده و آن را به زبان مادری اش ترجمه کند.
البته از دیرباز تا کنون در دانشگاههای معتبر دنیا مانند ییل و سوربن و دانشگاههای اروپای شرقی، کرسیهای زبان فارسی وجود داشته و تزهایی در باره ادبیات معاصر ما نوشته شده و این گونه نیست که توانایی ترجمه در خارج نباشد؛ اما باید آثار فارسی از نظر آنان مخاطب داشته باشند تا گرایش به ترجمه ایجاد شود.
از سوی دیگر متاسفانه حوزه زبان فارسی محدود است. رُمانی که نجیب محفوظ در مصر مینویسد، در سایر کشورهای عربزبان دیگر نیز خوانده میشود و بدون اینکه از صافی ترجمه بگذرد، از هم تغذیه میکنند. در آمریکای لاتین هم گستره زبان وسیع است؛ زیرا این کشورها تبادل فرهنگی دارند.
اگرچه بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، چند کشور فارسی زبان را در کنار خودمان داریم، اما کمتر دیده شده داستانی در ایران منتشر شود و در افغانستان و تاجیکستان و … خوانده شود.
هرچند حیطه رواج زبان ترکی بیشتر از فارسی نیست؛ اما در سطح جهان جایگاهی دارد که حاصل آن دو برنده نوبل بوده است. این تفاوت در کجاست؟ حجم مطالعه در ترکیه نسبت به ایران بسیار بیشتر و در نتیجه تیراژ کتابها نیز خیلی بالاتر است، در حالیکه جمعیت آن کشور تقریباً معادل ماست.
از این رو پیش از انتظار برای دریافت جایزه نوبل ، باید منتظر دریافت پاداش از مخاطبان ایرانی باشیم و جایزه ما چیزی جز خریداری کتابهایمان نیست. وقتی در ایران، کتابهای ما به زبان شیرین فارسی خریداری و خوانده نمیشود، چه توقعی است که بخواهیم آثارمان به چند زبان دیگر ترجمه شود و در زمره جریان اصلی ادبیات قرار گیرد؟
هنگام اهدای جوایز جهانی، برگزارکنندگان به موقعیت نویسنده در داخل کشورش هم توجه میکنند. تیراژ کتابهای آن نویسنده، تعداد مصاحبههایی که رسانهها با او انجام میدهند، تعداد فیلمهای سینمایی و تلویزیونی که با اقتباس از آثارش ساخته میشود، جوایز داخلی که دریافت میکند و … طبیعی است به این مساله توجه کنند که یک کتاب و یک نویسنده در کشور خودش و در میان جامعه و همزبانهای خودش چه جایگاهی دارد؟
این موضوع حتی برای مواردی غیر از کسب جایزه نیز اهمیت دارد. به عنوان مثال مجموعه هری پاتر که رکوردهای فروش کتاب را جابهجا کرد، علاوه بر انتخاب خوب موضوع که یک داستان مدرسهای است، بخش مهم شهرت آن از اخبار و تبلیغات حول محور کتاب میآید. مثلا برای جلد هشتم با عنوان «هری پاتر و فرزند نفرین شده» صف خریدی تشکیل شد که در آن صادق خان شهردار لندن هم ایستاده بود. همین موارد به ظاهر ساده است که یک کتاب را مطرح میسازد و به آن بها میدهد.
code