دوچرخه سواری در رویارویی با صنعت خودرو در جهان
 

مدیرعامل بانک exim که در اغلب کشورها شعبه دارد زمانی که این جملات را بر زبان آورد، اقتصاددانان را به فکر فرو برد: «یک دوچرخه‌سوار برای اقتصاد کشور فاجعه‌بار است، زیرا او خودرو نمی‌خرد و برای خرید آن وام نمی‌گیرد و پولی برای بیمه نمی‌پردازد و سوخت هم نمی‌خرد. او همچنین برای نگهداری و تعمیر دوچرخه هزینه نمی‌کند و پولی برای پارکینگ پرداخت نمی‌کند و از تصادفات شدید هم در امان می‌ماند.

او به بزرگراه‌های چند لایه نیاز ندارد و به باشگاه‌های ورزشی و داروهای لاغری هم بی‌نیاز است، زیرا چاق نمی‌شود و در نهایت این‌که افراد سالم برای اقتصاد فایده‌ای ندارند و به وجود‌شان هم نیازی نیست، زیرا آن‌ها پولی برای خرید دارو نمی‌پردازند، به بیمارستان و دکتر نیاز ندارند و به عنوان دوچرخه‌سوار هیچ چیزی به تولید خالص ملی نمی‌افزایند.

حال آن‌که در مقابل آن‌ها، هر رستوران مک دونالد علاوه بر افرادی که به‌طور مستقیم در آنها کار می‌کنند، حداقل ۳۰ شغل ایجاد می‌کند؛ که عبارتند از ۱۰ متخصص قلب و عروق، ۱۰ دندانپزشک و ۱۰ ?متخصص تغذیه که این موضوع باید مورد توجه قرار گیرد! وانگهی، «پیاده‌روی» از دوچرخه‌سواری هم بدتر است، زیرا افراد پیاده حتی همان دوچرخه را نمی‌خرند!»

متن بالا را یکی از دوستان برایم فرستاده یا به اصطلاح «فوروارد» کرده بود. از شما چه پنهان، جستجو نکردم تا ببینم اصولا بانکی به نام exim وجود دارد یا نه؛ چه برسد به اینکه بخواهم متوجه شوم که آیا سخنان بالا را مدیرعامل چنین بانکی بر زبان آورده است یا نه؟

اینکه دلیلی برای این‌ کار ندیدم، از آنجا است که اگر هم حرف‌های بالا به مدیرکل بانک exim تعلق نداشته باشد، این حرف‌ها حرف دل بسیاری از افراد جامعه است و آن‌ها فقط برای اینکه متهم به «پولکی بودن» یا «ضدیت با محیط‌زیست» نشوند، از ادای رک و مستقیم و صریح سخنانی از این دست، پرهیز می‌کنند.

ابتدا چنین به نظر می‌رسد که فرمایشات بالا به واقعیت‌ها و حقایق انکارناپذیری اشاره می‌کند، اما علیرغم این موضوع اگر خوب به حرف‌هایی از این دست توجه کنیم، خواهیم فهمید که در بیان این سخنان ۳ مقوله «اقتصاد» و «کلاهبرداری» با یکدیگر خلط شده‌اند.

انصافا، اختراع و تولید اتومبیل بیش از آنکه برای سرکیسه کردن مشتریان و خریداران خودرو صورت گرفته باشد، برای حذف محدودیت‌های دوچرخه و ایجاد رفاه و امنیت و آسایش خیال آدم‌هایی پای بر عرصه هستی نهاده است که هم مایل بودند با هم به مقصد برسند و هم دوست داشتند به موقع سر از جایی که متمایل بودند، درآورند.

برای درک بهتر موضوع فرض کنید که در عصر دوچرخه به سر می‌برید و مایل هستید فاصله تهران تا تبریز را یک‌ریز با رکاب‌زدن طی کنید که در این صورت قطعاً خستگی مفرط کار دست شما خواهد داد و تصادف یا سقوط از دوچرخه شما را محتاج دکتر و بیمارستان و دوا و درمان خواهد کرد که برخلاف ادعای مدیرکل بانک exim است!

حتی اگر این‌طور نباشد و شما بخواهید با استراحت‌های در میانه راه و تمدید قوا به مسیر ادامه دهید، بازهم برخلاف مدیرعامل بانک یاد شده برای غذاخوری‌های بین راه و محل‌های اقامتی شغل فراهم خواهید ساخت. پس مشکل علی‌القاعده باید در جای دیگر نهفته باشد.

