در شماره قبل برایتان توضیح دادم که به رغم نوشته ها و مطالب گوناگون درباره خوانندگان اولیه سرودملی«مرغ سحر»،یک نکته همیشه از قلم افتاده و آن اینکه خواننده اولیه این سرود ملی، مرحوم «تاج اصفهانی»بوده است و به شما قول دادم که دراین شماره به زندگی و آثار این خواننده بنیانگذار در خیلی از تکنیک های آواز ایرانی بپردازم.او زندگی سراسر حادثه و تلخ و شیرینی داشته است. درباره او در سایت اینترنتی بیتوته،به نقل از کتاب«سرنوشت بزرگان موسیقی ایرانی»،مطالبی به شرح زیر آمده است.
قصۀ به دنیا آمدن تاج اصفهانی
جلال تاج اصفهانی درسال ۱۲۸۲در اصفهان متولد شد. پدرش شیخ اسماعیل،معروف به تاجالواعظین بود که تا حدی با دستگاههای موسیقی سنتی ایرانی آشنایی داشت. پدر تاج، پیش از آقا جلال، چند دختر داشته. هنگامی که زوجۀ او حامله و دچار درد زایمان می گردد، موقع عصر، پدر ایشان ناچار بوده برای برنامۀ روضه خوانی خود خانه را ترک کند. به یکی از زنان همسایه توصیۀ همسرش را می کند و می رود. ضمناً بر سبیل اتّفاق در آن روزهیچ گونه امکان مالی نیز نداشته است. به تعبیر دیگر، به تمام معنی دستش تهی بوده است. به اصطلاح آن روز، ساعت چهار از شب گذشته که همان ده شب باشد، روضه هایش را برگزار کرده، متحیّر است چه کند و با دست تهی چگونه به خانه برگردد؟!….
نزدیک مسجد سیّد بوده، بدان جا می رود و با خود می گوید که اینک چند رکعت نماز به جای می آورم، بلکه خداوند خود گشایشی در کارم به وجود آورد. چند رکعت نماز از سر اخلاص به جای می آورد و راهی خانه اش می گردد. به سر کوچه اش که می رسد، رفت و آمد و روشنایی خارج از معمولی را مشاهده می کند. تصوّر می کند که کوچه را اشتباه رفته است. برمی گردد،اما پس از بررسی،مطمئن می شود خانۀ او در همین کوچه است.
هنگامی که به در خانۀ خود می رسد، درشکه ای را در آنجا مشاهده می کند. داخل خانه می شود. چراغ ها روشن است و بوی غذای مطبوعی فضای خانه را گرفته و چند تن از زنان به دور همسرش هستند. ظواهر نشان می دهد که مولود جدید به دنیا آمده است.
پس از بررسی معلوم می شود که موجر و صاحبخانه،در آن شب حسابرس خود را برای وصول پول اجاره خانه، به در خانۀ شیخ اسماعیل می فرستد. وقتی او دق الباب می کند، یکی از زنان همسایه با عصبانیّت به او می گوید:«از خدا بی خبر! این زن در حال زایمان است و شوهر او هم به دنبال روضه خوانی و به دست آوردن یک لقمه نان است. حال اگر به فریاد این خانواده نمی رسید، در این حیص و بیص، مطالبۀ مال الاجاره از آنها نکنید.»
آن شخص منقلب می شود و بلافاصله برمی گردد و به زوجۀ صاحبخانه که از تجّار و اشراف اصفهان بوده، ماجرا را می گوید. آن زن با ایمان و اهل شفقت و احساس بوده، دستور می دهد درشکه را آماده می کنند و یک قابله و هرچه غذای مطبوع در خانه بوده بر می دارد و به سرعت به خانۀ شیخ می روند. تصادفاً زوجه در حالت درد شدید بوده است. با کمک قابله وضع حمل می کند و پسری به دنیا می آید که بعداً مرد نام آور آواز ایران می شود.
آن زن صاحبخانۀ ثروتمند می ایستد و از زنان همسایه که اطراف زائو بودند و کمک می کردند، با غذای گرم پذیرایی می کند و چند سکۀ طلا در کنار مولود قرار می دهد. شیخ اسماعیل از این ماجرا و عنایتی که از طرف حق به او و خانواده اش شده، اشک شوق می ریزد.
او در ده سالگی نزد پدر و استادانی چون: سیدعبدالرحیم اصفهانی، نایب اسدالله، میرزا حسین ساعت ساز(خضوعی)، میرزا حسین عندلیب، حبیب شاطرحاجیبه دانش اندوزی پرداخت.از سال ۱۳۱۹ همکاری با رادیو را آغاز کرد و از ۱۳۲۸ به همکاری با رادیو اصفهان پرداخت و ضمن خوانندگی، سرپرست نوازندگان رادیو اصفهان شد.
