در خیمه قذافی
مترجم:حسین جابری انصاری - روایت دوستان سرهنگ از رازهای دوران او گفتگوهای تفصیلی«غسان شربل» با پنج سیاستمدار معاصر لیبیایی - ۴۰
 

‏* آیا قذافی باید محاکمه شود؟‏

اگر زنده ماند، باید محاکمه شود. اگر من قاضی یا رئیس دادگاه باشم افراد پیرامون قذافی را نیز شریک او در مسئولیت به حساب می‌آورم، افرادی که شمارآنها از ۲۰ نفر بیشتر نمی‌شود و از [حکومت] قذافی بسیار منفعت برده‌اند.‏

‏* قذافی برای ترور شخصیت‌هایی در خارج از لیبی تلاش کرد؟‏

بله، برای ترور ملک عبدالله بن عبدالعزیز [پادشاه سعودی] برنامه ریزی کرد، و سعودی دو فرد درگیر در این توطئه را آزاد کرد و‌ای کاش قبل از آزادی، آنها را محاکمه می‌کرد چون نظام این را ترویج کرد که بی‌گناه بوده‌اند. نظام پند نگرفته و بار دیگر این توطئه را تکرار کرد و افراد جدیدی دستگیر شدند. قذافی در گذشته هم برای ترور ملک حسین [پادشاه اردن] برنامه‌ریزی کرده بود.‏

‏* آخرین بار چه زمانی با سرهنگ قذافی ملاقات داشتید؟‏

حدود دو سال قبل هنگام مشارکت او در اجلاس سران اروپا، آفریقا و عرب.‏

‏* روابط شما با قذافی چگونه بود؟‏

در حقیقت روابط سردی داشتیم و صمیمیت و گرمی در روابطمان نبود که این خود نتیجه رویدادهای دهه‌های گذشته بود. ما در تدارک [جنبش] اول سپتامبر با هم بودیم، اما بعد راهمان از هم جدا شد. علت ناراحتی قذافی از من در سال‌های اخیر تصمیمم از ابتدای سال ۲۰۰۳ برای نرفتن به لیبی بود. من در اوت ۱۹۷۵ لیبی را ترک کردم و در اوت ۲۰۰۰ پس از غیبتی ۲۵ ساله، به کشور بازگشتم.‏

‏* در چارچوب نوعی مصالحه به لیبی، بازگشتید؟‏

در فضایی [آکنده] از امیدها و آرزوها و پس از این که قذافی گفت آماده تغییر و شنیدن صدای دیگران است، به کشور بازگشتم. شب ۲۹ اوت [۲۰۰۰] با او در مقر گردان ساعدی [: فرزند قذافی] در شهر سرت ملاقات کردم. در طول دوره طولانی قطع ارتباطم [با نظام]، دو بار با قذافی ملاقات کردم. یک بار در الجزایر پس از میانجیگری رسمی این کشور و بار دوم در کاخ قبه قاهره، پس از میانجیگری مصر و هر دو بار به توافق نرسیدیم. ‏ قذافی در ملاقات سال ۲۰۰۰ گفت بر این باوربوده که طرح او با نام حاکمیت مردم، بهترین راه حل برای [شرایط] لیبی است. من با او همراهی کردم و گفتم حاکمیت مردم را باید از طریق صندوق رأی گیری و نهادها [ی قانونی]، قانونمند کرد و به وضعیت عقب افتاده و جاهلانه فعلی خاتمه داد. ‏

‏[فضای] ملاقات ما عادی بود اما قذافی با گفتن این که مرا [در این سال‌ها] از دست داده است، کوشید فضای ملاقات را دوستانه کند و ملامتگرانه اضافه کرد، چرا به مخالفان [نظام] پیوستی، و چطور می‌توانی با خودت مخالفت کنی؟ اشاره‌ای [ضمنی] به این که ما در هنگام رسیدن به قدرت و در شورای فرماندهی انقلاب با هم بودیم. درباره نیاز کشور به قانون اساسی هم بحث کردیم و این طور وانمود کرد که نسبت به آنچه گفتم قانع شده است. از مدل‌های اجرا شده [قانون اساسی] در ترکیه و شیلی صحبت کردیم و همین طور ایران که [در نظام سیاسی آن]، رهبر وجود دارد و این [منصبی بود] که ما [در صورت تدوین قانون اساسی] برای قذافی مفروض می‌گرفتیم.‏

در پایان این ملاقات از من پرسید آیا در لیبی خواهم ماند که جواب دادم به مصر برمی گردم، چون خانواده و کارهای شخصی من آنجا است. این را که گفتم، قذافی از من خواست برای پوشش حضورم در مصر، نمایندگی لیبی در اتحادیه عرب را برعهده گیرم و با این عنوان با او به صورت مرتب ملاقات داشته باشم تا [درباره امور کشور] با هم بحث و گفتگو کنیم. ‏

ادامه دارد

نسخه مناسب چاپ