تأملی در اندیشه‌های شاعر شیرازی و پرچمدار کوتاه‌سرایی
منصور اوجى؛ فرصت شعر در تعبیر وجدان
شاهرخ تندروصالح
 

درنگ ادب:
چندین ماه است که ذره ای خبیث، هستی انسان ها و جهان را به چالش کشیده است: کرونا. این ذره خبیث،از جان زندگی چه می‌خواهد؟ زندگی اما با معصومیت جانانه خودش ،در چشمان کودکان مظلوم و درنگاه مهربان مادران و دل نگرانی پدران و غرور و نشاط جوانان،پیر و جوان را به درک زیبایی های عمر دعوت می‌کنند.
در مقابله با این ذره خبیث،هر انسانی یک برخورد دارد. پزشکان مراقبت از مردم را دنبال می‌کنند. دانشمندان جوان ایران عزیزمان سخت کوشانه در پی شکستن اقتدار این ویروس منحوس هستند. همه هموطنان عزیزمان تلاش دارند تا شّر این ویروس را از زندگی کم کنند و به یاری خدای مهربان، طبیعت زندگی ما، در مسیر سلامت قرار گیرد. شاید بپرسید که این نکته به ادبیات چه ارتباطی دارد؟ پرسش بسیار خوبی است. ادبیات، شاید از جمله فرشتگان امیدبخش به انسان ها باشد که در لحظات حیاتی،به داد ما می‌رسد و ما را از دهان اژدهای ناامیدی می‌رهاند و به زندگی متعهدمان می‌سازد.
اما زیاد به دوردست های تاریخ ادبیات نمی‌رویم. همین نزدیکی ها، می‌ رویم به بوستان ادب و در گلستان اندیشه های ناب ایرانی گلچرخی می‌زنیم تا پیام های شاعری از دیار سعدی و حافظ را به شما پیمایش گران وادی ادب تقدیم داریم: منصور اوجی. شاعرشعرهایی در تعبیر وجدان.

