آیات اخلاقی قرآن
آیت‌الله‌العظمی حسین مظاهری
 

توکل

هر کس زیر پرچم خداست، ‌شیطان اصلا با او کاری ندارد و اگر زیر پرچم خدا نباشد و زیر پرچم شیطان برود، آنگاه از اعوان شیطان می‌شود و شیطان بر او سلطنت می‌یابد. شیطان می‌گوید: «فبعزتک لاُغوینّهُم اجمعین. الا عبادک منهُمُ المُخلصین: خدایا، به عزتت سوگند که همگی‌شان را گمراه می‌کنم، مگر بندگان مخلصت را!» (ص، ۸۲ ـ ۸۳).

مفسران معمولا چنین معنا کردند که مخلص در روایات یعنی معصوم و بالاتر از همه یعنی اهل بیت‌(ع)؛ لذا خیلی از مفسران گفتند مراد از مخلص در این آیه، اهل‌بیت است. اما شیطان حق ندارد راجع به آنها بگوید من چون نمی‌توانم به اینها کاری داشته باشم، به عزت و جلالت کاری به اینها ندارم! پس باید ایشان را کنار بگذاریم و بگوییم «انّهُ لیس لهُ سُلطانٌ عَلى الذین آمنوا و على ربهم یتوکلون: او بر کسانی که ایمان آورده‌‌اند و به پروردگارشان توکل کرده‌اند، هیچ سلطه‌ای ندارد.» اگر کسی توحید افعالی داشت، شیطان نمی‌تواند بر او تأثیری بگذارد. لذا گفت همه را فریب می‌دهم، مگر کسی که موحد باشد.

مُخلص یعنی کسی که توحید افعالی‌اش حسابی است. او زیر پرچم خداست و دیگر در مخاطره نیست. اما دست یافتن به این حد از توحید، بسیار مشکل است. از ما می‌خواهند که موحد باشیم: هم توحید ذاتی و صفاتی و هم توحید عبادی و افعالی و مخصوصا توحید افعالی داشته باشیم. موحد باشیم به توحید افعالی و دلمان بگوید «لااله‌الاالله» و عملمان هم بگوید «لااله‌الاالله». همان که وقتی مؤذن گفت «أشهد ان لااله‌الاالله»، امام سجاد(ع) فرمود: «گوشت و پوست و استخوان من می‌گوید اشهد أن لااله‌الاالله».

توکل از توحید افعالی سرچشمه می‌گیرد و هر که توحید افعالی‌اش بیشتر باشد، توکلش بیشتر است و آسوده می‌شود و زندگی منهای غم و دلهره و اضطراب و نگرانی برایش پیدا می‌شود؛ برای اینکه کارش را به دست خدا داده است. امام جواد(ع) می‌فرمایند: «الثّقه بالله ثمنٌ لکُل غال و سُلّمٌ الى کُل عال»، این که پناه انسان، خدا باشد، نردبانی برای صعود است و به هر کجا که بخواهد، می‌تواند بالا برود. امام صادق(ع) می‌فرماید هر که به خدا توکل کند، از راهی که گمان ندارد، کارهایش اصلاح می‌شود. چنانچه قرآن می‌فرماید: «و من یتوکل عَلی الله فهو حسبُه: هر کس به خدا توکل کند، همو برایش بس است». مؤمن یعنی متوکل.

روایت عجیبی داریم که امام‌صادق(ع) می‌فرماید: «أبَا الله أن یَجری الامور للمؤمن من حیثُ یحتسب»، خدا ابا دارد که برای مؤمن آن‌گونه که محاسبه کرده، کار کند؛ برای او از راهی که گمان ندارد، کار می‌کند. قرآن می‌فرماید: «و من یَتق الله یجعل لهُ مخرجا و یرزُقهُ من حیثُ لا یحتسبُ: هر که از خدا پروا کند، راه برون‌شدی برایش قرار می‌دهد و از جایی که گمان ندارد، روزی‌اش می‌دهد». اگر به راستی متقی باشد، راه باز می‌شود. گره‌کورها باز می‌شود و از راهی که گمان ندارد، کارهایش اصلاح می‌شود.

