در بخش نخست این مقال به بررسی برخی از اندیشههای سعدی در زمینههای مدارا و آزادفکری پرداختیم. اینک ادامه گفتار:
د) مهرورزی و اجتناب از آزاردهی
مهربانی و ابراز شفقت، والاترین جنبة مداراست و آزاررسانی، آشکارترین نشانة دوری از آن. در این خصوص نیز شواهد عدیدهای در آثار سعدی وجود دارد که از اهم آنها ذیل عنوانهایی یاد میشود:
ـ انسان فاقد مهر و احسان، با نقش دیوار یکسان است:
چو انسان را نباشد فضل و احسان
چه فرق از آدمی تا نقش دیوار؟
به دست آوردن دنیا هنر نیست
یکی را گر توانی، دل به دست آر
(گلستان، باب هفتم)
ـ آدمی بنده احسان و مهربانی است:
هر که فریادرس روز مصیبت خواهد
گو در ایام سلامت به جوانمردی کوش
بندة حلقه به گوش ار ننوازی، برود
لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش
(همان، باب اول)
و نیز مشابه این مضمون:
بداخترتر از مردمآزار نیست
که روز مصیبت، کَسش یار نیست
(همان، باب هفتم)
ـ رنجی که بر دل نشیند، در دل بماند:
«هر که را رنجی به دل رسانیدی، اگر در عقب آن، صد راحت برسانی، از پاداش آن یک رنجش ایمن مباش که پیکان از جراحت به در آید و آزار در دل بماند!» (همان، باب سوم).
ـ ثمرة آزاررسانی به ضعفا، درماندگی در برابر اقویاست:
ضعیفان را مکن بر دل گزندیر که درمانی به جورِ زورمندی (همان، باب هشتم).
مَکن تا توانی دل خلق ریش
وگر میکنی، میکَنی بیخ خویش
(بوستان، ۲۲۴)
ـ حیوان وحشی بر آدمیزادة موذی رجحان دارد:
نه هر آدمیزاده از دد بهْ است
که دَد ز آدمیزادة بد، به است
بهْ است از دَد، انسان صاحب خرَد
نه انسان که در مردم افتد چو دَد
(همان، ۷۱۸ ـ ۷۱۹)
هـ) احترام به آرا و معتقدات دیگران
بارزترین مظهر و نشانه برخورداری از روحیة رواداری و آزاداندیشی، محترم شمردن اندیشهها و باورهای دیگران، بهویژه دربارة مذهب است. سعدی در این باب حکایتی در باب دوم بوستان (ابیات ۱۱۶۱ ـ ۱۱۷۸) میآورد که تا مدتها در غرب تصور میشد بخشی از انجیل گمشده است! حضرت ابراهیم خلیل(ع) که نامور به میهماننوازی است و برای پذیرایی از در راهماندگان، مهمانسرایی دایر کرده بود، روزی به استقبال پیرمردی میشتابد که به او روی آورده بود و با احترام بسیار به درون خانه دعوتش میکند. خدمتگزاران مهمانسرا نیز شرط ادب و خدمت به جای میآورند. چون سفره مینهند، همه به رسم معمول «بسمالله» بر زبان میآورند، ولی مرد سالخورده خاموش میماند! حضرت ابراهیم(ع) معترضانه میپرسد:
نه شرط است وقتی که روزی خوری
که نام خداوند روزی بری؟
میهمان پاسخ میدهد: من از انجام دادن کاری که پیر آتشپرست مقرر ندانسته باشد، معذورم:
بگفتا: نگیرم طریقی به دست
که نشنیدم از پیر آذرپرست
مطابق این داستان، حضرت ابراهیم(ع) که درمییابد او خداپرست نیست، عذرش را میخواهد و از مهمانسرا بیرون میراند:
به خواری، براندش چو بیگانه دید
که منکر بوَد پیش پاکان، پلید
جبرئیل نازل میشود و پیام توبیخی خداوند را به آن حضرت ابلاغ میکند:
سروش آمد از کردگار جلیل
به هیبت، ملامتکنان کای خلیل!
مَنَش داده صد سال روزی و جان
تو را نفرت آمد از او یک زمان!
