ناصرالدین، تجسم اخلاق
در سوگ استاد ناصرالدین کمره‌ای - دکتر احمد کتابی
 

رفتی ز پیش دیده و بر جان نشسته‌ای

در خاطرم چو اشک به دامان نشسته‌ای

ای اشک، هرچه ریزمت از دیده زیر پا

بینم که باز بر سر مژگان نشسته‌ای۱

از مصیبت‌های دردناک طولانی شدن عمر، صرف‌نظر از انواع بیماری‌ها و ناتوانی‌هایی که گریبانگیر آدمی می‌سازد، تجربه کردن هر چه بیشتر فراق عزیزان و یاران است که هر چند یک بار، مصیبت و مرارت واپسین سالهای عمر را دوچندان می‌کند و این تجربه تلخ پیوسته ادامه می‌یابد، کما اینکه راقم این سطور، طی یک ماه اخیر حداقل شاهد دو مورد آنها بوده است، تا اینکه سرانجام نوبت خود ما هم فرا رسد.

خبر درگذشت جانگداز سرور گرانقدر و دوست والا و فرشته‌خویم، روانشاد استاد ناصرالدین کمره‌ای، به‌راستی برایم تکان‌دهنده بود، چرا که این بنده را با آن عزیز سفرکرده، قریب به سی سال سابقه آشنایی نزدیک و مودت صمیمانه بود و از مراتب بزرگ‌منشی و نیکخواهی و از خودگذشتگی او در مقام دوستی، خاطره‌ها دارم.

مشارٌالیه فرزند خلف مرحوم آیت‌الله‌العظمی حاج میرزاخلیل کمره‌ای، از اجلة علما و فقها و مراجع زمان خود بود که شماری از مراجع کنونی افتخار شاگردی‌اش را داشته‌اند. وی صاحب حدود صد کتاب، رساله و مقاله است.

شادروان ناصرالدین کمره‌ای علاوه بر تحصیلات عمیق حوزوی، دارای درجة کارشناسی ارشد الهیات بود و سالها در دانشگاه شهیدرجایی و دانشگاه آزاد به تدریس الهیات و معارف اسلامی اشتغال داشت و صاحب تألیفاتی هم بود. سخن‌گفتن در باره مکارم اخلاقی و سجایایی انسانی مرحوم ناصرالدین کمره‌ای برای کسانی که با وی آشنایی کافی داشته‌اند، به منزله توضیح واضحات است. با وجود این، تذکر آنها برای افرادی که با امثال او تماس و مراوده چندانی نداشته‌اند، نه تنها خالی از فایده نیست، که الگو سرمشقی برای گفتار و رفتار نیکوست.

مرحوم کمره‌ای به‌راستی مجسمه اخلاق نیکو و مجمع همه صفات و خصایل حسنه، از جمله خوش‌خلقی، فروتنی، خیرخواهی و بسیاری ویژگی‌های شایسته دیگر بود. نیکخواهی و نوعدوستی‌‌اش حد و مرزی نداشت و آشنا و بیگانه، شریف و وضیع و صالح و طالح نمی‌شناخت و به‌سان باران ‌بر همگان فرو می‌ریخت. در توصیف مکارم اخلاقی کم‌نظیر او همین قدر کافی است که عرض کنم طی سی سال مراوده با آن مرحوم، بدون کمترین اغراق، یک ترک اولی از او نه دیدم و نه شنیدم.

اکنون قریب به یک هفته است که آن وجود نازنین روی از ما نهان کرده و در دامان خاک و از رنج و آلام این روزگار غدار و دوران وانفسا آسوده شده است. ناصرالدین کمره‌ای ظاهراً دیگر در میان ما نیست، ولی آیا به راستی او درگذشته است؟ به یقین چنین نیست: مرگ او نه «پایان راه» که نشانه «آغازی دیگر» و «حیاتی مجدد» است؛ آن‌چنان که در کلام سحرآسای مولانا در مثنوی شریف آمده است:

ظاهرش مرگ و به باطن زندگی

ظاهرش ابتر، نهان پایندگی

و باز هم از مولانا بشنوید که از مباهات خاک گور به در برگرفتن پیکر پاک عزیزانی نظیر مرحوم کمره‌ای سخن می‌گوید و ارزش‌ وجودی یکی از این به ظاهر «مردگان» را از صد «زنده» درواقع مرده برتر می‌شمارد، سهل است که صدهزاران زنده را در زیر سایه این درگذشتگان می‌بیند:

خاک گور از مرد هم یابد شرف

تا نهد بر گور او دل، روی و کف

خاک از همسایگی جسم پاک

چون مشرّف آمد و اقبال‌ناک

خاک او هم سیرت جان می‌شود

سرمة چشم عزیزان می‌شود

ای بسا در گور خفته خاک‌وار

بهْ ز صد اَحیاء به نفع و انتشار

سایه برده او و خاکش سایه‌مند

صدهزاران زنده در سایه‌ی وی‌اند

ضمن عرض تسلیت صمیمانه به همسر ارجمند، فرزندان خلف، برادران گرانقدر و دیگر بستگان و آشنایان آن مرحوم، عرایضم را با نقل دو بیت به پایان می‌برم: نخستین بیت، مستخرج از منظومه‌ای‌ است از شاعر بزرگ معاصر، مرحوم محمدحسین شهریار که در رثای یکی از دوستانش سروده است با این مضمون که اگر در پرتو انوار خورشید و ماه، سراسر عالم را جستجو کنیم، هرگز آنچه را گم کرده‌ایم، نخواهیم یافت:

دگر به پای مه و مهر اگر جهان گردیم

به صد چراغ نیابیم آنچه گم کردیم

بیت دوم برگرفته از مراثی شیخ اجل سعدی است:

شرح غمت تمام نگفتیم همچنان

این صد یکی است کز غم دل بر زبان برفت

۱ـ سروده شاعر ارجمند علی اشتری

نسخه مناسب چاپ