یادداشت
بیمارها و آمارها
سید مسعود رضوی
دربارة کرونا و کووید۱۹، سخنان و مطالب علمی و آماری بسیاری نوشته و منتشر شده است. در این باره، اما از چشم مخاطب عامی و مردم عادی کمتر سخن گفته می‌شود. نگارنده که خود در سخت‌ترین سطح و شکل با کرونا دست و پنجه نرم کرده و مدتی طولانی بستری بوده و از عوارض جسمی و روحی و مالی آن باخبر هستم، با حساسیت زیاد به موضوع می‌پردازم. اما وقتی در احوال و اقوال و منابع مردم کوچه و خیابان نظر می‌کنم، به وضوح آشفتگی را می‌بینم. یک بخش از این آشفتگی طبیعی است ولی بخش دیگر آن، قابل ترمیم و جلوگیری است، اگر عمدی و خدای ناکرده آگاهانه نباشد. در یادداشت حاضر، از چشم مردم به این موضوع، این درد و این معضل ملّی و فاجعه انسانی نگریسته‌ام.

آمارهای مربوط به کرونا در سه سطح منتشر می‌شود. سازمان بهداشت جهانی که یک سازمان بین‌المللی و مبتنی بر تعهدات جهانی است، ستاد ملّی مقابله با کرونا در داخل کشور که رسمیت دولتی و حکومتی دارد، و سرانجام مردم و رسانه‌ها که طیف وسیعی از صداوسیما و جراید و خبرگزاری‌ها و شبکه‌های ارتباطی و گروهها و افراد را در هر لحظه و جا و مکان و موقعیتی در برمی‌گیرد. این افراد و شبکه‌ها و گروهها، البته بنابر الزامات و منافع و شرایطی که دارند، در کاست و فزود، پشتیبانی یا محکوم ساختن، کوچک نشان دادن یا بزرگنمایی، و افراط و تفریط و اغراق… هیچ حدّ و مرز مشخصی ندارند. منظورم این است که امروزه هر کسی یک تریبون و بلکه یک میکروفون در دست دارد و بدون کسب هرگونه مجوّزی قادر است نظرات خام و بیهوده، یا پخته و سنجیده را به گوش گروهی از مردم برساند؛ ولو آن‌که تعداد مخاطبان اندک یا محدود به نزدیکان و خویشاوندان باشد. اما این حلقه‌های سست و کوچک در یک فرایند گسترده، می‌تواند موج و حرکت ایجاد کند و سوگیری نهایی یا اهداف کلّی خود را به جامعه و افکار عمومی تحمیل کند. حتی اگر نادرست و به کلی غلط باشد، باز هم اجماع ظاهری یا اکثریت همراهان، با لایک و شعار و تکرار، نوعی «حقیقت فریبنده» را به عموم ابلاغ می‌کنند و با واقع‌نمایی و شبه‌برهان و تسلسل گزاره‌های ناواقعی و سست و ناپایدار، التهابی ایجاد کرده و حداقل کاری که از دستشان برمی‌آید را انجام می‌دهند. آن کار، ستاندن مجال شنیدن، اندیشیدن و امکان تشخیص صدق از عامّة کاربران رسانه‌ها و افراد معمولی در جامعه است. زیرا جامعه بدون رسانه‌ها و شبکه‌های مجازی، دیگر نمی‌تواند با اتکای به مرجعیت نخبگان یا مراکز علمی و فرهنگی و سیاسی معتبر، مقدمات لازم برای استنتاج سالم را به دست آورد. به عبارت دیگر، وقتی همه فریاد می‌زنند سکوت برقرار است، بدون مزیت آن‌ که آرامش است، وقتی همه خاموش‌اند، نمی‌توان سخنی شنید، و در هر دو صورت، تفاوت میان صدق و کذب، بحث علمی و استدلال درست و استناد به واقعیات، سالبة به انتفاع موقعیت است.

