زمان و آفرینش در اندیشه زروانی
منظر عقدایی
 

اشاره: مقاله زیر درباره «زمان» است، این موضوع اگرچه تخصصی است و نگرشی تاریخی و آرکائیک دارد، اما در باب یکی از چهار موضوع مهم در تاریخ تفکر و دانش بشر نوشته شده است؛ این چهار موضوع عبارت اند از: خدا، انسان، هستی و زمان. موضوع زمان از عصر اساطیر در ورای پرسشهای بزرگ خودنمایی کرده و سپس به متافیزیک ادیان ابعاد قدرتمندی بخشید. فیلسوفان نیز به زمان بسیار اندیشیدند و در هر مکتب فلسفی به گونه ای درباره وجود و ماهیت زمان گزاره هایی مطرح شد. وقت و زمان در تصوّف و عرفان نیز منزلتی والا و جایگاهی متعال داشت، اما فیزیک جدید، از نیوتون تا نسبیت اینشتاین، زمان را محور فهم ما از کائنات قرار داد و استیون هاوکینگ، اخترفیزیکدان بزرگ عصر ما، تاریخ هستی را تاریخچه زمان نامید. امروزه در دو بعد بزرگ و کوچک کاسمولوژیک، یعنی کیهان شناسی (ستاره شناسی و کهکشانها و جهانهای محتمل) و فیزیک ذرات (شامل اتم و هسته و اجزای آن و شکافت آن تا درک انرژیهای نهفته)، با موضوع زمان در تناسب و تقریب و ارتباط است. این مقاله، فصلی در تاریخ نیاکان ما در باره ادراک انسانها از زمان و باورهای آنان برای گشودن رازهای روزگار است. دشواری مقاله، متناسب با دشواری موضوع است و امیدواریم برای علاقمندان و خوانندگان عالی مقام مفید باشد.ر پیوست فرهنگی

***

«زمان بن ندارد، بل در طی عمل است که بن می‌یابد. هستیِ هر چیز نیازمند زمان است، بی‌زمان هیچ کاری نتوانست کردن یا باشنده‌ای بودن. زمان نیازمند هیچ چیز نیست، چه خود اندر همه «گوهر»ها هست، و اندر هیچ چیز نیست؛ و آن «گیاک» (فضا) است که همه را سامان دهد، و خود با هیچ چیز سامان نیابد…»

چکیده: در این جستار گوهر وجودی زمان در جهان‌بینی زروانی بررسی می شود تا ببینیم جایگاه و مفهوم هستی، زمان، حرکت و پیوند آنها در این روش اندیشگی چیست و چگونه زمان از دل «زمان» زاده می‌شود.

زمان یکی از مفهوم‌های بنیادین و البته پیچیده و دشوار هستی شناسی است. مفهومی که اندیشمندان بزرگ در چند هزار سال گذشته و با نگرش‌های گوناگون در سراسر جهان از جمله ایران و جهان اسلام درباره آن بسیار گفته و نوشته‌اند. گاه با رویکرد و درونمایه افسانه، گاه با رویکرد دین و از دریچه نگاه دینی، و گاه با نگاه فلسفی و علم. اما هنوز راز نهایی این پرسش بزرگ به اندازه کافی گشوده نشده است، به واقع ما مثل ماهی در آب، غرق در زمان و زنده به آنیم و این پرسش درباره کنش‌های روزمره و خرد آدمیان و یا کهکشان‌ها جا خوش کرده است؛ زیرا زمان همیشه بوده است و آدمی از طلوع خورشید یا ماه شاهد گذر زمان بوده و هست. آفرینش و پایداری گیتی، پیوندی ناگسستنی با «زمان» و «مکان» دارد و به همین دلیل، اندیشمندان چه در پوششی افسانه‌ای، چه فلسفی و علمی و چه دینی به آن اندیشده و به کمک آن به هستی شناسی پرداخته‌اند. یکی از این روشهای هستی شناسی، «زروان»گرایی است که آن را به خدای آفریننده‌ای به نام «زروان» نسبت می‌دهند و او را «زمان» و «دهر» نیز نامیده‌اند. زروان‌گرایی را گاه یک «افسانه» نامیده‌اند، گاه یک دین یا آیین، گاه یک نگرش فلسفی و گاه آمیزه‌ای از همه اینها. کسانی بیشتر به جنبه افسانه‌ای این مکتب توجه می‌کنند، گروهی به جنبه دینی و حتی خرافی، و کسانی هم به درونمایه فلسفی آن. در این نوشتار در پی گشودن راز بزرگ زمان نیستیم، بلکه تنها می‌خواهیم با گوشه‌ای از این پرسش و پاسخ به آن در ایران باستان آشنا شویم. نگرش زمان یا زروان را از جایی پی میگیریم که این اندیشه (فلسفی) در تاریخ فلسفه از کجا و چگونه ردی از خود به جا گذاشته. بعدتر چند اشاره به نگرش فیلسوفانی می شود که یا نزدیک به نگرش زروانی هستند و یا اندیشه ای مخالف دارند، اما همان مقولات را بررسیده اند. بیشتر پژوهشگران تفکر زروان و مغها را دارای ریشه مشترکی می‌دانند. نخست از مغ‌ها آغاز می کنیم.

