ابوطالب مهندس سال ۱۳۱۰ در کازرون به دنیا آمد. فارغالتحصیل کارشناسی حقوق از دانشگاه تهران در سال ۱۳۳۷، کارشناسی ارشد مدیریت مؤسسات آموزشی دانشگاه تگزاس در سال۱۳۴۰ و دکترای اقتصاد دانشگاه تهران در سال ۱۳۴۴ است. او همچنین موفق به طی دوره یکساله بعد دکتری در رشته برنامهریزی مالی و سرمایهگذاری در کشورهای در حال رشد از دانشگاه هاروارد و اخذ دانشنامه دوره عالی تحقیقات اجتماعی در سال ۱۳۴۷ از سازمان ملل متحد شد.
دکتر ابوطالب مهندس، بنیانگذار و رئیس مدرسه عالی مدیریت کرمان در سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۳ بود که این مدرسه بعدها به دانشگاه تازه تأسیس کرمان پیوست. همچنین عضو بازنشسته هیأت علمی دانشگاه تهران، مؤسس و رئیس شاخه خلیج فارس دانشگاه جندیشاپور و دانشکده علوم دریایی خرمشهر، مؤسس و مدیر مؤسسه پژوهشی رهیافت، عضو هیأت مؤسس و دبیر اجرایی آکادمی مدیریت ایران و انجمن اقتصاددانان ایران بودهاست. «کتاب مالیه عمومی» و «کتاب درسی مدیریت و اداره مؤسسات بازرگانی» از جمله آثار اوست.
در ادامه گفتگوی محمد شهاب شیبانیفر با دکتر ابوطالب مهندس را پیرامون سیر تطور دانش مدیریت در ایران میخوانید.
***
*گفتگو را با بیوگرافی و فعالیتهای علمی شما آغاز کنیم.
من متولد ۱۳۱۰ هستم. کار علمی و فرهنگیام را با دیپلم متوسطه و از سال ۱۳۳۲ با استخدام در وزارت فرهنگ سابق به عنوان دبیر زبان انگلیسی شروع کردم. ضمن کار، مشغول تحصیل در دانشگاه شدم و سال ۱۳۳۷ لیسانس رشته قضایی از دانشکده حقوق، علوم سیاسی و اقتصادی دانشگاه تهران گرفتم. سپس در امتحان اعزام دبیران زبان انگلیسی برای اعزام به آمریکا، نفر دوم شدم و به دانشگاه تگزاس در آستین رفتم، دوره مدیریت مؤسسات آموزشی را گذراندم و فوق لیسانس مدیریت مؤسسات آموزشی از آن دانشگاه اخذ کردم. پس از بازگشت به ایران ضمن ادامه کار، سال ۱۳۴۱ در امتحان ورودی دوره دکترای اقتصاد دانشگاه تهران، همراه ۱۱ نفر دیگر پذیرفته شدم. سه نفر از این دوازده نفر، تمامی مواد و مراحل را یکضرب گذراندیم. پس از دفاع رساله دکترای خود به عنوان عضو هیأت علمی دانشگاه تهران در سال ۱۳۴۴ پذیرفته شدم و ضمن تدریس درس اقتصاد و مالیه عمومی، مدیریت اداری و مالی مؤسسه تحقیقات اقتصادی دانشگاه تهران را هم به عهده گرفتم. سپس دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران تأسیس شد که ضمن تدریس، ریاست دفتر تشکیلات دانشگاه تهران را هم عهدهدار شدم. همان زمان، هفده نفر از هفده کشور در حال رشد برای گذراندن دوره خاصی در رشته برنامهریزی مالی و سرمایهگذاری در کشورهای در حال رشد در دانشگاه هاروارد به آمریکا دعوت شدند که یک نفر سهمیه ایران بود تا یک دوره یک ساله بعد از دکترا را بگذراند. من انتخاب شدم و به آمریکا رفتم و این دوره را گذراندم. سطح دوره بسیار عالی بود و اتاقی در دانشگاه به عنوان اتاق کار و یک اتاق هم به عنوان اتاق خواب در اختیار هر یک از این اعضای این دوره که از کشورهای ژاپن، برزیل، هلند، پاکستان و غیره بودند گذاشتند. بعد از پایان دوره از بعضی کشورهای آمریکای لاتین بازدید کردیم. همچنین یک ماه در خزانهداری آمریکا و یک ماه هم در وزارت درآمد ملی کانادا کار کردیم. طی این دوره اطلاعات خیلی زیادی از تشکیلات و کیفیت کار دانشگاه هاروارد و همچنین دانشگاه ام آی تی بهدست آوردم و با بعضی از مقامات مؤثر این دو دانشگاه در تماس بودم تا برای تأسیس مجتمع دانشگاهی با آن کیفیت در ایران از کمک آنها بهویژه دانشگاه ام آی تی بهره بگیریم؛ همچنانکه چین پایهگذاری پیشرفتهای خود را مدیون تلاشهای پرورشیافتگان دانشگاه ام آی تی است.