در قرآن و روایات راجع به اینکه مؤمن باید متوکل باشد و به خدا تکیه و اعتماد کند، خیلی پافشاری شده است. قرآن می‌فرماید هر که به‌راستی پناهش خدا باشد و نه اینکه فقط بگوید «خدایا به امید تو»، بلکه به‌راستی آن حالت توکل برایش پیدا شده باشد، آنگاه شیطان تأثیری بر او ندارد. با هفت‌ هشت تأکید فرموده: «انهُ لیس لهُ سُلطانٌ عَلی الذین آمنوا و عَلی ربهم یتوکلون إنّما سُلطانُهُ عَلى الذین یتوَلّون»: شیطان بر کسی سلطه دارد که خدا را ندارد و اما اگر به‌راستی با خدا باشد، شیطان برون و شیطان درون، شیطان انسی و جنّی بر او سلطه‌ای ندارد. آنها بر کسی سلطه دارند که خدا را ندارد.

مراتب توکل

توکل مراتب دارد؛ هم راجع به مردم و هم راجع به حالات. برای عوام مردم، توکل همین است که بگوید و اما تسبیب اسباب می‌کند. مثل زارع که می‌کارد، آبیاری و وجین و مواظبت می‌کند، ولی راجع به حاصلش، توکل دارد. اگر هم مؤمن حسابی باشد و از او بپرسند، خواهد گفت: «ما کارمان را کردیم و حال نوبت خداست که برکت عنایت کند.» این گاهی لفظی است که خیلی خوب است و گاهی علاوه بر لفظ، قلبی است؛ یعنی عقیده دارد که «لا مؤثر فی الوجود الا الله»: جز خداوند، کسی در هستی کاره‌ای نیست. کار از ما و برکت از خداست؛ کوشش و تلاش از ما و نتیجه از خداست. این مرتبه اول توکل است و خدا برکت می‌دهد. همین آیه شریفه و روایت‌ها دلالت می‌کنند که خدا برکت می‌دهد و گره‌ها را باز می‌کند. عموم مردم که واقعا توکل دارند و توکلشان فقط لفظی نیست، در این حد هستند.

پیغمبر اکرم(ص) در حالی که توکل بالایی داشتند، برای پیروزی تسبیب اسباب و سبب‌سازی هم می‌کردند؛ مثلا خندق می‌کَند تا دشمن به مدینه وارد نشود؛ لشکرکشی می‌کرد و با هشتاد و چهار جنگ در عرض ده سال مقابله کردند. در همه این موارد، حضرت با توکل پیش می‌رفتند و در عین حال، به هر اندازه که می‌توانستند، تلاش می‌کردند تا لشکر و تجهیزات و امکانات تهیه کنند. اسباب از پیغمبر و مسلمان‌ها بود و پیروزی از خدا. در جنگ اُحد وقتی همه فرار کردند جز یک زن که افسار شتر پیغمبر(ص) را داشت و امیرالمؤمنین(ع) هم که از حضرت مراقبت می‌کرد. پیغمبر اکرم(ص) در این وقت عرض کرد: «خدایا! دین از توست و تا اینجا آن را آوردیم. اگر بخواهی، پیروز می‌شویم و اگر نخواهی، پیروز نمی‌شویم؛ هر چه تو بخواهی.» با همین توکل پیروز شدند. در این هشتاد و چهار جنگ، یک مورد نداریم که اسلام پیروز نشده باشد. البته در دو جنگ یک گوشمالی به مسلمان‌ها داده شد: یکی جنگ احد که خلاف دستور پیغمبر(ص)، تنگه را رها کردند و دشمن از همان‌جا آمد و مسلمان‌ها مجبور شدند فرار کنند. اما بالاخره خدا ترس در دل دشمن انداخت و دشمن فرار کرد.

ادامه دارد

نسخه مناسب چاپ