در تاریخ فلسفه، مغ‌‌‌ها (یا مجوس معرّب “مگوش” در پارسی باستان و “مگاو” اوستایی و “مگوسیا” پهلوی) را آغازگر فلسفه دانسته اند. شهرستانی مانند منابع دیگر از دیرینگی و قدرت مغها سخن گفته، و آنها را همان مجوس دانسته است. پرویز اذکایی در کتاب حکیم رازی از «مجوسان اقدم»، یا همان حکیمان پیشین یاد می‌کند که پیش از ظهور زرتشت بوده‌اند، و در دینکرت از آنان به عنوان حکیمان باستان یاد می‌شود. مغهایی که عقیده داشتند صانع عالم، یزدان و اهرمن و نور و ظلمت است. فیثاغورس نگره نور–پدر و ظلمت-مادر را از مغ‌ها گرفت. وی در همان‌‌جا به اصول دوگانه‌گرایی خیر و شر (نیک و بد) و عقل و آز در حکمت مغان ایران غربی (ماد) مندرج در کتاب دینکرد اشاره می‌کند و در باره حکمت مغان می‌نویسد: “اصول ضدین جدلی (دیالکتیک) و مقوله مرکب که ارسطو طی رساله «در باب فلسفه»به مغهای ایران نسبت می دهد، هم به قول وی بیشتر حکمای طبیعی ایونیه (آناطولی) این آموزه را از مغان ماد یاد گرفته بودند. اَهم آرای حکمای طبیعی مزبور همانا نگره ذره گرایی (اتمیسم) است، که این نگرش در نزد مغ‌های حکیم ایران به عنوان فرضیه «بذر» یا «تخمه»ها مطرح بود…» آنها فرقه‌ای نیرومند در زمان مادها بودند. آتش را محترم داشته و آن را همیشه ستایش می کردند و در شب و روز فروزان نگه می داشتند. مغ‌ها عناصر اربعه (آتش، خاک، آب و باد) را مقدس دانسته و عبادت می کردند. مهمترین اعتقاد آنها در باره ثنویت بود یعنی ایمان به خدای خیر و نور، در برابر خدای شر و ظلمت.

پلوتارک مورخ یونانی ذکر می کند: «آنان به نام اهرمن قربانی‌ها می‌کردند و عقیده ثابت و صریحی برای قدرت و توانایی دو فاعل و خالق خیر و شر در عالم هستی قائل بودند.» همچنین باور به تأثیر کواکب و نجوم و سعد و نحس ستارگان از معتقدات ایشان است که اجرام علوی را مؤثر در سرنوشت انسانی می‌دانستند، چه بسا که این علم (نجوم) را از بابلیان آموخته… علم تعبیر رویا و تأویل منام (خواب و رویا) از میراث ایشان ‌باشد”. برای پیگیری رد پای اندیشه زروانی باید دید بن مشترک آن با سایر اقوام یا نحله‌های فکری چیست. مهمترین ویژگی اندیشه زروانی پدر خوبی و بدی (هرمزد و اهرمن) است تفکر دوبنی تفکری که مغها بدان باور داشتند، اعتقاد به نور و ظلمت است، گرچه اعتقادات دیگری هم هست مثل آیین قربانی کردن. برای واکاویی بیشتر مفهوم «زمان» و چیستی هستی شناسانه آن باید دید گذشتگان آن را چگونه دیده و در باره آن چه اندیشیده‌اند.