• مدرسه عالی مدیریت کرمان چگونه تأسیس شد؟
در بازگشت به ایران، ضمن کار در دانشگاه دنبال این بودم که طرح مجتمع دانشگاهی مورد نظر را پیاده کنم. نظرچند نفر از همفکران این بود که ابتدا در شیراز این کار را انجام دهیم. دوستی داشتیم به نام مرحوم ایرج مهرزاد که از محترمان و مالکان شیراز و نماینده شیراز و از قضات قدیم بود و وعده داد ملکی را که در شرق شیراز دارد، برای ایجاد شهرک دانشگاهی در اختیارمان بگذارد و به تدریج در شهرستانهای مختلف استان فارس واحدهای این دانشگاه را دایر کنیم. روال معمول هم این بود که ابتدا باید شاه اجازه اجرای چنین طرحی را میداد تا به شورای گسترش آموزش عالی ارائه شود؛ اما شاه نظر داده بود که با وجود دانشگاه پهلوی شیراز نیازی به این دانشگاه نیست. برآن شدیم که طرح مورد نظر را با تغییراتی در استان خراسان پیاده کنیم. طرح را مرحوم باقر پیرنیا استاندار خراسان و نایب التولیه آستان قدس رضوی در میان گذاشتیم. ایشان ضمن استقبال، شخصا با شاه مذاکره کرد؛ اما شاه گفت در آنجا دانشگاه فردوسی هست، اینها به کرمان بروند که دانشگاه ندارد. در نتیجه سال ۱۳۴۹ بنده مأمور تأسیس اولین واحد آموزش عالی در کرمان شدم. بهمن ۱۳۴۹ مدرسه عالی مدیریت کرمان افتتاح شد که اکثر استادان پروازی بودند و معدودی استاد محلی داشت. از بعضی شخصیتهای بالای علمی و تجربی هم به عنوان استادان کمکی و مشورتی دعوت میکردیم تا به دانشجویان آموزش بدهند. همچنین در فهرست واحدهای درسی، دو درس «رهبری و مدیریت در ایران قبل از اسلام» و «رهبری و مدیریت بعد از اسلام» گنجاندیم تا صاحبنظران به ویژه درباره دوران طلایی هخامنشیان و ساسانیان صحبت کنند؛ از جمله رئیس انجمن زرتشتیان که دانشجویان دور ایشان جمع میشدند و اطلاعات و آگاهیهای ذی قیمتی کسب میکردند. برای درس رهبری و مدیریت در اسلام هم خطبه غدیریه و بخشهایی از نهجالبلاغه به ویژه فرمان علی (ع) به مالک اشتر برای اداره و رهبری مصر و نامه ایشان به امام حسن (ع) را انتخاب کرده بودیم.
