یک روز عکس پرستاری باردار که درپی ابتلا به کرونا به شهادت رسیده است در صفحات روزنامهها منتشر میشود و روز دیگر افزایش شمار مبتلایان ویروس جهشیافته کرونا، شبکههای اجتماعی و رسانهها را به تسخیر در میآورد.
فارغ از این دغدغه یکساله، مشکل معیشت را هم باید به مشکلات امروز مردم ایران اضافه کرد؛ معضلی که هر روز با وعده وعید مسؤولان نه فقط کاهش نمییابد بلکه دامنه آن گستردهتر هم میشود و نمونه بارز آن، صفهای خرید مرغ و تخممرغ طی این روزها در همه شهرها است.
هیچکس درباره این که وجود هر صف طولانی، چه میزان باعث شیوع ویروس کرونا میشود، تردیدی ندارد؛ ولی ای کاش مسؤولان حوزه وزارت بهداشت و ستاد ملی مقابله با کرونا از دغدغههایشان نسبت به سفر مردم در ایام نوروز کم کنند و به جای قسم دادن و برحذرداشتن آنها از رفتن به سفر، مسؤولان حوزه اقتصاد و معیشت را به حضرت عباس(ع) قسم دهند، بلکه با این کار چارهای برای رفع مشکل معیشت مردم در شب عید که روزگاری جزو ایام خوش مردم ایران زمین بود، اندیشیده شود و مسؤولان در عمل نشان دهند خدمتگزار مردمند.
شیوع کرونا مسألهای نیست که این روزها فقط مردم کشورمان با آن مواجه شده باشند؛ اما دستاندرکاران همه کشورها در پی این موضوع، با تهیه و خرید واکسن درصدد رفع دغدغههای شهروندان برآمدهاند و فقط در کشور ما چنین اقداماتی، از دید مدیران مغفول مانده است و با سرعت بسیار کمی پیش میرود که به طور حتم عواقب خطرناکی هم در داخل و هم در سطح بینالملل خواهد داشت.
آنچه گذشت، درد دل هموطنانمان در اقصی نقاط کشور است ولی متأسفانه نه گوش شنوایی برای آن وجود دارد و نه علاج و تدبیری برای رفع آن.
تنها نکته قابل تأمل، قصور و تقصیر مسؤولان در حوزههای دیگر است که در آنجا هم جان شهروندان در معرض خطر قرار میگیرد و در مواردی به مرگ ختم میشود، چنان که گویی جان انسانها دیگر بیارزش شده است و قلب هیچ مسؤولی در پی هیچ حادثه مرگباری اعم از بیماری یا انواع و اقسام فجایع و وقایع و حوادث، به درد نمیآید!
جمعه گذشته سرانجام پس از گذشت حدود ۸۰ روز از سپری شدن زمستان ۹۹، با ورود یک سامانه بارشی به کشور،۱۷ استان ایران درگیر سرما و بارش برف و باران شدند ولی این موهبت ایزد منان، باز هم به دلیل اهمال مسؤولان حوزه مدیریت بحران، فاجعهای رقم زد و فقط در یک حادثه، ۳ نفر از اعضای یک خانواده در داخل خودرو جان باختند.
معطل ماندن ۱۲ ساعته مسافران عبوری در مسیر مشهد- تهران در کمربندی شهر دامغان که کمتر از ۱۰ کیلومتر با این شهر فاصله دارد؛ روایت تلخی است که واقعیت دارد. در این ماجرا مسافران زیادی به دلیل عدم امدادرسانیهای لازم، ساعتها در برف و کولاک گرفتار شدند که ۳ نفر از آنها شامل ۲ زن و مرد و یک کودک ۵ ساله به طرز دلخراشی جان باختند.
این که چرا در آن شب طولانی و دردآور، امدادرسانی به مسافران گرفتار در یکی از اصلیترین شریانهای جادهای کشور انجام نشد، به جای خود؛ اما سؤال اینجاست که چه کسی پاسخگوی مرگ این عزیزان در سرما و بدترین شرایط در عصر تکنولوژی و پیشرفت است؟ چه کسی باید به واقع دغدغه نان شب مردم و سفره خالی آنها را داشته باشد؟ چه کسی باید از شهادت پرستاران، مرگ مردم بر اثر ابتلا به کرونا و تأخیر در خرید واکسن، به مردم و حتی به تاریخ پاسخگو باشد و هزاران سؤال دیگر که همواره بیپاسخ ماندهاند و در نتیجه این مشکلات، جزئی از زندگی سخت امروز ما شدهاند.
مرور مصائب یاد شده، وجدان هر انسانی را میآزارد و ناخودآگاه شعر زیبای شاعر بنام کشورمان را به یاد میآورد که:« کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را؟»
حال آنکه به واقع میتوان با مدیریت صحیح، از همه این مشکلات عبور کرد و بدون این که شاهد درد و محنت همدیگر باشیم، لبخند روی لبهای تک تک هموطنانمان بنشانیم؛ به شرط آن که در کردار و رفتارمان صادق باشیم و رضای خداوند را بر رضای خلق ترجیح دهیم.