بحران ریزگردها از همین حالا که فروردین است قابل تشخیص است. گرما افزون از اندازة طبیعی است و در بسیاری از شهرهای ایران مردم خنک کنندهها را به کار انداختهاند. آلودگی هوا نیز به عادت و روزمرگی بدل شده است. اگر روزی باد سالمی بوزد و آسمان آبی را ببینیم شاد و شگفت زده میشویم. در چنین شرایطی به قول وزیر بهداشت افسار اژدهای کرونا هم از دست رفته و خدا میداند چه زمانی دوباره بتوان افق مثبت و محدودتری را در ارتباط با اپیدمی و بلای هولناک این قرن تجربه کرد و نفسی راحتتر کشید.
با این حال نمیتوان از کار و زندگی طفره رفت. رودخانة بزرگ زندگی اجتماعی ادامه دارد و چرخ اقتصاد هم باید بچرخد. باز هم به قول وزیر بهداشت، مردم که فقط از کرونا لطمه و صدمه نمیبینند؛ از بیکاری و فقر و تعطیلی هم دچار آسیب میشوند. پس چه باید کرد؟ چاره چندان سخت نیست. اما آن مایه انسجام و اراده و همدلی که بایسته است، در مردم و دولت نمیبینیم که امید به رفع سریع و کامل این بحرانها ببندیم!
حقیقت آن است که دولت و وزارت نیرو باید با همکاری متخصصان و نهادهای مدنی، یک ستاد بحران تشکیل دهند. هرگاه از ستاد بحران سخن میگوییم معمولا نگرشی نظامی و امنیتی به میان میآید و اغلب اوقات نیز به جای گرهگشایی، چند مشکل تازه بر اشکالات سابق اضافه میشود. این که از متخصصانی چون کردوانی و استادان آب و زمین شناسی بخواهیم فقط سخنرانی کنند کافی نیست. سالها پیش دکتر جواد صفینژاد با نگارش کتاب «بنه» و دهها پژوهش درجه یک نشان داد که فلات و کشور ایران چقدر تشنه است و تنها جواهر کمیاب و قیمتی آب است که با آن کشورمان آبادان خواهد شد و بلکه بیشتر مردمان ایرانشهر، زندگی در پهنهای وسیع و دارای تنوع را تداوم خواهند بخشید. وگرنه به قول شاعر شهیر خراسانی مهدی اخوان ثالث:
خشکید و کویر لوت شد دریامان
اما بهتر است به مانند شاعران کهن به قضیه بنگریم که آب را روشنی و زیبایی و زلال آن را آیینه عشق و زندگانی مییافتند:
خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی
آب و انرژی در ایران بیش نمیتواند مصروف سهلانگاری ما و تغافل و زمانزدگی سیاستگران شود. میدانم که دولت به تنهایی مسئول نیست و حکومت ایران در لایههایی متعدد در امر زمامداری و سیاستگذاری دخالت دارد و در آخر کار مردم شاید بتوانند اثری بر این سامانه سنگین بگذارند، در حد صدایی که خوابی را برآشفته کند. اما مگر دولتها و حکومتها قرار نیست مشکلات و گرفتاری مردم را حل کنند و مخاطرات امنیتی را حل و فصل نمایند؟ امروز و فردای منابع و تقسیمات آبی و فرسایش زیست محیطی، ما را دچار مخاطرات بزرگ خواهد کرد. حتی بسیاری از تحلیلگران منطقه بر این باورند که جنگ داخلی و ویرانی سوریه ریشه در آب و کاهش شدید منابع آبی داشت و مهاجرت و جنگهای خونین، اولین نمایش این بحران بوده و همواره خواهد بود.
ما هنوز وقت داریم و کشورمان پهنهای وسیع و سواحلی طولانی در کنار اقیانوس دارد. چند وقت پیش یکی از مسئولان دربارة پهنه آبهای زیر زمینی شیرین در غرب کشور و زاگرس سخن گفت و از بهای میلیاردی و حرکت عظیم قارهای آن حرفهایی زد که هر انسان دلسوز و آشنای با مسایل طبیعی و علاقمند به محیط زیست را همزمان شاد و غمگین میکرد. زیرا توجه به این رود عظیم تاریخی، نشان از عمق زیست و حیات در ایران دارد و حتی وجود آبزیانی چون ماهیان بی چشم در مغارهها و پهنههای عمیق زاگرس، عظمت بی پایان آن را نشان میدهد. اما از سوی دیگر، نگرش تاجرانه و قیمت گذاری و بیتوجهی به ارزش حقیقی این زیست بوم طبیعی، خطر نابودی آن را به وضوح پیش روی ما قرار میدهد. دست و دلمان میلرزد که وقتی کسانی نمیتوانند نمکزار مجاور کرخه را تشخیص دهند و برای دسترسی به منابع هنگفت ارزی و مالی و بانکی، پروژههای غیر ضروری تعریف میکنند و کلید میزنند، و در این مورد بمب نمکی غیر قابل ترمیم میسازند، با این پهنة یگانه که تاریخ و طبیعت در زیرسازههای طبیعی زاگرس برای ما به یادگار نهاده چه خواهند کرد؟
امروز اصلاح فرهنگ و بلکه فرهنگ آفرینی برای همه لایهها و قشرهای اجتماع برای درک ارزش آب و چگونگی استفاده بهینه از آن باید آغاز شود و بدیهی است در این مسیر اولویت با کودکانمان است. حفاظت و انتقال دقیق آبهای جاری و جویش راههای شیرین سازی آب دریاها و اقیانوسها قدرت مطلق آینده است. آیندهای نزدیک در سالهای بعد و حداکثر یک دهة دیگر! زمان به زیان ما در حرکت است و ممکن است نتوانیم غفلت و ناکارآمدی امروز را جبران کنیم.