‌پیشینه تاریخی اندیشه زروانی زمان

‌در آغاز همه جا تاریک بود. زروان ایزد زمان پیش از آنکه چیزی به وجود آمده باشد، نه زمین و نه آسمان و نه هیچ چیز دیگر وجود داشته است. او همه چیز را در خود داشت: خوبی و بدی، زشتی و زیبایی، داد و بیداد و ماده و مینو. او هزار سال نیایش و قربانی می‌کند تا پسری داشته باشد. با پیشکش های او هرمزد به وجود می آید و آنگاه که شک می‌کند مبادا صاحب فرزندی نشود، اهرمن هستی می‌یابد. پس دوقلویی به وجود می‌آید. زروان آرزو کرد اگر صاحب فرزندی شد، فرمانروایایی جهان را به او دهد. هرمزد آرزوی پدر را با اهریمن در میان گذاشت و اینکه هر کدام زودتر به دنیا بیایند، پادشاهی جهان را به دست می آورد. اهریمن شکم زروان را می درد و به حضورش می رسد. زُروان طبق قولش، پذیرفت نه هزار سال حکومت بر جهان مادی را بدو دهد، گرچه می دانست او آن فرزندی نیست که در انتظارش بود، و ناگزیر شهریاری معنوی را به هرمزد واگذاشت. شهریاری نه هزار ساله اهریمن و شهریاری جاودانه هرمزد.

مهرداد بهار روایت زرتشتی از آفرینش زروانی را این گونه بیان می‌کند: هرمزد پیوسته با دانش و نیکویی بی‌کرانهُ خود، زمانی بی‌کرانه در روشنی به سر می‌برد که جای هرمزد است و در بالاست. اهریمن نیز با جهل خود و خوی و خصلت نابودگرِ خود، زمانی بی کرانه در تاریکی به سر می‌برد که جای اوست و در پایین قرار دارد. میان این دو خلأ بود که آن را تهیگی خوانند تا با یکدیگر اتصالی نداشته باشند و نبردهای پسین دو نیرو در این خلأ که در واقع میدان جنگ است، انجام خواهد پذیرفت.» گفتیم اهرمن وعده سروری جهان را به مدت نه هزار سال با دروغ اولیه به دست می آورد. نبرد دو نیرو در این نه هزار سال بدین گونه است که سه هزار سال اول به کام اهرمزد، سه هزار سال بعدی درآمیختگی نبرد آنهاست و سه هزار سال بعد شکست اهریمن و نابودی اوست.

کتاب بندهش زروان را چنین ترسیم می کند: “از آگاهان آگاه‌تر است، چنان که داوری به زمان توان کردن؛ اما مردمان میرنده از او رهایی نیابد، بخت را او به سامان می‌کند و کسی را نمی رسد با بخت بستیزد.»

از دیگر باورهای مغان، تاویل و تفسیر ستارگان به عنوان پیشگویی بود و اینکه بخت خوب و بد را از طریق گردش ستارگان و کواکب تفسیر می کردند. آر.اس. زنر بنیادهای آفرینش در اندیشه زروانی را چنین دانسته است:

۱) خورشید و ماه یا برجهای منطقه البروج از طریق آمیزش هرمزد با خویشانش پدید می‌آیند، و سیارات از طریق عمل اهریمن به‌وجود می‌آید.

۲) خورشید و ماه و ستارگان را هرمزد به سادگی خلق می‌کند و سیارات توسط اهریمن پدید می‌آیند. سیارات فقط می توانند نیروهای شر (بدی) باشند.

۳) ستاره بینی که “بخت خوب” به همراه “بخت بد” را ناشی از سیارات می داند. تمام ستارگان بخشی از آسمانِ در گردش به شمار می آیند.” آفرینش زمینی توسط اهریمن و آنچه مینوی است را هرمزد پدید آورد. در این آفرینش ما دو عنصر «آز» و «خرد» را داریم که «آز» حرص، شهوت و طمع را در بر می‌گیرد.

به گفته زنر: “در دنیای مادی آز به عنوان رقیب گوهر یا چهر (cihr) ظاهر می‌شود. چهر cihr نمایانگر جنبه ناب مادی انسان است، یعنی آن بخش از وجود انسان که توسط آن تن زنده می‌ماند و تحت تاثیر اراده او نیست. بنابراین ما گوهر (چهر) را اغلب در مقابل کام (میل) می‌یابیم. برای مثال بدن انسان بواسطه گوهر خود خوش بو است، اما چون به خاطر حرص مورد سوءاستفاده قرار می گیرد،منشاء تعفن می‌شود.» پس زمانی که از آز سخن می گوییم از یک فعالیت طبیعی حرف می زنیم که آز از آن سوء استفاده کرده است. در نهایت این سوءاستفاده از تن و بی یاوری تن، مرگ را برای تن رقم می زند. در مقابل آز ما خرد را داریم که ” در قطعاتی از دینکرت خرد به بهترین نحو به منطق و شعور ترجمه شده است تا عقل؛ و آن قوه هدایت گر در انسان است.» آز به گونه‌ای دیو مرگ است، زیرا درصدد است تن زنده را نابود کند. آزی که خویشکاری انسان، به نوعی فره او را می کشد. آز دشمن خرد است و توان انسان را در جهان مادی و مینوی از او می گیرد. منبع با ارزش ما در واکاوی این تفکر شاهنامه فردوسی است. زنر معتقد است وقتی فردوسی از آز می گوید، از مرگ سخن می راند.