همزمان از استاد مطهری و استاد محمدتقی جعفری هم دعوت میکردیم تا هم استادان و هم دانشجویان از محضرشان بهرهمند شوند. در این بین استاندار وقت کرمان، مرحوم فتحالله معتمدی هم پانصد هکتار زمین از منابع طبیعی برای تأسیس دانشگاه اختصاص داد و دانشگاه باهنر امروز با همت و ثروت مرحوم مهندس افضلیپور ساخته شد؛ چیزی نزدیک به هفتاد میلیون تومان آن زمان به همراه یک خانه سه طبقه در یوسفآباد تهران، زیرا اعتقاد و تأکید داشت از این دنیا که میرویم کفنمان جیب ندارد تا چیزی داخل آن بگذاریم و ببریم. روحش شاد.
تا پایان سال ۱۳۵۳ توفیق خدمت در کرمان را داشتم و بعد به دانشگاه جندیشاپور خوزستان دعوت شدم و سال ۱۳۵۴ طرح تأسیس شاخه خلیج فارس دانشگاه جندی شاپور را ارائه دادم که تصویب شد اما مرحوم دکتر جامعی، رئیس وقت دانشگاه جندیشاپور گفت الان بیشتر از پنجاه هزار تومان نمیتوانیم به طرح شما اختصاص دهیم؛ فقط یک جایی بگیرید و یک تابلو بزنید تا بعد بودجه تصویب شود. با این وعده به خرمشهر رفتم و از فرماندار وقت خرمشهر، آقای شاپور آتشی شیرازی تقاضا کردم از بزرگان شهر کمک بگیرد. روز اول دو میلیون و چهارصد هزار تومان پول برای دانشگاه جمع شد، آقای یونسزاده نماینده تویوتا گفت سالانه پانصد هزار تومان پرداخت خواهد کرد، آقای احمدزاده تأمین هشت واحد مسکونی برای استادان را پذیرفت و به این ترتیب اولین دانشکده اقتصاد و مدیریت در سال ۱۳۵۴ برپا شد. همان سال با گمرک ایران قرارداد بستیم تا نیروی انسانی مورد نیازشان را تربیت کنیم و کار شروع شد.
سپس با توجه به نیاز منطقه، برای تأسیس دانشکده علوم دریایی خرمشهر در محل فیلیه معروف به قصر شیخ خزعل با ۱۵۰۰۰۰هزار متر مربع زمین کنار اروند رود و مقابل بصره اقدام کردیم. تعمیرات و نوسازی ساختمان قصر یاد شده که در شرف ویرانی بود، آغاز شد؛ قصر و زمین را به مبلغ ۶۰۰ هزار تومان (از همان دو میلیون و چهارصد هزار تومان جمعآوری شده) از ورثه شیخ خزعل خریدیم. این دانشکده در ابتدای سال ۱۳۵۶ با حضور شاه، وزیر کشور، رئیس شرکت نفت، فرمانده نیروی دریایی، استاندار خوزستان و مرحوم دکتر جامعی رئیس دانشگاه جندی شاپور افتتاح شد. در مراسم افتتاح چند پیشنهاد برای تکمیل طرح ارائه کردیم، از جمله اعزام ۲۰ نفر لیسانسیه برای طی دوره تا سطح دکترای تخصصی در رشتههای مورد نیاز علوم دریایی، ۱۰ نفر به ژاپن و ۱۰ نفر به انگلستان و نیز خریداری یک کشتی دارای تجهیزات لازم در امر پژوهشهای دریایی که با آنها موافقت شد و دانشگاه علوم دریایی امروز خرمشهر بیشتر توسط همان عزیزانی اداره میشود که پس از طی این دورهها به ایران بازگشتند.
اواخر سال ۱۳۵۸ شرکت در کمیته تدوین طرح نظام مدیریت اسلامی در سازمان مدیریت صنعتی به تهران بازگشتم. هدف این کمیته، طراحی یک مدل مدیریتی با الهام از منابع اسلامی برای اجرا و رفع کاستیها در یکی از استانها و گسترش در سایر مناطق بود؛ اعضای آن نیز آقایان دکتر باهر، مهندس بنی اسدی، دکتر ابطحی و چند نفر از رشته مدیریت بودند. در این کار از مرحوم استاد محمد تقی جعفری هم خیلی کمک گرفتیم تا برداشتهایمان با خط مستقیم اسلام منافاتی نداشته باشند.