با این حال نمیتوان از کار و زندگی طفره رفت. رودخانة بزرگ زندگی اجتماعی ادامه دارد و چرخ اقتصاد هم باید بچرخد. باز هم به قول وزیر بهداشت، مردم که فقط از کرونا لطمه و صدمه نمیبینند؛ از بیکاری و فقر و تعطیلی هم دچار آسیب میشوند. پس چه باید کرد؟ چاره چندان سخت نیست. اما آن مایه انسجام و اراده و همدلی که بایسته است، در مردم و دولت نمیبینیم که امید به رفع سریع و کامل این بحرانها ببندیم!
حقیقت آن است که دولت و وزارت نیرو باید با همکاری متخصصان و نهادهای مدنی، یک ستاد بحران تشکیل دهند. هرگاه از ستاد بحران سخن میگوییم معمولا نگرشی نظامی و امنیتی به میان میآید و اغلب اوقات نیز به جای گرهگشایی، چند مشکل تازه بر اشکالات سابق اضافه میشود. این که از متخصصانی چون کردوانی و استادان آب و زمین شناسی بخواهیم فقط سخنرانی کنند کافی نیست. سالها پیش دکتر جواد صفینژاد با نگارش کتاب «بنه» و دهها پژوهش درجه یک نشان داد که فلات و کشور ایران چقدر تشنه است و تنها جواهر کمیاب و قیمتی آب است که با آن کشورمان آبادان خواهد شد و بلکه بیشتر مردمان ایرانشهر، زندگی در پهنهای وسیع و دارای تنوع را تداوم خواهند بخشید. وگرنه به قول شاعر شهیر خراسانی مهدی اخوان ثالث:
خشکید و کویر لوت شد دریامان
اما بهتر است به مانند شاعران کهن به قضیه بنگریم که آب را روشنی و زیبایی و زلال آن را آیینه عشق و زندگانی مییافتند:
خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی
آب و انرژی در ایران بیش نمیتواند مصروف سهلانگاری ما و تغافل و زمانزدگی سیاستگران شود. میدانم که دولت به تنهایی مسئول نیست و حکومت ایران در لایههایی متعدد در امر زمامداری و سیاستگذاری دخالت دارد و در آخر کار مردم شاید بتوانند اثری بر این سامانه سنگین بگذارند، در حد صدایی که خوابی را برآشفته کند. اما مگر دولتها و حکومتها قرار نیست مشکلات و گرفتاری مردم را حل کنند و مخاطرات امنیتی را حل و فصل نمایند؟ امروز و فردای منابع و تقسیمات آبی و فرسایش زیست محیطی، ما را دچار مخاطرات بزرگ خواهد کرد. حتی بسیاری از تحلیلگران منطقه بر این باورند که جنگ داخلی و ویرانی سوریه ریشه در آب و کاهش شدید منابع آبی داشت و مهاجرت و جنگهای خونین، اولین نمایش این بحران بوده و همواره خواهد بود.
ما هنوز وقت داریم و کشورمان پهنهای وسیع و سواحلی طولانی در کنار اقیانوس دارد. چند وقت پیش یکی از مسئولان دربارة پهنه آبهای زیر زمینی شیرین در غرب کشور و زاگرس سخن گفت و از بهای میلیاردی و حرکت عظیم قارهای آن حرفهایی زد که هر انسان دلسوز و آشنای با مسایل طبیعی و علاقمند به محیط زیست را همزمان شاد و غمگین میکرد. زیرا توجه به این رود عظیم تاریخی، نشان از عمق زیست و حیات در ایران دارد و حتی وجود آبزیانی چون ماهیان بی چشم در مغارهها و پهنههای عمیق زاگرس، عظمت بی پایان آن را نشان میدهد. اما از سوی دیگر، نگرش تاجرانه و قیمت گذاری و بیتوجهی به ارزش حقیقی این زیست بوم طبیعی، خطر نابودی آن را به وضوح پیش روی ما قرار میدهد. دست و دلمان میلرزد که وقتی کسانی نمیتوانند نمکزار مجاور کرخه را تشخیص دهند و برای دسترسی به منابع هنگفت ارزی و مالی و بانکی، پروژههای غیر ضروری تعریف میکنند و کلید میزنند، و در این مورد بمب نمکی غیر قابل ترمیم میسازند، با این پهنة یگانه که تاریخ و طبیعت در زیرسازههای طبیعی زاگرس برای ما به یادگار نهاده چه خواهند کرد؟
امروز اصلاح فرهنگ و بلکه فرهنگ آفرینی برای همه لایهها و قشرهای اجتماع برای درک ارزش آب و چگونگی استفاده بهینه از آن باید آغاز شود و بدیهی است در این مسیر اولویت با کودکانمان است. حفاظت و انتقال دقیق آبهای جاری و جویش راههای شیرین سازی آب دریاها و اقیانوسها قدرت مطلق آینده است. آیندهای نزدیک در سالهای بعد و حداکثر یک دهة دیگر! زمان به زیان ما در حرکت است و ممکن است نتوانیم غفلت و ناکارآمدی امروز را جبران کنیم.