همه تا درِ آز رفته فراز

به کس برنشد این درِآز، باز

در اینجا چنین می‌نماید که ما با نگرشی روبرو هستیم که ریشه در خاک دارد و پایش روی زمین است، و نه از پاداشِ بهشت سخنی در میان است و نه از عذاب دوزخ. همچنین در برابرِ «آز» خرد را داریم تا بشر بتواند از این توانایی در گزینش نیک و بد استفاده کند. در کتاب «مینوی خرد»، دانا از ومینوی خرد می پرسد «چه چیز از همه نیکی‌ها برای مردم بهتر است» ومینوی خرد پاسخ می دهد”خرد بهتر است[۴۷] زیرا که گیتی را به نیروی خرد می‌توان اداره کرد [۴۸] و مینو را به نیروی خرد می توان از آنِ خود کرد [۴۹]. این نیز پیداست که اورمزد این آفریدگان در گیتی را به «خرد غریزی» آفریده است [۵۰] و اداره گیتی و مینو به خرد است.”

در اندیشه آفرینش زروانی، اهرمن و اهورمزد هردو در فضایی بنام خلاء یا «تهیگی» با هم می‌ستیزند اما فرجام نبرد پیروزی اهورمزد است. با اینهمه، نه بهشتی برای نیکان وجود دارد و نه دوزخی برای خطا کاران. هر آنچه در داستان آفرینش می‌بینیم، نگرشی فلسفی است پس شاید انتظار بهشت و جهنم در این نگرش بجا نباشد. می‌توان تاثیر این اندیشه را در آیین‌های زرتشتی، مانوی ها و دهریون بررسید و یا در اندیشه دیگر اندیشمندان و فیلسوفان پی گرفت، تا به اهمیت و نقش آنچه در اندیشه زروان مطرح شده پی برد. حال کمی به گذشته برمی‌گردیم تا ببینیم بعضی از فیلسوفان و اندیشه‌ورزان ایرانی یا مسلمان در باره زمان و مکان چگونه اندیشده‌اند.

از نگاه پرویز اذکایی: “زکریای رازی جوهر زمان مطلق یا همانا «مدت و دهر و سرمد» را خدای می دانسته، که قدیم بودگی اش ثابت است و «محدث» نباشد. خدای زمان (سرمد ازل و دهر) که وی باور داشته، همانا «زروان اکران» یا «اکرانک زروان» و زمان محصور (کرانک زروان ) است… در باره مفهوم زمان، او به زمان مطلق و زمان نسبی باور داشته و می‌گوید در باره مسئله زمان پیرو افلاطون و حکیم [ابوالعباس] ایرانشهری است. همچنین به مکان متغیر و نسبی و زمان نامتناهی و ثابت باور دارد. وی زمان را قائم به ذات (واجب الوجود) می داند (که با زمان تقویم‌ها فرق دارد و آن را وقت گویند). اما زمان و مکان نسبی را محصور و در ارتباط با اشیای مادی و حرکت و گذار خورشید و ستارگان می‌‌سنجد. این نگرش رازی ناشی از اعتقاد وی به زمان بیکرانه (مینوی) و زمان کرانمند( گیتیایی) در اندیشه زروانی است.

وی زمان را جوهری سیال می داند که چه باشنده‌ای باشد و چه نباشد، زمان مطلق وجود دارد و نامیراست. او معتقد است که پیش از خلقت عالم زمان وجود داشته و جوهری ازلی و ابدی است. بنابراین آن را حادث نمی داند. وی جوهر زمان مطلق (=مدت، دهر، سرمد) را خدا می داند (خدای زمان= زروان). از آنجایی که وی به ماده اعتقاد دارد و می‌گوید ماده‌ای وجود داشته که خالق دست به خلقت زده و ماده بدون زمان را نمی‌شود تصور کرد، پس به نظر وی هم ماده و هم زمان قدیم، ازلی، سرمدی و دهری هستند.»

فارابی عالم را حادث می‌داند و “معتقد بوده که خداوند عالم را یکباره و بدون زمان ابداع کرده و با حرکت عالم زمان بوجود آمده و عالم گرچه بدون زمان بوجود آمده ولی اجزای عالم در زمان می گنجند”.

