سپهری از نگاه کامیار عابدی
۴) فرجام اندیشه، با انتشار «ما هیچ ما نگاه»
در مورد فرجام اندیشه مینویسد: «آن وحدت ذهنی نیرومند و آن درخشش اندیشهای که ما آن را بهشت فکر او نامیدهایم در این دفتر به چشم نمیآید، «ما هیچ ما نگاه» دیگر سپهری آن سپهری دیروز نیست».
باز هم سخنی چند پیرامون کتاب «ما هیچ ما نگاه»
در صفحات پیشین دیده شد که بزرگان و عزیزان صاحبنظر، نسبت به کتاب «ما هیچ، ما نگاه» نظر نامساعد و منفی داشتهاند. یکی گفته است که ای کاش به جای هشت کتاب، هفت کتاب منتشر میشد تا ارزش فراوان آن هفت کتاب هم محفوظ بماند. دیگری اظهار نظر کرده است که با انتشار کتاب «ما هیچ ما نگاه»، در واقع سپهری مشت خود را باز کرده است. سومی بیان داشته است که من از کتاب «ما هیچ ما نگاه» چیزی درک نمیکنم و آن را هم دوست نمیدارم.
صاحبنظر دیگری نوشته است که در همه کتاب نامبرده یک بند شعر شایان توجه وجود ندارد. بزرگ دیگری اعلام داشته است که پس از «حجم سبز»، سپهری به پایان رسیده و دیگر چیزی در چنته نداشته است و بالاخره عزیزی هم مریض بودن سهراب و احساس مرگ را عامل موثری در افول شعری او شمرده است.
به گمانم صاحبنظران گرامی، در این قضاوت قدری عجله داشتهاند. چهارده شعر کتاب «ما هیچ، ما نگاه»، همه پیچیده، حاوی رگههای مبهم و صعبالوصول است و چنین است که از خواندن آنها آن لذتی که از خواندن اشعار کتاب «حجم سبز» عاید میشود، به دست نمیآید.
اما در تاریخ سرایش «ما هیچ، ما نگاه»، سپهری بیمار نبوده است، زیرا آن اشعار پیش از سال ۱۳۵۶ سروده شده است. شاعر به پایان هم نرسیده است و حتی به خیال خودش در راه هنر خود گامی به پیش نهاده است.
میدانیم سهراب، شخصیت ویژه با سبک ویژه و ریزهکاریهایویژهای داشت. سپهری قهرمان شنا در دریای خیال و استاد تصویرسازی و شخصیتپردازی است و پیرو راستین مکتب «هنر برای هنر».
و به هنگام تب سرایش، توجهی به مسائل اجتماعی، سیاسی، فلسفی، آیینی و نظایر آن ندارد. تنها به مقوله خلق اثری هنری میاندیشد و در حین پرداخت یک شعر، اندیشهاش از سویی به سوی دیگر پرواز میکند و در همان حال یک نکته حاوی بار هنری به ذهنش خطور میکند و مینویسد، که گاهی، با عبارات پیشین ارتباط شایستهای ندارد.
سپهری در کتاب «ما هیچ ما نگاه» خواسته است هنر خود را به اوج برساند که متاسفانه اشارات و پیچیدگیها آن چنان شده که درک مطلب مشکل و گاهی ناممکن گشته است.
سپهری در این کتاب، نگاهی به سوژههایی داشته و خواسته است هنر ویژه خود را در آنها به کار برد. من چند مورد از آنها را باز کردهام؛ از جمله: «ای شور ای قدیم»، «نزدیک دورها»، «اکنون هبوط رنگ»، «بیروزها عروسک» و امیدوارم فرصتی بشود تا بتوانم نگاههای دیگرش را هم آشکارا به میان آورم.
در شعر «ای شور ای قدیم» نگاه سپهری به «عید» است. در شعر «نزدیک دورها» نگاهش به منظرهای در خیابان «پیگال» پاریس است.
در شعر «اکنون هبوط رنگ» به «رنگین کمان» نگاه میکند. در شعر «بیروزها عروسک» به عروسکی که در خانه داشتهاند میاندیشد.
code