گر او میبَرَد پیش آتش سجود
تو باپس چرا میبری دست جود؟
اعتقاد سعدی به حفظ حرمت پیروان ادیان و مذاهب گوناگون و حتی کافران و بتپرستان، با صراحتی بیشتر در یکی از غزلیاتش منعکس شده است:
مُلک صمدیت را چه نفع و زیان دارد
گر حافظ قرآنی یا عابد اصنامی
زهدت به چه کار آید گر رانده درگاهی؟
کفرت چه زیان دارد گر نیکسرانجامی؟
بیچاره توفیقاند: هم صالح و هم طالح
درمانده تقدیرند: هم عارف هم عامی
(کلیات، ص۷۸۱)
از این ابیات برمیآید که رستگاری واقعی در گرو حسنعاقبت و جلب رضای خداست و الزاماً به ایمان و زهد یا اعتماد به آیین خاص بستگی ندارد. همین مضمون با تفاوتهایی چند، در مواضع دیگری نیز تکرار شده است:
یکی حلقه کعبه دارد به دست
یکی در خراباتی افتاده مست
گر آن را بخواند، که نگذاردش؟۱
ور این را براند، که باز آردش؟
نه مستظهر۲ است آن به اعمال خویش
نه این را درِ توبه بستهست پیش
(بوستان: ۲۰۱۸ ـ ۲۰۲۰)
چون آدمی را در انتخاب این یا آن دین و مذهب، اختیار چندانی نیست، تخطئه و تحقیر معتقدات دینی دیگران دور از انصاف و منطق است:
تو را آسمان خط۳ به مسجد نوشت
مزن طعنه بر دیگری در کِنْشت
ببند ای مسلمان، به شکرانه دست
که زنّار مُغ بر میانت نبست
نه خود میرود هر که جویان اوست
به عُنفش کشان میبَرَد لطف دوست
(همان: ۳۴۴۳ـ ۳۴۴۵)
و ـ اذغان به خطا و اشتباه
یکی از برکات و ثمرات رواداری و آزادفکری، آمادگی و توانایی آدمی برای پذیرش تقصیرها و اذعان به اشتباهات خویش است. سعدی در بوستان (ابیات ۲۴۴۹ـ ۲۶۴۵)، نمونه بارزی از این روحیه حقپذیری و انصافگرایی را در قالب حکایتی عبرتانگیز آورده است: فردی مشکلی را پیش شاه مردان، علیعلیهالسلام، مطرح میکند و راه حل آن را میجوید. امام(ع) جوابی بیان میدارد و یکی از حاضران، نظر دیگری میدهد:
شنیدم که شخصی در آن انجمن
بگفتا: چنین نیست یا باالحسن
حضرت علی(ع) بیآنکه برنجد، بزرگوارانه، از او میخواهد اگر جواب بهتری دارد، اظهار کند:
نرنجید از او حیدر نامجوی
بگفت: ار تو دانی از این بهْ، بگوی
و آن شخص پاسخی را که صواب میداند، بیان میکند. سعدی میگوید امیر مؤمنان(ع) با نهایت انصاف و جوانمردی پاسخ او را میپذیرد و تازه تشویقش هم میکند:
پسندید از او شاه مردان جواب
که: من بر خطا بودم، او بر صواب
بهْ از من سخن گفت و دانا یکی است
که بالاتر از علم او، علم نیست
در همان باب، داستان مواجهه خلیفه با گدای نابردبار نیز یاد کردنی است (بوستان: ۲۴۶۶ ـ ۲۴۷۴): روزی خلیفه در جایی تنگ و باریک، ناخواسته پایش را بر پای گدایی میگذارد و موجب آزار او میشود. گدای کمطاقت سخت برآشفته میشود و طعنهزنان نهیب میزند: مگر چشمنداری تا پیش پای خود را ببینی؟ خلیفه بدون اینکه خود را معرفی و وی را شرمنده کند، به خطای خود گردن مینهد و از او پوزش و بخشش میطلبد:
نه کورم، ولیکن خطا رفت کار
ندانستم، از من گنه درگذار
چه منصف بزرگان دین بودهاند
که با زیردستان چنین بودهاند
پینوشتها:
۱ـ چه کسی میتواند مانع شود؟
۲ـ پشتگرم
۳ـ کنایه از قسمت و تقدیر الهی.