تسلط بر نفت
جیمز بر - ترجمه هما کریمی‌راد - بخش اول
 

عمق فروپاشی عثمانی در سوریه کاملا آشکار شده بود، در میهمانی شام ۶ اکتبر ۱۹۱۸، لوید جرج به فکر نحوه «تکه‌تکه کردن عثمانی» بود. هنکی متوجه علاقه ناگهانی نخست‌وزیر بریتانیا به موصل نیز شد. این او بود که لوید جرج را هشت هفته قبل، پس از خواندن نوشته یکی از دریاسالاران ارشد در مورد نیاز بریتانیا به نفت، از اهمیت این شهر آگاه ساخت.

دریاسالار توضیح داده بود چون نفت، چهاربرابر زغال‌سنگ کارایی دارد، در نهایت بهترین جایگزین سوخت فعلی در دریانوردی خواهد بود. وی متذکر شده بود که این مسئله بریتانیا را در آینده آسیب‌پذیر خواهد کرد؛ زیرا تنها ذخایر زغال‌سنگ دارد و برای تأمین نفت به امریکا وابسته خواهد شد. لذا به‌رغم پیش‌زمینه فکری عنادآمیز پرزیدنت ویلسون نسبت به توسعه‌طلبی امپریالیستی، اگر امپراتوری بریتانیا می‌خواهد نیروی برتر دریایی جهان باشد، «داشتن کنترل بی‌قید و شرط بر بیشترین مقادیر نفتی ممکن» برایش حیاتی خواهد بود.‏ دریادار به عمد آن موقع در این زمینه مداخله کرده بود؛ زیرا دولت بریتانیا در آن زمان نگران راهبرد خود در ماههای پیش رو بود. متحدان تنها به‌طور محدود موفق به دفع پیشروی بهاره آلمان‌ها شده بودند و انتظار می‌رفت جنگ حداقل یک سال دیگر طول بکشد. کسانی که حملات قریب‌الوقوع را در شمال فرانسه و فلسطین برنامه‌ریزی می‌کردند، به کابینه گفته بودند برنامه‌ای برای پیشروی بیشتر به سوی شمال در بین‌النهرین ندارند. در آن منطقه سربازان بریتانیایی از بصره به بغداد و سپس تا کرکوک (نقطه انتهایی که سایکس سه سال پیش در ساختمان شماره ۱۰مطرح ساخته بود) پیش رفته بودند.‏ دریاسالار بر دسترسی به زمین‌های نفت‌خیزی که معتقد بود در شمال ـ زیر شنزارهای پیرامون موصل بود ـ تأکید کرد. زمین‌هایی که هنوز تحت حاکمیت عثمانی قرار داشت. گزارش‌های شناسایی پیش از جنگ زمین‌شناسان آلمانی، او را متقاعد ساخت که در آن منطقه، «بزرگترین منابع دست‌نخورده که تاکنون جهان به خود دیده» قرار دارد. او سپس پیش‌بینی کرد: «قدرتی که کنترل زمین‌های نفت‌خیز پرشیا (ایران) و بین‌النهرین را در دست داشته باشد، در آینده خواهد توانست بیشترین کنترل را بر عرضه سوخت مایع داشته باشد» و در پایان نکته‌ای دیگر را نیز متذکر شد: «این کنترل می‌بایست “مطلق” بوده و نباید هیچ‌گونه منافع خارجی به هیچ طریقی در آن دخیل باشد.»

هنکی خود به ‌عنوان یکی از افسران اطلاعاتی دریاداری، کاملاً باور داشت و احساس می‌کرد نخست‌وزیر ‌باید نوشته‌های دریادار را جدی بگیرد. از آنجایی که می‌دانست لوید جرج خواندن خاطرات را دوست دارد، روی آن یادداشتی با عنوان «بسیار محرمانه و مهم» گذاشت. او می‌دید که در حال حاضر هیچ مبنای نظامی برای پیشروی بریتانیا به بخش شمالی عراق وجود ندارد: «ممکن است دلایل دیگری غیر از مسائل صرفا نظامی برای اعمال فشار بر بین‌النهرین، جایی که بریتانیا در آن از نظر نیروی نظامی کاملا غلبه دارد، در نظر گرفته شود. آیا بهتر نیست که پیش از پایان جنگ، چاههای گرانبهای نفت منطقه بین‌النهرین را تصرف کنیم؟»‏ این مزیت کاملاً آشکار بود، اما دو اشکال اساسی وجود داشت: نه‌تنها سایکس قول موصل را سه سال قبل به فرانسوی‌ها داده بود، بلکه تصرف شهر با اصولی که پرزیدنت ویلسون به عنوان راهنمای بنای دنیای جدید اعلام کرده بود، منافات داشت. بالفور که سال قبل، با نیش کلام مشاور ارشد ویلسون گزیده شده بود، می‌ترسید که چنین اقدامی به نظر «کاملا امپریالیستی» برسد؛ اما هنکی استدلال کرد: «پیش از جنگ بعدی، «تأمین عرضه آزاد نفت، هدف درجه اول جنگی بریتانیاست». لوید جرج که وزیر امور خارجه‌اش را آدمی ضعیف‌النفس می‌دانست، با آن موافقت کرد. وقتی در اکتبر همان ‌سال، فروپاشی عثمانی بر همگان آشکار شد و فرانسویان هنوز به موافقتنامه سایکس ـ پیکو چسبیده بودند، لوید جرج به سربازان بریتانیایی دستور داد موصل را بگیرند تا به این وسیله متحدان را در عمل انجام شده قرار دهد. تنها یک ماه پس از رسیدن لورنس و اعراب به دمشق، و چهار روز پس از متارکه با ترکیه، در روز ۳ نوامبر، سربازان بریتانیایی شهر را اشغال کردند.‏

ادامه دارد

نسخه مناسب چاپ