دربارة‌ کرونا، موضوع با اهمیت فراوان، در هر گوشه و کنار، هر شهر و روستا، هر کوی و برزن، وجود دارد و درک شرایط و آمارها و شیوه‌های مقابله با آن و آگاه‌سازی و تجهیز مردم نیز وجوب دارد. این وجود فراگیر و این وجوب یا ضرورت، در همهمة مدعیات دروغین یا عوامزده و فریب‌کارانه، از یک طرف، فریاد و نالة درگیر شدگان و بیماران و خانواده‌های بی‌گناهی که دستشان به جایی بند نیست و دارو درمانی هم نمی‌یابند از سوی دیگر، موجب کاهش امید شده و همان همهمة بیهوده را به خاطر می‌آورد. مردم نزدیک به دو سال است که درگیر چنین وضع و حالی هستند. در ابتدای پاندمی و شرایط کم‌شناخته‌ای که به وجود آمده بود، طبیعی است که اغلب مردم نمی‌توانستند تصمیم بگیرند و رسانه‌ها و شبکه‌های مجازی و اکثریت کاربران نیز از اطلاعات و دانش و فرایندهای علمی بی‌بهره بودند. اما به تدریج اوضاع تغییر کرد و هم اکنون تا حد زیادی منشاء و مبداء انتشار ویروس، ماهیت بیولوژیک آن، کیفیت شیوع و انتشارش، جهش‌های ژنتیک و روش تطبیق ویروس با ساختارهای متفاوت محیطی، پایداری آن در یک وضع و ناپایداری در وضع دیگر، عناصر متضاد در ضعیف کردن یا تقویت ویروس، اثرگذاری داروهای متفاوت بر بیماران کرونایی، طبقه‌بندی بیماران به لحاظ سنی و احوال جسمانی، طبقه‌بندی آماری شهرها و گزارش دائمی تحول اقلیمی در سفر و اثر بر شهرها و روستاها، تهیه واکسن و انواع واکسن‌ها در شرایط کنونی، و ده‌ها و صدها مسئله دیگر، موجب شده تا مراجع علمی و رسمی در دولت‌ها، حداقل تصویر قابل اعتمادی برای تحلیل و ارزیابی و سپس رهنمود و جمع‌بندی داشته باشند.

جای تأسف است که این همه مشکل و تجربه و مصیبت که در طول یک سال و اندی رخ داده و بسیاری از هموطنان نجیب و بزرگوار ما را دچار سانحه و فاجعه کرده، نتوانسته است، برجسته‌ترین مدیران مسئول در این حوزه را وا دارد که از سخنان فی‌البداهه، تبلیغات بیجا و بیهوده‌گویی‌های سیاسی و گروهی در مواجهه با کرونا و فراگیری این بیماری مهلک بپرهیزند. اگر نوش و درمانی ندارند، نیش و نمکی بر زخم مردم نپاشند. در حقیقت آنچه روی داده است و به عادت روزمره برای بسیاری از مدیران و مسئولان کشور بدل شده، توجه به وضع حال و تکرار مدعیاتی است که گاهی طی یکی دو روز به کلی ضدهم و نقیض سخن قبلی است. گاهی در یک مجموعه، سخنگو به بیان مطالبی می‌پردازد و رئیس مربوطه با انکار و تأکید بر مطلبی مخالف و متضاد، مردم و افکار عمومی را سرگردان، و مجموعه و مجمع و نهاد مربوطه را بی‌اعتبار می‌نماید.

به طور خاص روی سخنم با دولت، جناب دکتر روحانی، وزیر محترم بهداشت، ستاد ملی کرونا و برخی مسئولان شناخته شده در همین حیطه است. امروزه شبکه‌های اجتماعی، در موقعیتی غریب و قدرتمند قرار گرفته‌اند و به صورت روزانه، سخنان و دعاوی و وعده‌های شما را همراه با مقایسه‌هایی که با کشورهای بی‌تدبیر غربی و شرقی انجام داده‌اید و پیشرفت‌ها و خدمات انکارناپذیر و گاه غیرقابل تصوری را که در اندک مدت به دست آورده‌اید، همراه با شاخص‌های موفقیت و دستاوردهای علمی بسیار فراتر از انتظار، در جویش و پایش کرونا، و انگشت تحیر در باب پیشرفت در درمان واکسن و انواع و اقسام چیزهایی که گفته‌اید، در کنار این نکته که ژاپنی و چینی و کره‌ایی‌ها، بعد از اروپایی‌ها به شما زنگ می‌زنند و می‌گویند شما چطور به این سطح از موفقیت رسیده‌اید؟ و نهایتاً اینکه همه این کارها بالقوه انجام شده، اما تحریم اجازه نمی‌دهد بالفعل شود و بخش خصوصی برود و واکسن از هرکجا که می‌تواند بخرد بیاورد و ما هم تلاش خود را می‌کنیم. جناب رئیس جمهور گرامی و عزیز، از سرگردانی مردم و هاج و واج ماندن اهل قلم در مطبوعات می‌گذرم، اما دادن ارز نیمایی مشکل وارد کننده نیست، قراردادهای مطمئن و کیفیت ورود و مجوز توزیع و قیمت و محل دریافت برای مردم کوچه و خیابان است که باز هم به نقطه اول بازخواهد گشت. اتخاذ یک سیاست واحد و توضیح و ادامه قدرتمندانه آن، به گونه‌ای که کمترین صدمه و هزینه را برای مردم و کشور داشته باشد و در زمان مناسب مردم را از شر بیماری برهاند، یا آسیب‌هایش را کاهش دهد، حق مردم بود و هنوز هم هست. این حق در هیاهو و همهمه‌ای نابخردانه دریغ شده یا بهتر است بگویم گم شده است.

نسخه مناسب چاپ