نخستین نمایشهای ایران به عنوان تئاتر صمیمی، راحت و به دور از تشریفات اجرا میشد؛ به گونهای که هر کسی در خانه حوضی داشت، میتوانست تئاتر پرخندهای را تماشا کند.
سیاهبازی بهعنوان یکی از پرطرفدارترین تفریحهای مردم قدیم، به نمایشهای روحوضی معروف بود. محل اصلی اجرایش قهوهخانهها یا روی حوض حیاط خانههای مردم بود؛ چرا که باید در جایی بلندتر از سطح زمین اجرا میشد.
تئاتر روحوضی تا وقتی که نخستین دانشجویان اروپارفته از سوی عباس میرزا به ایران بازگشتند، رونق داشت و پس از بازگشت آنان، آشنایی ایران با فرهنگ غرب گسترش پیدا کرد؛ به گونهای که ساخت سالنهای متعدد تئاتر یکی از ثمرات آن به شمار میرود. با این زمینه، تئاترنو در ایران پا گرفت و تا آغاز انقلاب مشروطه پایدار ماند و پیشرفت کرد؛ اما پس از آن دامنهاش محدود شد.
تئاتر نو که ریشه غربی دارد، در زمان قاجار ناشناخته بود، اما جالب این که نخستین سالن و سن تئاتر با استاندارد این نوع نمایش، در دوره ناصر الدین شاه و در دارالفنون ساخته شد؛ هر چند که تا اواخر سلطنت او هیچ تئاتری در آن اجرا نشد و شاید هم اصلا نمیدانستند کاربرد درست این سالن چیست.
در این دوره لومر (معلم موزیک دربار) و میرزا علی اکبر خان مزین الدوله نقاشباشی و چند تن دیگر به صورت خصوصی برای شاه و خاندان و درباریانش نمایشهایی را اجرا میکردند. البته این اجراها دوام چندانی نیاورد، چون نه هیچ بازیگر زبردست و کارآزمودهای وجود داشت که بتواند تئاتر بازی کند، نه نمایشنامه و متنی و نه آزادی بیان و گفتاری بود.
تا اواخر سلطنت قاجار در آن دوره، نخستین گروه تئاتر منظم با همکاری میرزاحسین خان توفیق، غلامحسین ملت، عبدالله خان آیینه سیما، حسین حولهای، احمد موید و غلامرضاخان حاجیان تشکیل شد. این گروه به دلیل نداشتن رقیب و نیز ریشهداربودن این هنر در میان مردم، به سرعت مشهور شد و مقبول افتاد.
از مهمترین دردسرهای تئاتر نوپا، نبود بازیگر زن بود؛ زیرا هم عرف جامعه مذهبی نمیپذیرفت و هم برخی به شدت با آن مخالف بودند؛ از این رو عدهای از بازیگران مرد به وقت نیاز لباس زنانه میپوشیدند و نقش زنان را اجرا میکردند. بنابراین عبارت بازیگر «زنپوش» هم به تئاتر آن دوره اضافه شد.
یکی از معروفترین ایفاکنندگان نقش زن روی صحنه، عباسعلی ببراز سلطانی بود، این وضعیت تا ماجرای کشف اجباری حجاب در سال ۱۳۱۴ ادامه داشت و بعد از آن کمکم پای تعدادی از زنان به تئاتر باز شد.
میگویند پری گلوبندکی نخستین زنی بود که پا بر صحنه تئاتر گذاشت و بعد از او عصمت صفوی، رقیه چهرهآزاد و عدهای دیگر جذب این هنر شدند.
تئاتر رو حوضی ویژگیهای منحصر به فردی داشت؛ از محتوای نمایشنامه گرفته تا لهجه بازیگر، اما بداههگویی از ارکان اساسی آن بود و معمولاً هم تلاش میشد تا در نهایت یک نتیجه اخلاقی داشته باشد. اهمیت و ارزش آن به آزادی بیان و استقلال بازیگران بود و کمتر پیش میآمد که به متن نمایش وفادار باشند. کارگردان خط داستان، شکل و فلسفه کار را به یکی از بازیگران میگفت و بقیه بداهه بود. تا قبل از سال ۱۳۱۰ اکثر نمایشها به همین شیوه اجرا میشد؛ یعنی بیشتر «موضوعنامه» داشت تا نمایشنامه.
سال ۱۳۱۰ لزوم مراقبت از اجرای سیاهبازی و دیگر انواع نمایش باعث شد تا به هر نمایشی اجازه اجرا داده نشود و گروهها موظف شدند که قبل از آن، متن خود را به تصویب برسانند. همین موضوع موجب شد تا احمدموید و ذبیحالله ماهری به فکر تهیه متنهایی با اقتباس از شاهنامه، خمسه نظامی، ویس و رامین، هزار و یک شب و سمک عیار بیفتند. تعداد نمایشهایی که احمد موید اقتباس کرد از مرز ۴۰۰ میگذرد.
بعد از وقایع ۱۳۲۰ تماشاخانههایی که برای تئاتر روحوضی به وجود آمده بود، تعطیل شد. البته این تعطیلی طولانی نبود و با آرام شدن اوضاع، بار دیگر این ژانر هنری رونق گرفت اما دوباره با قوت گرفتن سینما، پیدایش تئاتر و تلویزیون و گسترش رادیو و تلویزیون، تئاتر روحوضیها با همه ریشهای که در قلب مردم داشت، شکست خورد. تئاتر با قابلیتها و استعدادهای نهفتهاش، رسانهای تأثیرگذار برای انتقال پیامهای ملی، قومی و ارزشی یک جامعه بوده و همانگونه که آیینه فرهنگ جامعه است، میتواند تأثیر بلندمدتی در ذهن و تفکر مخاطب داشته باشد؛ هنری اندیشهساز که مرز نمیشناسد و واکاو زندگی از منظرهای متفاوت است. به گفته غول تئاتر شکسپیر، دار دنیا بسان تئاتر است.
تئاتر در فرایند حضور تماشاگران در کنار سن کامل میشود؛ در طول سال هنرمندان را چشم به راه میگذاریم و به تئاتر نمیرویم و فقط در هفتم فروردین ماه(هفتم مارس) در روز جهانی تئاتر به یادش میافتیم!
دکتر ابراهیم جعفری- مدرس علوم ارتباطات دانشگاه