خودرو به دلایل واضح، وسیله نقلیه فوق‌العاده ارزشمندی است و همین ارزش باعث شده است که مشتریان فت و فراوانی دست و پا کند. ارزش خودرو از دیدگاه مشتریان، خلیی زود باعث شد که تولید و ساخت آن، وسیله‌ای سود‌آور باشد و بسیاری از سرمایه‌داران را مجاب کند که فعالیت‌های خود را به سرهم بندی قطعات خودرو معطوف کنند، که سود سرشار آن باعث شد که دلایل تولید خودرو به طور کلی فراموش شود و صنایع دست‌اندرکار بی‌توجه به زیرساخت‌های لازم و نیاز مصرف‌کنندگان، ساخته‌های خود را روانه بازار کنند و از سوی دیگر، سؤال مصرف‌کنندگان هم به طور کلی «خودرو را برای چه می‌خرند؟» را به باد فراموشی بسپارند و مانند بسیاری از دیگر ابتیاعات خود، خرید خودرو را هم بر اصل و اساس «چشم و هم چشمی» و «این همه آدم که اشتباه نمی‌کنند» استوار سازند که در نتیجه خودرو و خدمات خودرویی به ضد خود بدل شد و به جای فراهم کردن امنیت و آسایش برای آحاد جامعه، هم امنیت مردم را از آنان گرفت و هم آسایش آن‌‌ها را مختل کرد.

این‌گونه بود خودرویی که به نظر می‌رسید بیش از دوچرخه امنیت دارد، در جاده‌های غیراستاندارد به حرکت درآمد و به راننده آن اجازه داده شد که ارابه مرگ را با سرعت‌های بسیار بالا به حرکت درآورد!

از آن‌طرف، بیمه به داد صاحبان نگران خودروها رسید و به آن‌ها اطمینان خاطر داد که هم هوای بدنه خودروهایشان را دارد و هم در صورت وقوع یک فاجعه انسانی، به بازماندگان حوادث، خسارت می‌پردازد.

جدا از این امور، تعداد خودروهای در حال رفت و آمد در جاده‌ها و کوچه‌ها و خیابان‌ها آنقدر زیاد شد، آن‌هایی که برای راحتی و آسایش به موقع رسیدن به محل کار اتومبیل خریده بودند، مجبور شدند ساعت‌ها در راهبندان‌ها و پشت چراغ‌های سبز و زرد و قرمز منتظر بمانند و با نگاهی حسرت‌بار به دوچرخه‌ها و موتورهایی که به راحتی از دل آن‌ها برای خود راه باز می‌کردند، چشم بدوزند.

با این حساب، توجه ویژه به دوچرخه و دوچرخه‌سواری که در بسیاری از کشورهای جهان موجودیت دارد، بیش از آنکه به اقتصاد دوچرخه ربط داشته باشد، معلول این واقعیت است که سود سرشار حاصل از فروش خودرو باعث شده است گردانندگان و دست‌اندرکاران این صنعت از دلایل وجودی خودرو غافل شوند و با ندانم‌کاری‌ها، به جای اینکه رفاه و آسایش و امنیت را برای مشتریان خود فراهم کنند، تلف کننده اساسی وقت آن‌ها و عامل اصلی

مرگ و میر ایشان محسوب شوند.

یک ضرب‌المثل آذری می‌گوید: «زیاد خوردن آدم، او را از کم‌خوردن هم باز می‌دارد»، به ظاهر این اتفاق برای مدیرعامل بانک exim هم افتاده است و وی مانند مورچه‌‌ای که وقتی آب او را می‌برد، فریاد وامصیبتا که جهان را دارد آب می‌برد سر می‌‌دهند، مجبور شده است در عوض اینکه صادقانه از به خطر افتادن اوضاع و احوال اقتصادی خود و آدم‌هایی مثل خویش حرف بزند، عامه مردم را مخاطب قرار دهد و همانند بسیاری از ما و به ویژه مسئولان، ۲ مقوله «اقتصاد» و «من به خاطر خودتان می‌گویم» را حسابی به یکدیگر گره بزند!

محمد ماکویی

نسخه مناسب چاپ