آی آدم ها، مهربان باشیم
آیا تا حالا از خودتان پرسیده اید که قدیم قدیم ها، ایرانیان با بلاهای طبیعت چگونه روبرو می‌شدند؟ چطور تدبیر می‌کردند تا بیماری و بلایای طبیعی را از سر بگذرانند و با خیال آسوده، زندگی را ادامه دهند؟ چطوری با هیولاهای زندگی خوار مقابله می‌کردند؟
حاصل جستجویم یک نکته بیشتر نیست:مهربان باشیم. همین! تقریباً همه شاعران ایران، بر این نکته اتفاق نظر دارند که در سختی ها باید نوعدوستی مان را بیشتر کنیم. از خواسته های خودمان بکاهیم تا دیگران، آنان که به هر دلیل، بضاعت دست و پنجه نرم کردن با مشکلات را ندارند، قربانی بی خیالی همنوعان نشوند و در سایه مهر همنوعان خود،این روزها نیز خواهد گذشت.
حالا این بلای کرونا و کوئید ۱۹ نیز همچون دیگر بلاها به اعماق خواهد پیوست و باز زندگی و زیبایی های زندگی، رنج ها و تلاش های ما را تعبیر می‌کنند. و در این میانه، ادبیات،از دوردست های تاریخ تا همین حالا، این پیام را به ما می‌رساند که: مهربان باشیم و مهربان تر باشیم و تا می‌توانیم قدردان مهربانی یکدیگر باشیم. هزینه ای ندارد این مهربان بودن.
شاید یکی رازهای مانایی و جاودانگی آثار ادبی بزرگان ایران و جهان، همین نکته باشد:امید بخشیدن برای درک بهترین ها. اما آیا چنین چیزی در دنیای شتاب آلود امروز شدنی است؟آیا می‌شود با کلمات و خیالات خلوت کرد و عالمی‌دیگر ساخت و آدمیانی دیگر؟…
نوعدوستی حافظانه در شعر اوجی
بیش از چهل سال است که استاد منصور اوجی را به افتخار می‌شناسم. نخستین شعرهای او را دکتر اشرف زاده در جلسات هفتگی شعر در دانشکده ادبیات مشهد، در جان ما جاری ساخت. درکنار آن جلسات شعر، یک جلسه خصوصی هم داشتیم که سه نفر بودیم. هرکدام از ما شعر شاعری مطرح و قدر را انتخاب می‌کردیم و ویژگی های آثار او را بازخوانی می‌کردیم. آنچه که از مرور این شاعران و زندگی شاعرانه شان دریافته ام،این است که هر کدام،پاره هایی از آن گنج نهانند که سخن گفتن از آنها می‌تواندبرای نسل امروز شاعران ما حیات بخش باشد.
سال های ۶۶ تا ۷۰ که شیراز بودم، جلسه شعر درست و حسابی وجود نداشت. مجال شعرخوانی در فرصتی بود که اتفاقی مهیا می‌شد. من اوجی را در یکی از این فرصت ها زیارت کردم. بعد از آن،چندین و چند بار، بانوی فرزانگی و قلم،دکتر سیمین دانشور، از شخصیت و شعر او برایم گفت.
اوجی شاعر سادگی های زلال است. برخلاف آنچه که آشنایی او با فلسفه و قلمرو جهان بینی فلسفی اش بر شعر تحمیل می‌کند. او فیلسوفی شاعر است. وجه نگاه فلسفی او در شعر،به دقت و تاملات دقیقش در واقعیت های زندگی و ماهیت زمان و زندگی معطوف است و وجه شاعرانه اش، روایت زلال و خیامی‌او از جویبار جاری زندگی است.
اوجی فیلسوف است. چرا که مبنای تحلیل و توصیف واقعیت های زندگی انسان ایرانی را بر «واقع بینی» و «درک شهودی» واقعیت ها قرار می‌دهد و شاعر است. چرا که جهان بینی اش را وامدار عطوفت و مهربانی و راستی می‌داند و در تبیین شاعرانه زندگی شخصی خود، جان کلمات را به گواه شعر می‌خواند.
منصور اوجی، شاعری بسیارهوشمند است. این هوشمندی اش را می‌توان در تلفیقی که از جهان های شاعرانه ارائه می‌دهد دید. در شعر او آفاق اندیشه ورزی شاعرانی چون شمس الحق شیراز،سعدی،عطار،خیام و سنایی به روایت شاعر ایران امروز، ملاحت خود را دارد.
شعر امروز ما هوشیاری در کوته سرایی هایش را به راستی وامدار اوجی است. او به من و همنسلانم بسیار نکات ویژه اخلاقی یاد داده است. هرچند که زهر دوره و دوران زدگی، بیش از ملاطفت و شاعرانگی های چون او بر ما و جان ما کارگر افتاده است. در نیم قرن گذشته شعر ایران، هجوم و میل به شاعرشدگی در آشنایان به ردیف و قافیه، رشد فزاینده ای یافت. لشکری از نسخه نویسان صناعات ادبی،برج و باروی زبان و شعر را حجره حجره کردند و در حجره هایش خوش نشین شدند و هر تازه از راه رسیده ای، چند وجب زیر پای خود را قلمرو سبک نویافته خود پلاک گذاری کرد.
شعر راستین اما راویان خود را می‌شناسد. نیازی به دفتر و دستک ندارد. شعر این است. شعر پارسی این است. شعر اوجی هم همین طور. نسل شتابزده ما یک ادای دین به منصور اوجی بدهکار است.او صبور،مهربان،پدرانه و مشفقانه،سالیان سال ما را به آداب دانی و ادب ورزی می‌خواند. این جمله را هیچگاه فراموش نمی‌کنم که استاد اوجی از دکتر هومن بزرگ برایمان نقل می کرد که: هرشاعری باید پرچم خودش را بالا ببرد و کاری به کار دیگران و پایین کشیدن پرچم دیگران نداشته باشد.
شاید این جمله،امروزهم به نوعی به کارمان آید که بیش از هر زمان دچار بداخلاقی، دشمن خویی،بی انصافی و بی مروتی در حق دیگرانی هستیم که چون ما نمی‌اندیشند و در نان بر تنور شعر چسباندن،از یکدیگر سبقت نمی‌گیرند.
دوزخت را بشناس؛ در برزخت متوقف نمان و بهشتی را که می‌توانی معمارش باشی ، بساز و درسایه درخت هاش آرام بگیر. این است زندگی!
شاعری و نویسندگی، حرفه ای متکی بر دانش و تخیل است که با کمک کلمه، ارزشمند ترین محصول مرتبط با فرهنگ یک جامعه را تولید می کند و در اختیار دیگران قرار می دهد. برخی از ملل متمدن و حقیقت دوست و علاقه مند به پیشرفت و کرامت انسانی، نویسندگی را به خاطر مجاورتش با روح و روان انسان ها و درک عمیق واقعیت ها، برادرخوانده وجدان می نامند.
جذاب ترین رفتار شاعر و نویسنده در جهان کرونا زده،تلفیق واقعیت با تخیل و با جانبداری از زندگی بی غل و غش است. شاید اکنون وقت آن رسیده تا با درنگ بر داشته های مان،عواطف عمومی‌را نسبت به یکدیگر حساس تر کنیم. یکدیگر را هرجا و درهر مقامی‌که هستیم،به مهربان تر بودن دعوت کنیم. این روزها نیز تمام خواهند شد.
کرونا نیز شکست می‌خورد و ما در اوج زندگی،به یکدیگر لبخندهای مهربان هدیه خواهیم داد. اینها از جمله پیام های شعرهای منصور اوجی است. شاعر شیرازی که دل نگران زندگی ایران و ایرانیان است.

code

نسخه مناسب چاپ