از نظر ابویوسف کندی معروف به «فیلسوف عرب» در سده دوم و سوم هجری: «هر چه در جهان است متحرک است و حرکت تبدل احوال است. و هر تبدلی،شمارنده زمان متبدل، یعنی جرم است. پس هرچه تبدل پذیرد، دارای زمان است… پس زمان مدتی است که حرکت آن را می شمارد و اگر حرکت نباشد زمان هم نباشد. او سپس اضافه می‌کند جرم، حرکت و زمان همراه هم هستند و یکی بر دیگری سبقت ندارد. و ممکن نیست زمانی باشد بالفعل بی نهایت”.

ابن سینا دریافت و حس زمان را با حرکت می سنجد و می‌گوید زمان تصورنمی شود مگر با تصور حرکت و شاهد مثال را اصحاف کهف می‌آورد. وی زمان را حادث می‌داند که اگر زمان صاحب مبدا باشد، حدوث آن را مقدم بر زمان می‌داند حال آنکه معنی محدث زمانی آن است که نبوده و سپس بود شده است. او زمان را این گونه تعریف می کند: “مقدار حرکت دوری، نسبت به پیش و پس آن”، و چون زمان را مقدار حرکت می داند و زمان، غیر محدَث به حدوث زمانی است، پس حرکت نیز غیر محدث به حدوث زمانی است.” ابن سینا مکان راچیزی می‌داند که جسم در آن قرار دارد وی منکر خلاء است که ذیمیقراتیس اثبات کرده بود (دمکریتوس به خلاء باور داشته و آن را مکانی خالی برا‌ی تغییر، تحول و تغییر و حرکت اتم‌ها می‌دانسته است) .

ابن رشد اندلسی فیلسوف، زمان را در وجود حرکت توضیح می‌دهد و بیان می‌دارد “زمان چیزی است که ذهن از حرکت درمی یابد….زمان جز آنچه ذهن ،در این امتداد مفروض حرکت درمی یابد چیز دیگری نیست…..از اینرو زمان برای هر حرکت و متحرکی یکی است. در هر مکانی موجود است… قومی را تصور کنیم که از اوان کودکی در مغاره‌ای محبوس شده باشند، هر چند چیزی از حرکات محسوساتی را که در عالم وجود دارد درک نکنند، به طور قطع زمان را درک خواهند کرد “وی زمان را در وجود متحرک می‌داند و آن را چیزی جز “آن” نمی داند که بعد از گذشته و قبل از آینده است و سیال. وی در مورد مکان و خلاء گوید”… مکانِ همه آسمان عبارت است از محور ثابتی که به دور آن می‌چرخد، یعنی سطح ثابت کره زمین. چون چنین است پس خلاءدر عالم محال است، و وجود مقدار و حرکت غیر‌متناهی نیز محال است”.

ابوحامد غزالی می‌گوید: “در هر حادثی، ماده‌ای قبل از وجود آن وجود داشته است، زیرا حادث از ماده بی‌نیاز نیست. بنا بر این خود ماده نمی تواند حادث باشد، بلکه آنچه حادث است صورو اعراض و کیفیات است….” خدا مقدم بر عالم است و این تقدم زمانی نیست و ذاتی است و اگر بگوییم که قبل از وجود یافتن زمان زمان بی نهایت وجود داشته، این تناقضی است زیرا عالم حادث زمانی نیست و ذاتی است. پس هم خدا بوده و هم عالمی نبوده و سپس بود شده یعنی ذات واحدی بوده که ذات خداوند است و سپس اضافه می‌کند در حالت دیگر ذات خدا و ذات جهان بوده پس نیازی به فرض وجود زمان نیست. در نگر او زمان امری نیست که در حدوث عالم نقش داشته باشد.

گرچه جستارمایه ما در این گفتارنامه بررسی اندیشه زروانی یا «زروان همچون تنِ سپهر» بود، اما گزیده‌ای کوتاه از دیدگاه برخی از حکیمان و اندیشه‌ورزان ایران زمین و جهان اسلام را در باره زمان، مکان، و حرکت نیز سودمند یافتیم و باز گو کردیم،

بی آنکه بخواهیم به همسنجی آنها بپردازیم. اما بررسی مفهوم‌های زمان، حرکت و مکان در اندیشه زروانی در فلسفه ایران باستان است، کاری بسیار سودمند و البته بسیار دشوار است که امیدواریم در آینده و در اندازه توان خود، بازهم به آن بپردازیم. خرد یارتان

code

نسخه مناسب چاپ