* سطح علمی استادان و محتوای دروسی که آن زمان در حوزه مدیریت تدریس میشدند، چگونه بود؟
من اصرار داشتم کیفیت دروس در سطح معقول و به روز باشد؛ برای همین سعی میشد تا استادان خوب را حتی اگر مستلزم هزینه بالا باشد، جذب کنیم؛ از جمله دکتر سیروس ابراهیمزاده، دکتر بازرگان، دکتر امیر آشفته تهرانی، دکتر نعمتی و تیمسار علامه نوری، فرمانده وقت ناحیه ژاندارمری استان کرمان که دکترای علوم سیاسی داشت. آقای آرشام هم که معرف حضور همه بود! ارتباط کاری خوبی با دانشگاه داشت.
*چه مشکلات و مسائلی در حوزه مدیریت آن دوره وجود داشت؟
معمولاً برای کارهای فرهنگی و تربیتی که بنیادیترین بخش جامعه است، متأسفانه بودجه کافی اختصاص داده نمیشود؛ لذا چه برای پرسنل و اعضای هیأت علمی و چه دانشجویان، مشکل کمبود اعتبار داشتیم ولی سعی میکردیم با همراهی دانشجویان به گونهای مسائل را حل کنیم. درواقع مشکلات همیشه بوده، ولی تدبیر مدیری که در آنجا مدیریت میکند و نحوه برخورد راهگشاست. یک نمونه بارز، این بود که بنده با دربار درگیری شدید داشتم. یک روز نامهای از دربار به امضای آقای اسدالله علم، وزیر دربار برای من آمد که اعلیحضرت مقرر فرمودند که رزا پهلوی رئیس هیأت امنای شما باشد. رئیس هیأت امنای ما استاندار وقت بود که رابطه بسیار دوستانه داشتیم، هم او برای جلسات هیأت امنای دانشکده ما میآمد و هم ما به استانداری میرفتیم و مشکلی نداشتیم و هر کار هم که داشتیم اگر استاندار نبود، زنگ میزدیم و خودش دنبال کار میآمد. اما این خانم که اهل خراسان و همسر احمدرضا پهلوی بود، جلسات هیأت امنای ما را در کاخ سعدآباد تشکیل میداد، که باید همه اعضاء به آنجا میرفتیم. علاوه بر این در امور داخلی دانشکده هم مداخلات بیجا میکرد، مثلاً تلفنی دستور میداد آقای دکتر فلانی را از مدیریت امور دانشجویی بردارید و فلان کس را به جای ایشان بگذارید که من قاطعانه رد میکردم و انجام آن را به مصلحت مؤسسه نمیدانستم و ادامه این مداخلات و پایداری من در اجرانکردن اغلب آنها باعث شد از شخص من به شاه در ۲ مرحله شکایت شود و در نهایت از تمام مشاغل اجتماعی برکنار شوم.
* نظام سیاستگذاری در تربیت مدیر و ایجاد مراکز آموزش مدیریت چه رویکردی داشت؟
متأسفانه در گذشته و حتی امروز، پذیرش دانشجو در مراکز آموزش عالی و دانشگاهها بر اساس نیاز به نیروی انسانی در رشتهها و تخصصهای مختلف صورت نمیگیرد. بهویژه پیشرفتهای سریع علمی در عصر باعث شدهاند دانشجویانی را که مثلاً برای چند سال آینده آموزش میدهیم، هنگام فراغت از تحصیل و مهیا شدن برای ورود به بازار کار با نیازهای روز تطابق نداشته باشند و در اغلب موارد ناگزیر باید دورههای تکمیلی بگذرانند یا مهارتهای جدید بیاموزند؛ لذا باید تحولی اساسی در نظام آموزشی در سطوح مختلف صورت گیرد و با دگرگونیهای سریع هماهنگ شود.
code