جلال تاج اصفهانی در رادیو اصفهان به اجرای برنامههایی با تار اکبرخان نوروزی و برنامه آموزش گوشههای دستگاههای موسیقی ایرانی پرداخت. از ماندگارترین آثارش میتوان به آتش دل اشاره کرد. از جمله شاگردان او محمدرضا شجریان، حسین خواجه امیری، علیاصغر شاهزیدی، سیدرضا طباطبایی کربکندی، علیرضا افتخاری، مرتضی شریف، ناصر یزدخواستی، رضا قرنیان اصفهانی و حمیدرضا نوربخش و نصر الله معین و محمد تقی سعیدی ولاشانی را میتوان نام برد.
تاج اصفهانی از نگاه شجریان
زنده یاد، استادمحمدرضا شجریان تاج اصفهانی را این گونه توصیف کرده است :
«… شادروان تاج، مردی بود سلیمالنفس و با مناعت طبع. هرگز در طول مدت زندگی اش به خاطر مال دنیا و مسائل مادی به کسی کرنش نکرد و به این خاطر مدح کسی را نگفت و از همه تعریف و تمجید میکرد و همه را با نام خیر یاد میکرد. شاید کسی به خاطر نداشته باشد که او حتی یک بار از کسی گلایه کند یا از کسی بد بگوید. او حتی اگر از کسی رنجشی میدید و خاطرش آزرده میشد، این رنج و آزردگی را با سکوت بزرگوارانهای تحمل میکرد. تاج از استادانش با احترام فراوانی یاد میکرد.
با دوستانش با مهربانی و عطوفت رفتار میکرد و حتی تا آخرین روزهای عمرش به اغلب دوستانش سرکشی و احوال پرسی میکرد. او با شاگردانش نیزعطوف و مهربان بود و مانند پدری خود را موظف به غمخواری آنان میدانست. شادروان تاج در زندگی یک همسر اختیار کرد و همیشه از او به عنوان یک کدبانوی خانهدار مهربان و دلسوز که موجب و موجد گرمی کانون خانوادگی اوست، نام میبرد. خداوند به تاج از این همسر شش فرزند عطا کرد. چهار دختر به نامهای: تاجی، پروین، هما، پروانه و دو پسر به نامهای: همایون و جمشید.…».
نخستین کنسرت تاج
گرچه تاریخ سرایش تصنیف جاودانۀ«مرغ سحر»از سوی استاد ملک الشعرای بهار روشن نیست؛ امّا از قرار این چنین بر می آید که این تصنیف در حدود سالهای ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۰ سرود شده باشد. دوره ای که ملک الشعرا از سیاست برکنار شده و به خدمت علمی ادبی مشغول بوده است. از سوی دیگر تاج اصفهانی بارها به اطرافیانش گفته بود که این تصنیف را روی برای اولین بار در جشنی که از سوی روزنامۀ ناهید در باغ سهم الدوله تهران بر پا شده بود، اجرا کرده است.
اگر قول مذکور را بپذیریم، تاریخ سرودن تصنیف مرغ سحر به قبل از سال ۱۳۰۷ بر می گردد. چرا که جشن روزنامۀ فکاهی ناهید، درست جمعه دوم تیرماه ۱۳۰۶ به افتخار ششمین سال انتشار این جریده، در باغ سهم الدوله از طرف رفقای ناهید و کارکنان آن روزنامه برپا شد و عده ای از رجال و نمایندگان مجلس و معاریف در آن حضور داشتند و طبق اظهار نظر بعضی جراید آن وقت، اولین جشنی بوده که با این شکوه به نام یک روزنامه در ایران منعقد گردید.
همچنین گفته اند که در اولین کنسرت تاج اصفهانی که در سال ۱۳۰۶ به نفع روزنامۀ فکاهی ناهید به سردبیری میرزاعباس خان ناهید در باغ سهم الدوله در کوچۀ برلن درحضور مخبرالسطنۀ هدایت،هیأت وزیران وچند تن از نمایندگان مجلس برگزارشد، گروه کنسرتی متشکل از:مرتضی خان محجوبی(پیانو)،مرتضی خان نی داوود(تار)،حسین یاحقّی(ویلن) و رضا روانبخش(تنبک)با همراهی صدای تاج در دستگاه ماهور به اجرای برنامه می پردازند. تاج در آن زمان معمم بوده است. او با شعری از شاعر لب دوخته، فرخی یزدی، از وضع موجود و نشانه های آن شکایت می کند.
ادامه دارد
code