خود ما در کشورمان کم نداریم از یادمانها و خاطرههای همبستگی در هنگام بزنگاههای منافع ملی و دفاع از غرور ایرانی-اسلامی. اخیرترینش ماجرای شهادت سردار سلیمانی، که روشنتر از آفتاباست.
التهابات ناشی از انتخابات در آمریکا، نه دیر، که زود فروخواهدنشست؛ خواهید دید! و این مردم امریکا هستند که چهارسال دیگر، هم منتخب اکثریت- هرچند اکثریت ضعیف- را رییس جمهور کل کشورشان تلقی خواهند کرد، و هم چه بسا در همان بزنگاههای محتمل، پشت او خواهند ایستاد. تحلیل درستی یا نادرستیِ فلسفیاش در مجال این قلم نیست، اما توصیف واقعیاش، همانیاست که گفتم.
اکنون سوال من این است: ما برای منافع ملیمان در کشور ایران، که به مراتب از تنوعات نژادی و فرهنگی و آیینیِ کمتری نسبت به امریکا برخوردار است، چه میزان باید پشتدرپشت هم باشیم؟ این سوال البته مخاطب عامش مردم هستند و صدالبته مخاطب خاصش حاکمیت.
انتخابات ریاستجمهوری پیشروی ما صحنهی سنجش همکاری متقابل حاکمیت-مردم در نشاندادن وفاداریشان به منافع ملیاست. بیتردید این آزمون، با دوقطبیسازیهای شکننده و عدم درک ذائقهی عام از سوی خواص، به دیکتهای پرغلط تبدیل خواهدشد.
از هماکنون بانیانِ« دوگانههای قطبیساز» میتوانند تصمیم بگیرند که همه را به سمت یک قطب، و آن هم «قطب منافع ملی» رهنمون شوند، و یا منافع جناحی و تسویهحسابهای سیاسی را بر منافع ملی فائق نشانند.
بیشک هیچ انتخاباتی- حتی در دموکراتیکترین کشورها- خالی از التهاب، تشنج و بعضا اغتشاش نیست. سخن در رهنمونی، راهنمایی و دلگرمکردن مردم از سوی کسانیاست که مسئولیت حفظ یکپارچگی کشور، تمامیت ارضی، امنیت و منافع ملی را عهدهدار هستند.
انتخابات شکنندهی اخیر امریکا- که تازگی هم نداشت- میتواند برای ما دستاورد آموزندگی، مصلحتسنجی و عاقبتاندیشی را ارمغان کند. دادگاه عالی یا فدرال آمریکا، چه حکم بر مشتبهبودن انتخابات کند (که قندش مایهی غنج برخی دلهاست!)، چه نتیجهی فعلی را بپذیرد، مردم آنجا به زودی بر رییس برآمده از انتخابات آنجا تمکین خواهند کرد. این، مسألهی ما نیست. مسألهی ما تدبیر و عدالت و مردمداری در انتخابات پیشروی خودمان است و نیز ذائقهشناسی مردم از سوی حاکمیت.