اما تهدیدهای شوروی و آمریکا مانع پیاده کردن نیرو توسط ناوگانهای فرانسه و انگلستان شد. این سیاست ایالات متحده که به نوعی در مقابل امپریالیسم بریتانیا قرار می گرفت، تأثیرات اقتصادی خود را در مجموعه اقدامهای آنها بر جا گذاشت.
۲) اتحاد شوروی بعد از جنگ، از سلطه بر اروپای شرقی سود جست. پیروزی کمونیستهای چین بر کومین تانگ۸۶ به طور موقت پیشروی قابل ملاحظه آنها را در آسیا موجب شد. جاذبه و هیجان ناشی از پیشرفت مدل شوروی، در اروپای غربی نیز بازتاب پیدا کرد؛ به ویژه در ایتالیا و فرانسه فهرست انتخاباتی کمونیستها به ترتیب بیش از یکچهارم و یکسوم آرا را در انتخابات از آن خود کرد. این نفوذ برای آنها در این کشورها کافی به نظر میرسید، هر چند برای ادغام آنها در بلوک شرق ناکافی بود. برای نفوذ بیشتر ایدئولوژی سوسیالیسم شوروی، لازم بود که پیشرفت چشمگیر در راستای مدرنیته و شکوفایی در شرق خود را بروز میداد. اتحاد شوروی و رژیمهای دموکراتیک خلقی، به یک سازماندهی متقارن با آنچه در غرب از سال ۱۹۴۹ مستقر شده بود، نیاز داشتند. در واقع، کمکون۸۷ درمقابل شورای همکاری اقتصادی اروپا۸۸ به وجود آمد که نوعی پاسخ استالین به شورای اقتصادی اروپا بود. پیمان ورشو که از بعد نظامی، شوروی را با دموکراسیهای خلقی اروپای شرقی پیوند میزد نیز پاسخی بود به ادغام آلمان فدرال(غربی) و پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو). این تقارن بیشتر جلوه ظاهری داشت تا هویتی واقعی. تسلط واشنگتن بر ناتو تقریباً شبیه تسلط مسکو بر پیمان ورشو بود.
در این میان، جامعه اقتصادی ذغال سنگ و فولاد و سپس جامعه اروپایی، ساختارهایی سیاسی بودند که بر خلاف کومکون۸۹ خودمختار به شمار میرفتند. این نهادها نقش اساسی در جهش اقتصادی اروپای غربی داشتند، بهطوری که در کمترین زمان ممکن، اروپا را از تمام آنچه انقلاب دوم صنعتی به ارمغان آورده بود، بهرهمند ساختند. کومکون از دو کمبود یا نقص رنج میبرد:
الف) مدل الهام بخش اقتصاد برای آن، برخاسته از انقلاب اول صنعتی و نه دومین انقلاب، بود.
ب) هماهنگیهای اقتصادی یا اقتصاد برنامهریزی شده و متمرکز که شاهد موفقیتهای چشمگیری نبود.
از دیگر تحولات سیاسی اروپای شرقی با هدف تحریک و تشویق اروپای غربی، به خصوص بعد از وقوع فشارهای خونبار و طغیانهای پوتسدام۹۰ در سال ۱۹۵۳ و بوداپست در ۱۹۵۶ بود. در این ارتباط، اکثریت جوامع اروپای شرقی به سرعت از رژیمهای خشن و دیکتاتوریکه بر آنان تحمیل شده بود، فاصله گرفتند و نگاه خود را به سوی دنیای آزاد برگرداندند. البته این سؤال مطرح است که آیا ایدهآلهای موجود در پروژه جامعه اروپا هم مورد پسند آنان بود؟ پاسخ البته منفی است زیرا کشورهای آن طرف دیوار آهنین، اطلاع چندانی از دولتهای دموکراتیک میان دو جنگ نداشتند. تنها بخشی از نخبگان آنها قبلا به ایدههای روشنفکری علاقه نشان داده بودند. اگر جمعیتها به بهرهگیری از شرایط زندگی حاکم بر غرب اروپا تمایل نشان میدادند – ایدههای معطوف به انقلاب دوم صنعتی – باید گفت اعتماد و باور آنان نسبت به اروپای غربی محدود بود. آنها هنوز موافقتنامههای مونیخ که موجب شکلگیری اروپای شرقی و بالکانی شدن آنها تحت سیطره نازیها شده و بر آنان تحمیل شده بود را از یاد نبرده بودند و در همان شرایط بود که فرانسه و انگلستان تعهدات خود را انکار کردند. پس چرا باید حالا به آنان اعتماد میکردند؟
ادامه دارد
پینویس: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۸۶٫ Kuomintang
۸۷. COMECON سازمان اقتصادی تحت کنترل شوروی از ۱۹۴۹تا ۱۹۹۱
۸۸٫du Council for Mutual ECONomic Assistance
89.Comecon
90. Postdam بزرگترین شهر آلمان غربی